عماد افروغ، در پاسخ به این سوال که چگونه احمدینژاد که زمانی از سوی عدهای رجایی زمان نامیده میشد اکنون و پس از ۵ سال کوروش زمان نامیده میشود، اظهار داشت: من هیچگاه دولت فعلی را با دولت شهید رجایی مقایسه نکردم و همواره هم این قیاسرا معالفارغ دانستهام و بعد از مدتی هم به این نتیجه رسیدم که آنچه در مورد این دولت صادق است این مسأله است که این دولت زمانه را خوب میشناسد و شرایط و احوال را خوب درک میکند و متناسب با اوضاع و شرایط تغییر موضع میدهد.

اهم اظهارات وی را در ادامه به نقل از ایلنا بخوانید:

•این جریان به دنبال فرصت می‌گردد و از هر چیزی به مثابه فرصت استفاده می‌کند.
•این جریان یک جریانی است که از آن می‌توان به‌عنوان ماکیاولیسم مذهبی یاد کرد که هر مسأله‌ای برای او یک فرصت است، چه اشخاص و شعارها و چه اهداف. بنابراین یک چنین جریانی نمی‌تواند مطلوب و جدی باشد و از نظر من نه انتسابش به شهید رجایی جدی است و نه توسل و تمسکش به کوروش و جریان‌های دیگر.
• فعالیت‌های حزبی‌ای را پیرامون قدرت دولتی شاهد هستیم، از سوی دیگر می‌بینیم که این نوع فعالیت از سوی دولت نفی می‌شود، به این معنا که فعالیت حزبی صورت می‌گیرد، اما در قالب مخالفت با تحزب، چنین امری آزار دهنده است که گروهی فعالیت حزبی بکند اما در عین حال فعالیت‌های حزبی را نیز نفی کند، این ماجرا را پیچیده‌تر می‌کند.
تشکیل احزاب حامی دولت و نگاه دولت به مسأله احزاب
•در عالم سیاست اگر یک رجل سیاسی که قصد دارد وارد کار اجرایی سیاست شود، ادعا کند که بدون اتکا به گروه‌ها و جریانات سیاسی غیر از احزاب توفیق پیدا کرده ادعای گزافی است.
•تنها قشری که می‌تواند به تنهایی فعالیت بکند و معمولاً هم هزینه‌های زیادی را متحمل می‌شود و به قول ادوارد سعید «در زندان خود تحمیلی خودش محبوس می‌شود روشنفکر است».
•تنها روشنفکر است که بدون اینکه قصد داشته باشد وارد قدرت سیاسی شود با روشنگری‌هایش خود را به حاشیه می‌کشاند و انواع هزینه‌هارا متقبل می‌شود.
•بقیه اقشار وقتی می‌خواهند وارد فعالیت سیاسی شوند، حتما با اتکا به یک جریان و یا پیوند و پیوست‌هایی وارد می‌شوند و این پیوند‌ها هم البته تفاوت می‌کند، بعضی وقت‌ها این پیوندها بوی حزب می‌دهد و برخی اوقات بوی حزب نمی‌دهدکه هر چند ممکن است ظاهری از عنوان حزب را نداشته باشد، اما محتوای یک حزب را می‌توان درون آن جست‌وجو کرد و این مسأله را می‌شود درباره همه کسانی که بعد از انقلاب اسلامی به قدرت اجرایی رسیده‌اند ردیابی کرد.
•کدام یک از روسای جمهور بودند که بدون اتکا به جریانات و گروه‌های سیاسی شناخته شده و ناشناخته، روی کار نیامده باشند. در سال‌های اخیر شاهد یک واقعیت ساختاری در رابطه قدرت و ثروت بوده‌ایم و این رابطه هم صرفا بر مدار ثروت اقتصادی نیست، و حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را در ‌بر می‌گیرد.
•به محض اینکه افراد وارد قدرت دولتی می‌شوند به دلیل فرصت‌هایی که این موقعیت در اختیار آنها قرار می‌دهد، هم به ثروت می‌رسند و سرمایه‌های فرهنگی و هم سرمیاه‌های سیاسی را در اختیار می‌گیرند که نمونه آن احزاب دولت ساخته است، حتی اگر قالب حزب را هم نداشته باشد.
•می‌توان به حزب کارگزاران، مشارکت و برخی از همین احزابی که در دروه ریاست‌جمهوری نهم به بعد شکل گرفته و تقویت شده‌اند اشاره کرد که قبلا اثری از آنها نبود.
• به جای اینکه دولت‌ها توسط جمعیت‌ها و گروه‌های شناخته شده سیاسی شکل بگیرند، این دولت‌ها هستند که جریانات و گروه‌های سیاسی را تشکیل می‌دهند.
• اگر قاعده‌بازی قاعده حزبی می‌شد، به این معنا ‌بود که ما با یک فلسفه سیاسی روشن و ایدئولوژی تعریف شده و نیز یک رهبری مشخص و عضوگیری و منابع مالی تعریف شده مواجه بودیم، گفت: فعالیت‌های حزبی‌ای را پیرامون قدرت دولتی شاهد هستیم، از سوی دیگر می‌بینیم که این نوع فعالیت از سوی دولت نفی می‌شود، به این معنا که فعالیت حزبی صورت می‌گیرد، اما در قالب مخالفت با تحزب، چنین امری آزار دهنده است که گروهی فعالیت حزبی بکند اما در عین حال فعالیت‌های حزبی را نیز نفی کند، این ماجرا را پیچیده‌تر می‌کند.
"به سادگی میتوان مصادیق جریانهای سیاسی که کمک کردند، رئیسجمهور فعلی به قدرت برسد مشخص کرد و نیز مصادیق جریانهای سیاسی را که با وجود آمدن این دولت شکل گرفتند و تقویت شدند را برشمرد، اما من نمیخواهم وارد روشن کردن این مصادیق بشوم.