چرا انقلاب کردیم؟!

به گزارش افکارنیوز، پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی کشور و موفقیت های آن در عرصه های مختلف پس از انقلاب اسلامی از یکسو شاهدی بر بالندگی و پویایی نظام و کارآمدی آن است و از سوی دیگر گویای عزم و اراده جدی نظام برای دست یابی به توسعه و پیشرفت همه جانبه است.

از این رو پیشرفت ها و موفقیت های کشور در عرصه های مختلف می تواند ملاک و معیار ارزیابی جهت گیری های کلی نظام و عزم آن برای حرکت در مسیر پیشرفت و توسعه باشد و از این لحاظ می توان کشورهای مختلف را بر اساس امکانات، منابع و… با یکدیگر مقایسه نمود و آنچه ارزش پیشرفت های به دست آمده از سوی نظام جمهوری اسلامی را دو چندان می کند توجه به این نکته است که این پیشرفت ها و موفقیت ها در کشور با وجود مشکلات و موانع بزرگی همچون تحریم ها و فشارهای قدرتهای بزرگ و جنگ تحمیلی و خسارتهای ناشی از آن و محدودیت های زیادی صورت گرفته است. مشکلات و موانعی که می تواند حرکت هر کشوری را در این راستا متوقف نماید.
از سوی دیگر بسیاری از پیشرفت های به دست آمده در کشور پس از انقلاب اسلامی مرهون نسلی است که در فضای انقلاب اسلامی به رشد و بالندگی دست یافتند. علاوه بر این که آنچه مهم است حمایت و جهت دهی استعدادهایی است که می تواند در مسیر رشد و پیشرفت کشور مورد استفاده قرار بگیرد. از این رو تحصیل کرده های رژیم گذشته و دانش آموختگان در جمهوری اسلامی همه سرمایه علمی کشور محسوب می شوند که باید از ظرفیت ها و توانایی های آنان در جهت اعتلای موقعیت کشور بهره گرفت. کاری که در نظر جمهوری اسلامی صورت گرفته است و نیازمند توجه بیشتر مسؤولان نظام است.

سی و شش سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد. در طول این مدت، نظام اسلامی مراحل دشوار و موانع بسیاری را پشت سر گذاشته است که بی شک نهال انقلاب را تنومندتر و مستحکم تر از گذشته کرده است. با ورود به دهه چهارم از عمر انقلاب که مقام معظم رهبری به خوبی آن را «دهه پیشرفت و عدالت» نامیده اند لزوم تبیین دستاوردهای این انقلاب عظیم اسلامی خصوصاً برای نسلهای جوان انقلاب بیش از پیش احساس می شود.
از سوی دیگر طرح برخی سؤال ها و شبهه آفرینی ها درباره وقوع و چرایی انقلاب اسلامی که در برخی از نسل جوان امروز نقش بسته است، ضرورت پاسخگویی به این شبهات را دو چندان می کند. در این نوشتار سعی داریم با بررسی رویکردها و رفتارهای رژیم پهلوی که منجر به خیزش مردم مسلمان کشورمان شد و هم چنین بررسی دستاوردهای انقلاب حضرت روح الله(ره)، به بخش هایی از این شبهات مرسوم که بیشتر شاهد طرح آن ها از طریق رسانه های بیگانه هستیم پاسخ دهیم.

شاید این سؤال را بارها در برخی مجالس، ادارات، تاکسی ها و اتوبوس ها شنیده ایم که قبل از انقلاب وضع اقتصادی مردم بهتر بود. آیا واقعا این جمله واقعیت دارد؟
برای آن که به این شبهه پاسخ بگوییم باید نخست نگاهی اجمالی به سرانه درآمد مردم ایران از فروش نفت در سال های منتهی به پیروزی انقلاب و هم چنین شرایط کنونی کشور داشته باشیم.
۱ - در سال ۱۳۵۶ میزان صادرات نفت ایران به ۵/۵ میلیون بشکه رسید در حالی که در حال حاضر صادرات نفت کشورمان به دلیل الف - بالا رفتن مصرف داخلی، ب - نگاه صیانتی به نفت به عنوان یک سرمایه ملی برای آیندگان و ج - تحریم های بین المللی علیه خرید نفت از ایران، به حدود ۳/۱ میلیون بشکه رسیده است. به عبارتی صادرات نفت ایران در زمان رژیم پهلوی بیش از ۴ برابر زمان کنونی بوده است.
۲ - جمعیت کشور در سال ۱۳۵۷، حدود ۳۵ میلیون نفر بود در حالی که در حال حاضر از مرز ۷۵ میلیون نفر گذشته است و این به معنای بیش از دو برابر شدن نیازهای یک کشور به غذا، بهداشت، درمان، مسکن، آموزش و… می باشد.
۳ - ارزش دلار حاصل از فروش نفت در سال ۱۳۵۷ در بازارهای بین المللی حدود دو برابر ارزهای دیگر بود در حالی که در سال ۱۳۹۰ به دلیل ضعف اقتصاد آمریکا و جهش های اقتصادی چین و ژاپن و اتحادیه اروپا و برخی کشورهای توسعه یافته، این ارزش به نصف در معاملات بین المللی رسیده است.
۴ - مصرف کشور در سال ۱۳۹۰ در مواد غذایی شامل غلات، مواد پروتئینی، لبنیات، میوه و سبزیجات، پوشاک، لوازم خانگی، لوازم بهداشتی و… نسبت به سال ۱۳۵۷ بیش از چهار برابر شده است.
با چنین مقدمه ای معلوم می شود که سرانه مردم ایران در حال حاضر نسبت به درآمدهای حاصل از فروش نفت بیش از ۱۶ برابر کاهش یافته است. اما با وجود چنین کاهش درآمد سرانه ای، با آمار و ارقام اثبات خواهیم کرد که وضعیت اقتصادی و رفاهی و آموزشی و بهداشتی مردم ایران به صورت شگرفی بهبود یافته است.
در گام نخست و در ابتدا تنها به چند نما از شرایط اقتصادی - رفاهی مردم در دوران رژیم پهلوی اشاره می کنیم.
- در زمان رژیم پهلوی ۴۰ درصد جمعیت شهری و ۶۵ درصد جمعیت روستایی کشور زیر خط فقر زندگی می کردند.
- ۳۵درصد مردم ایران دچار سوء تغذیه بودند.
- تنها ۴۵درصد مردم ایران با سواد بودند.
- ۷۵ درصد کودکان واجب التعلیم به مدارس می رفتند.
- تنها ۵ شهر کشور از نعمت گاز به صورت پراکنده برخوردار بودند.
- تولیدات کشاورزی ایران تنها مصرف ۳۳ روز مردم را تأمین می کرد.
- ۴۰ هزار مستشار نظامی آمریکایی در ایران حضور داشتند.
- ۳۵هزار متخصص خارجی در صنایع نفت، مخابرات، پزشکی، خودروسازی، برنامه و بودجه و… در کشور حضور داشتند.
- از کشورهای هند و پاکستان و بنگلادش و سریلانکا پزشک وارد می کردیم.
- سی درصد جمعیت کشور را خانوارهای ثروتمند تشکیل می دادند که معادل ۹۰ درصد کل درآمد کشور را به خود اختصاص داده بودند و ۷۰ درصد بقیه تنها ۱۰ درصد درآمد کشور را در اختیار داشتند.
- در سال ۱۳۵۷ کشور با یک اقتصاد بیمار که با تورم بیش از ۱۶ درصد، استقراض خارجی، کسری بودجه و کاهش تولید ناخالص ملی روبه رو بود.
- در چنین شرایطی محمدرضا پهلوی با استفاده از پول بیت المال با هزینه ای بالغ بر سیصد میلیون دلار، جشن های دو هزارو پانصد ساله را برگزار کرد.

چرا کالاها قبل از انقلاب ارزان تر بود و بعد از انقلاب شاهد گرانی کالاها هستیم؟
این مسأله از دو جهت باید مورد توجه قرار گیرد.
الف: از جهت سیاست های اقتصادی توسعه ای کشور؛ بررسی ها نشان می دهد یکی از عمده ترین دلایل این امر، اعمال تعرفه های گمرکی پایین از سوی دولت نسبت به کالاهای وارداتی خارجی در قبل از انقلاب و افزایش این تعرفه ها بعد از انقلاب بوده است. به عبارت دیگر در نتیجه اعمال تعرفه های گمرکی پایین، کالاهای خارجی به وفور و با قیمت بسیار نازل در بازار قبل از انقلاب یافت می شد. این سیاست اقتصادی نامناسب، در جهت تضعیف تولیدات داخلی، افزایش وابستگی اقتصادی کشور به قدرت های صنعتی و تأمین بازار برای آنان بوده است زیرا در چنین شرایطی تولیدکننده نوپا و کم تجربه داخلی امکان رقابت با تولیدکننده توانمند و مجرب خارجی را نمی یابد و به سهولت از صحنه رقابت خارج می شود و حضور در عرصه تولید را مقرون به صرفه نمی یابد.
به همین جهت است که ارزانی کالاها(به معنای عرفی آن) یکی از بزرگ ترین موانع رشد و توسعه اقتصادی در جوامع، به خصوص در جوامع در حال توسعه تلقی می شود؛ ارزانی غیر معقول، موجب تضعیف موقعیت تولیدکننده و در نهایت، تضعیف تولیدات داخلی می شود. از همین رو در اکثر کشورهای پیشرفته اقتصادی، گرانی وجود دارد. برای مثال، بانک جهانی برای چندمین بار، توکیو پایتخت ژاپن را به عنوان گران ترین شهر جهان اعلام کرده است حتی در این کشورها گاه با ارزانی مبارزه نیز می شود، زیرا با واقعی شدن قیمتها است که می توان از تولیدکننده داخلی حمایت کرد و حمایت از تولیدکننده داخلی نیز در نهایت تأمین منافع مصرف کننده داخلی را به همراه دارد.
ب: این مسأله از جهت قدرت خرید اکثریت افراد جامعه نیز قابل تامل و توجه است. بسیار می شنویم که گفته می شود در گذشته مثلا قیمت گوشت فلان مقدار بوده یا قیمت تخم مرغ چنان بود و در مقایسه با قیمت های کنونی که بسیار افزایش یافته این گونه نتیجه گیری می شود که چون قدرت خرید مردم کاهش یافته، وضعیت معیشت مردم بدتر شده است.
در پاسخ باید توجه کرد که هم مشاهده عینی وضعیت جامعه و هم آمارها، نشان از بهتر شدن نسبی وضعیت معیشت اکثریت افراد جامعه دارد. به عبارت دیگر، درست است که در گذشته قیمتها پایین بوده ولی قدرت خرید مردم بسیار پایین تر از آن بوده است. آمارها و بررسی های رسمی و غیر رسمی گویای آن است که به غیر برخی اقشار جامعه؛ اکثر مردم به خصوص صاحبان مشاغل آزاد از وضعیت معیشتی مناسب تری نسبت به قبل از انقلاب برخودار می باشند. لکن به دلایل متعددی همچون تغییر الگوی زندگی(الگوی مسکن، خوراک، پوشاک و لوازم منزل) و به تبع آن، افزایش سطح انتظار آن ها از زندگی، ابراز نارضایتی و احساس محرومیت در آنان افزایش یافته است.
به عنوان مثال امروزه الگوی مسکن عموم مردم نسبت به قبل از انقلاب و سال های اول انقلاب تغییر یافته است. در گذشته اکثر خانواده ها گسترده بودند، اما اکنون هسته ای شده اند. مثلا در گذشته اگر عروس یا دامادی به خانواده اضافه می شد، در یکی از اتاقهای همان خانه جای می گرفت؛ اما اکنون عموما زوجهای جوان به زندگی در مسکن مستقل روی می آورند.
در خصوص الگوی خوراک نیز شاهد تغییرات اساسی در جامعه خودمان در سال های اخیر هستیم. در حدود ۳۰ سال پیش، قوت غالب خانواده های ایرانی نان بود و برنج غذای اعیانی محسوب می شد در حالی که امروز الگوی خوراک اکثریت جامعه تغییر یافته و عموما برنج در غذای روزانه آنان جایگاه خاصی پیدا کرده است.
هم چنین گوشت که پیش از انقلاب در مناطق روستایی و شهرهای کوچک فقط در مناسبت های خاص بر سفره مردم می نشست امروز در نوبت هفتگی اکثرمردم حضور دارد. آمارها نشان می دهد مصرف میوه نیز به چهار برابر قبل از انقلاب رسیده است.
آمارهای جهانی نیز گویای بهتر شدن وضعیت رفاه مردم ما در سالهای پس از انقلاب است. بر اساس آمار بانک جهانی، ۴۶ درصد مردم ایران در سال ۱۳۵۶ زیر خط فقر بودند؛ اما این رقم در سال ۱۳۷۸ به ۱۶ درصد کاهش یافته یعنی بیش از ۸/۲ برابر وضعیت رفاه جامعه بهتر شده است.

شاید شما هم این جملات را در برخی مجالس عمومی یا فامیلی و خانوادگی شنیده باشید که «اگر انقلاب نمی شد وضعیت اقتصادی مردم بهتر از حالا بود و مردم در یک رفاه عمومی به سر می برند. شاه در حال پی ریزی یک اقتصاد قوی در کشور بود که اگر فرصت پیدا می کرد پس از سی وچند سال ما الان وضع بهتری داشتیم.»
لوازم برخورداری از یک اقتصاد سالم و قوی مبتنی بر عوامل مختلفی همچون روحیه خودباوری و اعتماد به نفس، صنعت، کشاورزی، مهندسی، فناوری و آموزش، دوری از اقتصاد تک محوری، مقابله با فساد دولتمردان و خواص و میدان دادن به مردم در مشارکت برای ساخت کشور است که باید دید آیا این اتفاق در رژیم پهلوی افتاده بود یا خیر؟
الف - فقدان اعتماد به نفس و روحیه خودباوری: در سران رژیم پهلوی هیچ گونه روحیه اعتماد به نفس و خودباوری برای ساخت ایران مشاهده نمی شد از این رو علی رغم برخورداری کشور ایران از کارشناسان متخصص و دلسوز، اداره کشور را به کارشناسان خارجی و بیگانه داده بودند که نه تنها هیچ دلسوزی برای مردم ایران نداشتند بلکه در صدد عقب نگاه داشتن کشور و تداوم نیاز به حضور آنان در بخش های مختلف کشور را داشتند.
رژیم پهلوی برای اداره کشور قرارداد حضور بیش از ۵۰هزار مستشار و کارشناس خارجی را در بخش های مختلف نظامی، نفت، مهندسی، سدسازی، راه سازی، مخابرات، خودروسازی، پزشکی، برنامه و بودجه و… امضا کرد در حالی که متخصصان ایرانی اجازه ظهور و بروز و نشان دادن مهارت و خلاقیت خود را نداشتند.
ب - صنعت مونتاژ و کاملا وابسته: به دلیل صادرات بیش از ۵/۵ میلیون بشکه نفت به خارج و درآمد هنگفت رژیم پهلوی از این محل، سران رژیم پهلوی انگیزه چندانی برای سرمایه گذاری روی صنعت و کشاورزی نداشتند و بیشتر به دنبال واردات کالاهای خارجی بودند. در بخش هایی هم که سرمایه گذاری محدودی بر روی صنایع صورت می پذیرفت عمدتا صنایع مونتاژ بود که تمام قطعات ساخته شده وارد کشور می شد. تنها به عنوان یک شاهد مثال می توان به خبری که یک سال قبل از پیروزی انقلاب در رسانه ها منتشر شد اشاره کرد که آمده بود: «کارخانه ارج با ۸۰۰۰ کارگر در سال ۱۳۵۶ به علت نداشتن «پیچ» متوقف می شود.»
در این مورد هم چنین می توان به خبر یکی از روزنامه های آن زمان(رستاخیز) در تاریخ تیرماه ۱۳۵۷ اشاره کرد. در این خبر آمده است که «متأسفانه در وضع کنونی باید مرغ را با قیمت گزاف برای تولید تخم مرغ جوجه کشی از خارج وارد کنیم. مرغ مادر گوشتی را در شرایط کنونی نمی توانیم در ایران تولید کنیم. برای تغذیه این مرغ ها هفتاد درصد غذای طیور را باید از خارج از کشور وارد کنیم. البته، با این همه، وارد کردن ها برای اداره این صنعت تکنولوژی لازم و نیروی انسانی نداریم.» این خبر یک نمونه بارز از وابستگی تکنولوژیکی به تولید خارجی است.
هم چنین در سال ۱۳۵۴ مبلغ زیادی جریمه به کشتی هایی پرداخت شد که در خلیج فارس به علت عدم وجود امکانات و تجهیزات تخلیه بار در انتظار باراندازی مانده بودند.
ج - فساد شدید و گسترده در دربار و دولتمردان و میدان ندادن به بخش خصوصی: خانواده سلطنتی که جمعا از ۶۳ شاهپور و شاهدخت… تشکیل شده بود بخش عظیمی از ثروت را به خود اختصاص می داد، جمع ثروت این خانواده به بیش از بیست میلیارد دلار می رسید.(انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها(ص) ۳۳۲-۳۳۱).
هم چنین عمده مقاطعه کاری های پر سود و طرح های پر منفعت دولتی توسط مقامات حکومتی منعقد می شد. بر اساس یک برآورد تنها در فاصله ۱۳۵۵-۱۳۵۲ حق کمیسیون مقام های دولتی از یک میلیارد دلار فراتر رفت. این نوع توزیع ثروت بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می دادند(اعضای دربار، ارتش، ساواک و بلندپایگان دیوان سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند، تعلق می گرفت.
از سوی دیگر شرکت ملی نفت به صورت محرمانه ولی دائمی مبلغ کلانی به حساب شخصی شاه واریز می نمود به گونه ای که سرمایه شخصی شاه به یک میلیارد رسیده بود.(تاریخ تحولات اجتماعی ایران، جان فوران، ترجمه احمد تدین،(ص) ۴۶۴ و کتاب ایران بین دو انقلاب، پیشین،(ص) ۵۳۸).
برادران و خواهران شاه و وابستگان آن ها، از سهامداران عمده بسیاری از شرکتهای داخلی، یا واسطه معاملات بین دولت و شرکتهای خارجی بودند و از این رهگذر، صدها میلیون دلار به جیب زدند. روزنامه نیویورک تایمز در شماره ۱۰ ژانویه ۱۹۷۹ به استناد گفته یکی از منابع بانکی در آمریکا نوشت: «… فقط اوراق بهادار متعلق به شخص شاه بیش از یک میلیارد دلار است و تنها طی دو سال آخر، مبلغی بین ۲ تا ۴ میلیارد دلار از سوی خانواده سلطنتی ایران به آمریکا منتقل شده است.»
با سرمایه های هنگفت ملی، نهادهایی اداره می شد که آن ها نیز هدفی جز سلطه بیشتر حکومت بر تمامی ابعاد زندگی مردم نداشتند مثل «نهاد پهلوی» که کنترل و نفوذ در مراکز مهم اقتصادی یکی از وظایف این نهاد بود به گونه ای که در بیش از ۲۰۷ شرکت سهام داشت و بخش مهمی چون مسکن، مصالح ساختمانی، بیمه، هتل ها، اتومبیل و… را کنترل می کرد. کنترل شدید دولت بر تمامی ارکان اقتصاد خود به خود باعثمی شد که مردم از مزایای اقتصادی محروم شود.
دامنه سوءاستفاده های مالی درباره اطرافیان شاه و صاحبان قدرت و نفوذ در دستگاه پهلوی از کل پروژه های صنعتی، کشاورزی، ساختمانی، راهسازی و نظامی زمان رژیم گذشته تا آن حد گسترده و وسیع بوده است که نه تنها از دید هیچ یک از پژوهشگران که علل و عوامل انقلاب اسلامی ایران را بررسی کرده اند پنهان نمانده است، بلکه حتی خواص اطرافیان و نزدیکان شاه سابق نیز اجباراً به آن اعتراف کرده اند.
چنان چه اشرف پهلوی در کتاب «چهره ها در آیینه» و پرویز راجی در کتاب «خاطرات آخرین سفیر شاه در لندن» بدان اشاره کرده اند. علاوه بر این، خود شاه نیز در کتاب «پاسخ به تاریخ» چنین مطلبی را اذعان می کند. آنتونی پارسونز سفیر کبیر انگلیس نیز در خاطرات دوران سفارت خود در ایران که مصادف با سالهای انقلاب بوده است در ذکر عوامل سقوط رژیم پهلوی از استبداد، فساد مالی، سرکوب و خشونت رژیم نام می برد و در جای دیگری در کتاب فوق الذکر می گوید که بیشترین موارد فساد مالی مربوط به خانواده پهلوی و دربار شاه بود. یکی از دلایل عمده نارضایتی مردم در زمان حکومت پهلوی شکاف و اختلاف عظیم طبقاتی بین معدودی اقشار بسیار غنی و مرفّه جامعه و اکثریت عظیم توده مردم ذکر می شود.
د - عدم اهتمام رژیم پهلوی به طبقه محروم و فقرستیزی: رویکرد اقتصادی رژیم پهلوی مبتنی بر میدان دادن به شاهزاده ها، شاهپورها، شاهدخت ها، عناصر دربار، سران ارتش و عناصر رده بالای ساواک بود. عدم توزیع منصفانه ثروت عمومی باعثرشد اقتصادی یک طبقه خاص وابسته به حکومت می شد.
هویدا، نخست وزیر وقت در حالی از کسب جایگاه پنجم ایران در صنعت جهان طی پانزده سال آینده خبر می داد که عمدتاً صنایع مونتاژ و وارداتی به خانواده های وابسته به دربار واگذار شده بود و آن ها طبقه بورژوای وابسته به پهلوی را شکل می دادند.
این بورژوازی مرکب از حدود ۱۵۰ خانواده(به روایت شورای انقلاب ۵۱ خانواده) بود که ۶۷ درصد صنایع و مؤسسات مالی را مالک بودند. از میان ۴۷۳ صنعت بزرگ خصوصی، ۳۷۰ مورد از آن ها در مالکیت ده خانواده بود که خانواده های فرمانفرمایان، رضایی، خیامی، ثابت، لاجوردی شناخته شده ترین آن ها بودند.
با توجه به آنچه آورده شد می توان نتیجه گرفت که با وجود درآمدهای سرشار نفتی، تغییرات موازی اقتصادی در سطح کشور رخ نداد؛ زیرا در عمل زمینه رشد موازی اقتصادی از ناحیه خود دولت با مشکل مواجه می شد. سلطه کامل محمد رضا پهلوی بر تمامی ارکان جامعه ایرانی، اقتصاد، سیاست و فرهنگ آن در عمل با توزیع موازی ثروت منافات داشت. به همین دلیل با وجود اجرای برنامه های پر سر و صدا(انقلاب سفید - اصلاحات ارضی…) در میدان عمل در زندگی قاطبه مردم تغییری رخ نمی داد. ثروتمندان که عمدتا مورد تأیید دستگاه حاکمه بودند ثروت مندتر می شدند و برای مردم هر روز مانع جدیدتری در راه بهره برداری مساوی از ثروت ایجاد می شد.
همین مسأله یکی از ریشه های اصلی دور شدن مردم از دولت بود، دولتی که نه ثروت آن، نه فرهنگ آن و نه سیاست آن هیچ کدام برای مردم نبود و هر روز که می گذشت از مردم دورتر می شد و در قدرت خیالی نفت، ارتش، ساواک و ژاندارمی منطقه فرو می رفت. چنین وضعیتی در کنار مبارزه روزافزون شاه برای تغییر هویت و فرهنگ اسلامی جامعه، سبب نارضایتی گسترده مردم در تمام نقاط کشور شد و با رهبری حضرت امام(ره) زمینه های ایجاد و پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم ستم شاهی پهلوی را فراهم آورد.
به اعتراف خود ثریا، «محلات جنوب شهر تهران با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانه ها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم می رسد، بچه های مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچه ها که خانه هایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آن ها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»
ه‍ - اولویت نظامی گری بر آبادانی کشور: حدود چهل درصد از بودجه کشور به ارتش اختصاص داده می شد که تعداد نیروها و پرسنل آن هر روز بیشتر و بیشتر می شد و در سال های آخر به ۴۱۳ هزار نفر رسیده بود. حدود ۴۰ هزار مستشار نظامی آمریکا(به ازاء هر صد سرباز یک مستشار نظامی) فعالیت می کرد. تعداد اعضای ساواک غیر قابل شمارش بود، بر اساس برآورد یک دیپلمات غربی در تهران از هر هشت نفر افراد بالغ یک نفر جاسوس ساواک هستند.(انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، پیشین،(ص) ۸۳-۷۹)
و - ریخت و پاش سرمایه ملی و عدم سرمایه گذاری در بخش های اساسی: جشن های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی که بیش از سیصد میلیون دلار هزینه در بر داشت و با ولخرجی ها و اتلاف بی حد و حصر سرمایه های ملی کشورمان انجام شد، درحالی بود که متجاوز از نیمی از جمعیت کشور در روستاها و حومه شهرهای بزرگ در فقر و فلاکت و تنگدستی به سر می بردند و در اکثر شهرها و روستاهای کشور، اثری از وسایل اولیه و مقدماتی رفاه عمومی و حداقل امتیازات زندگی ساده برای عامه مردم وجود نداشت.
در پاییز سال ۱۳۵۰ محمد رضا شاه، سالگرد ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران را با ریخت و پاش بسیاری در محل پرسپولیس(تخت جمشید) جشن گرفت. در این جشن، بیست پادشاه و امیر عرب، پنج ملکه، بیست و یک شاهزاده، شانزده رئیس جمهوری، سه نخست وزیر، چهار معاون رئیس جمهوری و دو وزیر خارجه از ۶۹ کشور شرکت کردند.
مراسم جشن در نهایت گشاده دستی و اسراف انجام گرفت و هزینه آن بیش از ۳۰۰ میلیون دلار برآورد شد.
شاه، با برگزاری این جشن پر سر و صدا، مرحله تازه ای از سلطنت خود را آغاز کرد. شاید این کار نشانه ای بود از بیماری بزرگ پنداری او، زیرا در همان اوان که میلیونها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا، از اروپا شد و هنگامی که میهمانان در تخت جمشید، جگر غاز و خاویار مزمزه می کردند، هزاران ایرانی در ایالات سیستان و بلوچستان، حتی در روستاهای فارس گرسنه بودند.
(James A. Bill. op. cit., pp. ۱۸۴-۱۴۹) می گوید: در سال ۱۳۳۵ در معیت سرلشگر میرجلالی فرمانده سپاه جنوب، در شهرستان خاش شاهد این حقیقت تلخ و شرم آور بود، میرجلالی ضمن بازدید تنها مدرسه شهر، از مدیر آن که مرد ژنده پوشی بود پرسید، بچه ها کجا هستند. مدیر جواب داد ساعت تفریح آن هاست، عده ای برای علفخوری به صحرا رفته اند!
در چنین شرایطی صدها تن از شخصیت های معروف از اکناف جهان به پرسپولیس آمده بودند تا شاهد پیشرفت های ایران باشند و شاه را ستایش کنند. در پرسپولیس، محمد رضا شاه، بر سر مزار کوروش نطقی ایراد کرد و گفت: «…. کوروش بزرگ! شاه شاهان، شاه هخامنش، شاه سرزمین ایران، من شاهنشاه ایران، از جانب خود و ملتم، بر تو درود می گویم!… کورش! شاه بزرگ شاهان، آزاده ترین آزادگان، قهرمان تاریخ ایران و جهان! آسوده بخواب، زیرا ما بیداریم و پیوسته بیدار خواهیم ماند.»
مدعوین جشن ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، صدها تن میهمانان خارجی و گروهی از نخبگان مورد اعتماد دستگاه بودند ولی مردم ایران به آنجا راه نداشتند. همه راههایی که به پرسپولیس و تخت جمشید منتهی می شد به وسیله نیروهای نظامی و امنیتی بسته شده بود. صدها تن، زن و مرد ایرانی، که نسبت به آن ها سوء ظن می رفت، دستگیر شده و یا تحت نظر قرار داشتند. به رغم کوششها و هزینه سنگینی که برای هرچه با شکوهتر جلوه دادن جشنها به کار رفت، مطبوعات آمریکا مطالب انتقادآمیزی پیرامون بی نظمی های آن نوشتند و برخی شاه و رژیم او را به باد حمله گرفتند. دنباله انتقاد به محافل و شخصیتهای سیاسی کشیده شد. جورج بال، معاون سابق وزارت امور خارجه آمریکا گفت: «چه مناظر پوچ و زننده ای! فرزند یک سرهنگ فوج قزاق، در کشوری که درآمد سرانه مردم آن ۲۵۰ دلار در سال است، مانند یک امپراتور جشن بر پا کرده و با ادعای رفورم و نوگرایی، البسه و پوشاک دوران استبداد باستانی را به نمایش گذاشته است.»(New York; W. W. Norton, ۱۹۸۲)
به طور خلاصه، نداشتن برنامه مشخص اقتصادی، تک محصولی شدن اقتصاد و وابستگی به صادرات نفتی، رشد سرمایه داری در دامان امپریالیسم، نابودی کشاورزی، افزایش وابستگی در بخش صنعت گسترش صنایع مصرفی، سطح بالای بیکاری و کم کاری، سطح نازل درآمد سرانه، سطح پایین بهره وری، وضع بد بهداشت همگانی، بی اعتنایی به علم، مراکز علمی و تحقیقاتی، بی توجهی به بازسازی زیرساخت های اقتصادی و رشد و توسعه کشور، ایجاد تأسیسات نظامی وابسته، اجرای سیاست ریخت و پاش و ولخرجی های سرسام آور شاهانه در امور مبتذل، توزیع ناعادلانه درآمدهای ملی و تشدید فاصله طبقاتی و در یک کلام، فساد، اسراف، ظلم اقتصادی و فقر اکثریت مردم ایران از ویژگی های برجسته مدیریت فاسد، بی کفایت و ناکارآمد این دوران می باشد که در صورت تداوم، امروز یکی از وابسته ترین، فقیرترین و تحقیر شده ترین ملت ها بودیم.

چرا با وجود دستاوردها و تلاشهای غیرقابل انکاری که از سوی کارگزاران نظام جمهوری اسلامی کشیده می شود، عده ای از مردم و حتی نخبگان از وضعیت موجود اظهار نارضایتی می کنند؟
در پاسخ باید گفت که عوامل متعددی در این قضاوت منفی دخیل بوده است، ازجمله:
۱. تغییر الگوی مصرف جامعه و بهتر شدن نسبی سطح زندگی مردم، به خصوص از دهه دوم انقلاب به بعد که به تدریج باعثافزایش سطح انتظارات آنان از زندگی شده است.
۲. افزایش چشمگیر سطح آگاهی های اجتماعی و اقتصادی افراد جامعه پس از انقلاب و در نتیجه، آرمانگرایی و توجه بیشتر آنان به نقاط ضعف و نارسایی های وضع موجود به جای توجه به نقاط قوت آن.
۳. ترویج و حاکمیت فرهنگ نادرست اجتماعی در جامعه در سالهای اخیر، به صورتی که افراد، رفع تمامی مشکلات را تنها از حکومت و دولت - آن هم در کوتاه مدت - انتظار دارند.
۴. انعکاس نیافتن مناسب دستاوردها و عدم ارائه آمارهای دقیق، شفاف و تطبیقی از ابعاد اقدامات و تلاشهای صورت پذیرفته از سوی کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، به خصوص در مقایسه با قبل از انقلاب و کشورهای منطقه.
۵. عدم اطلاع رسانی مناسب به مردم در خصوص مشکلات موجود ازجمله کاهش شدید درآمد سرانه نفتی کشور و ورود خسارت های هنگفت به دلیل جنگ تحمیلی که در کاهش توان و عملکرد کارگزاران نظام و کارآمدی آنان بسیار مؤثر بوده است.
۶. توجیه نکردن مردم در خصوص سیاستهای اقتصادی دولت(همچون واقعی کردن قیمتها) که در نگاه آنان، بی توجهی دولت به مشکلات مردم، تداعی شده است.(که البته این سه عامل اخیر به تنهایی بیانگر ابعادی از ناکارآمدی کارگزاران نظام - در تبیین عملکرد و توجیه وضعیت فراروی نظام - می باشد.)
۷. فضاسازی و فعالیت گسترده تبلیغاتی مخالفان داخلی و خارجی نظام در سیاه نمایی وضع موجود و بزرگ نمایی مشکلات.
۸. افزایش سطح توقعات و مطالبات جمعیت روستایی کشور تحت تأثیر رسانه ها و برنامه های تلویزیونی و بالا رفتن سطح معلومات و ارتباطات فراگیر آنان با شهرها.
۹. جوان بودن جمعیت کشور - ۶۵ درصد جمعیت زیر ۳۰ سال - که ایجاد نیاز روزافزون جهت تخصیص بودجه و امکانات در حوزه های آموزشی و تحصیلی - تفریحی و رفاهی، مسکن و به ویژه اشتغال و ازدواج را به دنبال دارد.
آنچه باعثتاسف می شود این است که امروزه به هنگام اظهارنظر درباره وضع موجود کشور، جدا از برخی تحلیل های مغرضانه و جهت دار دشمنان، بخشی از تحلیل ها و قضاوت های دوستان نیز منصفانه و واقع بینانه ارائه نمی شود. موارد منفی بزرگنمایی شده و بسیاری از اقدامات و دستاوردهای مثبت نادیده گرفته می شود؛ حتی تلاش جهت دار و معنی داری در خصوص القای این نکته به مردم و بخش بزرگی از فرهیختگان و خواص جامعه صورت می گیرد تا وضعیت اقتصادی و درجه توسعه یافتگی کشور حتی در مقایسه با قبل از انقلاب نیز بدتر نشان داده شود ولی تامل واقع بینانه و تحلیل علمی تحولات پس از انقلاب، به وضوح نشان می دهد که با توجه به شرایط و محدودیت های موجود، جمهوری اسلامی در مدت عمر خود توانسته ضمن مقاومت در برابر فشارها و تجاوزات بیگانگان، در اصلاح و بهبود وضعیت معیشتی و اجتماعی مردم خود نیز توفیقات فراوانی به دست آورد.
و البته پرداختن به اقدامات مثبت نظام، به معنی نفی یا نادیده گرفتن معضلات و نواقص موجود نیز نمی باشد. مشکلات موجود، اکثرا محسوس و مشهود برای عموم مردم است اما ممکن است نگاه و ذهنیت آن ها تنها از زاویه کمبودها و نواقص شکل گرفته باشد، بنابراین، در این بحثسعی گردید به منظور تعدیل و تصحیح نگرش افراد نسبت به وضع موجود، تلاش ها و اقدامات انجام گرفته، مدنظر قرار گیرد و مواردی که لازم است جهت قضاوت منصفانه لحاظ گردد، بیان شود.
در عین حال باید اذعان کرد که اگر مقصود و تعریف ما از کارآمدی، «تخصیص بهینه امکانات در جهت دستیابی به اهداف تعیین شده از سوی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی برای تحقق الگوی مطلوب از یک جامعه دینی، انقلابی و انسانی برخوردار از حداکثر مواهب مادی و معنوی» باشد، در این صورت، قطعا تا تحقق آن آرمان مطلوب و مدینه فاضله، فاصله ای بسیار داریم و ضروری است برای رسیدن به آن وضعیت، ضمن نقد وضع موجود به علت یابی مشکلات و بررسی دلایل عدم تحقق برخی از اهداف و آرمانها بپردازیم و با ارائه راهکارها و پیشنهادها جهت رفع آن ها اقدام کنیم.

تفاوت رویکرد انقلاب اسلامی با رژیم پهلوی چیست؟
رویکرد انقلاب اسلامی بر محورهای؛
۱ - عدالت اقتصادی و رفع تبعیض
۲ - مبارزه با زراندوزی
۳ - استقلال اقتصادی
۴ - توزیع عادلانه ثروت عمومی
۵ - ساده زیستی
۶ - تأمین رفاه و عزت انسانی
۷ - خودکفایی و تولید ملی
۸ - محرومیت زدایی و خدمت به مستضعفان بوده است.
آنجا که درصحیفه نورج ۵(ص) ۲۳۷ ازقول حضرت امام آمده است: «اقتصاد ما باید متحول شود، اقتصاد وابسته به اقتصاد مستقل تبدیل شود. تمام چیزهایی که درحکومت طاغوت بود و به تبع اجانب در این مملکت ضعیف، در این مملکت زیردست پیاده شده بود با استقرار حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی تنها این ها باید زیرورو شود و باید مردمان خودشان را اصلاح کنند و باید اشخاصی که ظالم هستند و به زیردست ها ظلم کردند، باید آن ها دیگر ظلم نکنند باید حق فقرا داده شود.»
بر اساس همین رویکرد بود که پس از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، انقلاب از مرحله مبارزه با طاغوت گذر کرد و به مرحله سازندگی رسید و تمامی نیروهای انقلاب اسلامی هدف خود را جهاد در راه استضعاف زدایی از محرومین قرار دادند.
در این راستا جهاد سازندگی با الهام از فرمان حضرت امام امت(ره) و با سرمایه هایی چون جوانان پرشور و انقلابی و با دلهای آکنده از عشق به محرومین رسالت خطیر خویش را آغاز کرد. جهادگران جهاد سازندگی در این مرحله با شعار «همه با هم به سازندگی» به آباد کردن خرابی ها پرداختند.
گاهی برخی از افراد در بازگشت از زیارت مکه مکرمه با اشاره به سفری که سالها قبل نیز داشتند، عنوان می کنند که درآن زمان هر نوشابه یک ریال سعودی بود و اینک نیز همان یک ریال است، حال آن که قیمت نوشابه در ایران(به ریال ایران) افزایش چشمگیری داشته است.
در این راستا باید توجه داشت که عربستان با جمعیتی ۲۴ میلیون نفری یعنی حدود یک سوم جمعیت ایران، تقریباً هشت برابر ایران نفت صادر می کند و به عبارتی، سهم هر تبعه عربستان از نفت صادراتی، حدود ۲۴برابر سهم هر ایرانی است و به اتکاء از خالی شدن زیر پایشان از این ثروت عظیم، قیمت نوشابه را یک ریال سعودی نگاه داشته اند. ضمن این که در ایران با وجود افزایش ظاهری قیمت نوشابه دسترسی مردم به انواع نوشابه ها بیشتر شده و وضعیت به گونه ای است که مردم بسیار فراتر از قبل از انقلاب به مصرف نوشابه - با همه ضررهایی که برای آن ذکر می شود - می پردازند، که به معنی افزایش قدرت خرید مردم است.
هم چنین عده زیادی در ایران بارها به امارات متحده عربی سفر کرده و شاهد پیشرفت ساختمان سازی و تجارت در این کشور بوده اند و در مقایسه با ایران به ویژه شهرهای حاشیه خلیج فارس دچار توهم می شوند.
در حالی که وسعت ایران ۲۰ برابر امارات و جمعیت ایران حدود ۷۰برابر امارات متحده عربی است میزان صادرات نفت آن کشور حدود ۵/۲ میلیون بشکه در روز یعنی بیشتر از دو برابر ایران می باشد. در حقیقت سهم هر اماراتی از میزان صادرات نفت خام حدود ۱۶۰ برابر سهم هر ایرانی است به عبارت دیگر سهم هر اماراتی از نفت صادراتی در هر سال معادل دو برابر سهم هر ایرانی در طول ۸۰ سال عمر خود است. باید در ارزیابی پیشرفت های حاصله در ایران این نکته را مورد توجه قرار داد تا بتوان به قضاوتی منصفانه و واقع بینانه دست یافت.
برخی دیگر از مردم می گویند کشور آلمان از تأمین اجتماعی وسیعی برخوردار است مثلاً حقوق بیکاری وضع شده به نحوی است که این مقدار حقوق از حقوق بسیاری از کارمندان و حتی مدیران ایران بیشتر است. در انگلستان سیستم درمانی آن پیشرفته است و همه مردم تحت پوشش درمان رایگان در بسیاری از موارد قرار دارند.
مقایسه وضع این کشورها با ایران و عملکرد ضعیف تر ایران در این زمینه ها، می تواند نزد برخی از افراد، ملاک ارزیابی عملکردها و دستاوردها در ایران واقع گردد.
برای یک مقایسه معقول باید این نکته را توجه داشت که اولاً انگلستان قرن ها مستعمرات زیادی در جهان داشته و ازجمله در مقاطعی یک سوم خشکی های عالم مستعمرات رسمی انگلستان بوده و این کشور با سوء استفاده و غارت منابع کشورها، تمام زیربناهای کشورخود را ساخته است. آلمان نیز برای به دست آوردن چنین موقعیتی تلاش ناموفقی را در دو جنگ جهانی تجربه کرد. انگلستان هنوز هم مستعمراتی دارد و با نفوذی که در بسیاری از کشورها دارد، درآمدهای نامشروعی را نصیب کشور خود می سازد. ثانیاً انگلستان وآلمان مالیات بسیار سنگینی را از مردم خود می گیرند به نحوی که گاه به ۴۲ درصد تولید ناخالص داخلی آن ها می رسد. میزان مالیات دریافتی در آلمان حدود ۴۰۰ میلیارد دلار است که این مقدار ۱۰ برابر اوج درآمد نفتی ایران در سال(۱۳۸۴) است. طبیعی است که وقتی ۴۰۰ میلیارد دلار مالیات دریافت می نماید، سهم هر بخش از کشور ازجمله سهم تأمین اجتماعی آن بزرگ خواهد بود.
کل تولید ناخالص داخلی ایران ۲۰۰ الی ۳۰۰ میلیارد دلار ارزیابی می شود که از میزان مالیات های دریافتی از مردم در آلمان کمتر و در خوشبینانه ترین حالت با آن مساوی است. توجه به این آمارها بستر قضاوت صحیح در مقایسه بین کشورها را فراهم می آورد.

سه نکته پایانی بحث
نکته اول این که پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی کشور و موفقیت های آن در عرصه مختلف پس از انقلاب اسلامی از یکسو شاهدی بر بالندگی و پویایی نظام و کارآمدی آن است و از سوی دیگر گویای عزم و اراده جدی نظام برای دست یابی به توسعه و پیشرفت همه جانبه است و اهداف ترسیم شده برای دولت جمهوری اسلامی در اصل سوم قانون اساسی به نحوی بیانگر این امر است.
از این رو پیشرفت ها و موفقیت های کشور در عرصه های مختلف می تواند ملاک و معیار ارزیابی جهت گیری های کلی نظام و عزم آن برای حرکت در مسیر پیشرفت و توسعه باشد و از این لحاظ می توان کشورهای مختلف را بر اساس امکانات، منابع و… با یکدیگر مقایسه نمود و آنچه ارزش پیشرفت های به دست آمده از سوی نظام جمهوری اسلامی را دو چندان می کند توجه به این نکته است که این پیشرفت ها و موفقیت ها در کشور با وجود مشکلات و موانع بزرگی همچون تحریم ها و فشارهای قدرتهای بزرگ و جنگ تحمیلی و خسارتهای ناشی از آن و محدودیت های زیادی صورت گرفته است. مشکلات و موانعی که می تواند حرکت هر کشوری را در این راستا متوقف نماید.
نکته دوم این که ساختار رژیم گذشته به گونه ای بود که اجازه پیشرفت و توسعه کشور را سلب نموده بود، وابستگی شدید به کشورهای بزرگ، بی توجهی به علم و تحقیقات علمی، بی اعتنایی به صنعت و توسعه کشاورزی و تولیدات داخل، وابستگی به نفت و عدم سرمایه گذاری عواید حاصله در جهت رشد و پیشرفت کشور و… از شاخصه های اصلی ساختار رژیم گذشته بودند، بدیهی است با وجود این ساختار ناسالم و به ویژه با این تفکر و بینش، ادامه حیات این رژیم جز ترسیم آینده ای تاریک برای کشور چیز دیگری را به ارمغان نمی آورد از این رو اگر رژیم گذشته سقوط نمی کرد و به حیات خود ادامه می داد به یقین وضعیت کشور با امروز بسیار متفاوت بود و نه تنها از پیشرفت ها و موفقیت های علمی امروز خبری نبود که ما در راستای وابستگی به کشورهای بزرگ، امروز به عنوان کشوری کاملا وابسته و غیر تأثیرگذار در معادلات بین المللی مطرح بودیم و در نهایت به عنوان نوکر و تأمین کننده منافع قدرت های بزرگ جایگاهی نامناسب در عرصه جهانی داشتیم. جایگاهی که به هیچ وجه با جایگاه و عظمت امروز نظام جمهوری اسلامی قابل مقایسه نیست. بنابراین ساختار، روند و خط مشی کلی رژیم گذشته به گونه ای بود که در صورت تداوم آن نمی توانست استقلال، پیشرفت و رشد و توسعه کشور را فراهم نماید و حاصلی جز وابستگی و عقب ماندگی و از دست رفتن عزت و اقتدار کشور نمی داشت.
نکته سوم این که بسیاری از پیشرفت های به دست آمده در کشور پس از انقلاب اسلامی مرهون نسلی است که در فضای انقلاب اسلامی به رشد و بالندگی دست یافتند. علاوه بر این که آنچه مهم است حمایت و جهت دهی استعدادهایی است که می تواند در مسیر رشد و پیشرفت کشور مورد استفاده قرار بگیرد. از این رو تحصیل کرده های رژیم گذشته و دانش آموختگان در جمهوری اسلامی همه جزو سرمایه های علمی کشور محسوب می شوند که باید از ظرفیت ها و توانایی های آنان در جهت اعتلای موقعیت کشور بهره گرفت. کاری که در نظر جمهوری اسلامی صورت گرفته است و نیازمند توجه بیشتر مسؤولان نظام است.