ولایتی: اگر لازم شود به اصولگرایان کمک می‌کنم

به گزارش افکارنیوز، متن کامل گفت و گوی علی اکبر ولایتی با سالنامه مثلثرا بازنشر می کند.

دکتر علی‌اکبر ولایتی در سال ۹۳ به‌عنوان اصلی‌ترین پشتیبان تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در میانه مذاکرات سخت ایران با کشورهای ۱ + ۵ به‌میدان آمد و از مذاکره‌کنندگان دفاع کرد. تیمی که اکثرا از دیپلمات‌های دوران مدیریت خود او بودند و رابطه دوستانه‌ای با وی دارند. ما در این گفت‌وگو درباره این رابطه به تفصیل سخن گفتیم.

صحبت‌هایی که نمونه‌اش را کمتر از زبان دکتر ولایتی شنیده‌ایم. او در این گفت‌وگو علاوه بر مساله هسته‌ای درباره رابطه ایران با عربستان و روسیه هم سخن گفت.

همچنین اعلام آمادگی کرد که حاضر است در صورت لزوم به ائتلاف اصولگرایان کمک کند؛ شاید اولین صحبت وی در مورد سیاست داخلی پس از انتخابات ریاست‌جمهوری.

آقای دکتر ولایتی! از وقتی که در اختیار مثلثقرار دادید متشکریم. در سال ۹۳ تصویر تقریبا جدیدی از حضرتعالی به وجود آمده که در واقع به نوعی حامی ‌و قوت قلب تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای به حساب می‌آید. این مساله در اظهارات متعدد شما نمود داشته است. اگر مایلید از اینجا شروع کنیم.

مذاکرات هسته‌ای، مساله‌ای ملی است و هر کسی از آحاد این ملت که می‌تواند کمکی به پیشرفت موضوع کند، وظیفه اسلامی و ملی است که در این راه قدم بردارد. بنده در رابطه با مذاکره‌‌کنندگان باید بگویم که این افراد را می‌شناسم و اصولا افراد خبره و کارآمدی هستند و تا‌کنون همه تلاش خودشان را به کار گرفته‌اند تا بتوانند از منافع ملی دفاع کنند که البته تجربیات ارزشمندی هم دارند و برخی از آنان در ماجرای صلح هم برای پیشبرد و پیشرفت کار مذاکرات بین ایران و عراق کمک می‌کردند. علت دیگر این است که مقام‌معظم‌رهبری(مدظله‌العالی) نیز همواره از این هیات و مذاکره‌کنندگان حمایت کرده‌اند و اگر هم انتقاد و تذکری داشتند فرموده‌اند. در هر موردی که نظر معظم‌له متفاوت از برخی مطالب بوده به صراحت به مذاکره‌کنندگان، ملت و جهان فرموده‌اند. بنده هم اگر نکته‌ای به نظرم برسد به دوستانمان عرض کرده و می‌کنم و آنها هم البته توجه می‌کنند. به دلیل سابقه و تجربه‌ای که در این حوزه دارم اگر بتوانم کمکی کنم حتما دریغ ندارم.

باید به این نکته توجه داشت که وقتی سربازی را به میدان می‌فرستید چه در عرصه نظامی و چه سیاسی حتما باید مورد حمایت قرار گیرد و نمی‌شود وقتی در حال مذاکره است ما او را تضعیف کنیم چرا که هم روحیه او از بین می‌رود و هم طرف مقابل به این جمع‌بندی می‌رسد که او حمایت‌های لازم را در میان ملت و حکومت ندارد. بنابراین به این دلایل بنده اگر امکان داشته باشم حتما کمک و حمایت می‌کنم. گاهی نکاتی به نظرم می‌رسد که دیدگاه‌های خود را درباره مذاکرات و سخنان طرف مقابل بیان می‌کنم نظیر آنچه اخیرا شرمن و کری اظهار کرده‌اند و من به‌عنوان یک شهروند و کسی که سابقه کار سیاسی دارد نظرم را مطرح کردم.

آیا اعلام‌نظرهای شما همانگونه که گفتید، به این دلیل است که احتمال دارد آقای ظریف به جهت حضور در مذاکرات محدودیت‌هایی داشته باشد؛ در واقع به‌نوعی تقسیم کار در میان است؟


ما هیچ تقسیم‌کاری نکرده‌ایم بلکه ایشان یا هرکس دیگری وقتی کاری را انجام می‌دهد اگر دلگرم باشد با قوت آن کار را انجام می‌دهد و اگر دلسرد شود امکان فعالیت را با قوت کمتری خواهد داشت و بنابراین من فکر می‌کنم به‌عنوان یک وظیفه ملی باید کمک کرد.

آیا ایشان از شما می‌خواهد که کمکش کنید؟


این که به‌طور مشخص چنین قراری گذاشته باشیم اتفاق نیفتاده اما من از ایشان حمایت کرده‌ام و ایشان هم کاملا آگاه هستند.

می‌توانم بپرسم چند وقت یک بار تماس‌های شما برقرار می‌شود، آیا بعد از هر مذاکره این اتفاق رخ می‌دهد؟


بله. بین مذاکرات معمولا ملاقات داریم.

برای مشورت می‌آیند؟


بله با هم مشورت می‌کنیم و با هم جلسه می‌گذاریم.

با‌توجه به اشاره‌ای که حضرتعالی به قطعنامه و مذاکرات صلح داشتید، من فکر می‌کنم آن مذاکرات تفاوت مهمی ‌با مذاکرات هسته‌ای دارد، چرا‌که به نظر می‌رسد از ناحیه منتقدان، مخالفان و حتی موافقان، پرونده هسته‌ای جناحی دیده می‌شود اما قطعنامه ملی‌تر دیده می‌شد.

بله.

چرا چنین تفاوتی وجود دارد؟


این گونه اتفاق افتاد و البته نباید می‌شد و اینکه چه عواملی سبب شد باید گفت که وقتی موضوعی در جامعه شکل می‌گیرد از عوامل کوچک شروع می‌شود تا به نتیجه مهمی ‌تبدیل شود و در جامعه شکل بگیرد. گروه‌های سیاسی در جمهوری اسلامی ایران یک هدف واحد دارند و آن خدمت به نظام است؛ در واقع هدف یکی است اما برای حصول و دستیابی هدف، به راه‌های مختلفی اعتقاد دارند. برخی معتقدند اگر به‌گونه‌ای که آنها اعتقاد دارند عمل شود زودتر به هدف می‌رسیم، بنابراین راه دیگری را انتخاب می‌کنند. در واقع بیشتر یک اختلاف‌سلیقه است تا اختلاف در مبانی. همین اختلاف سلیقه‌ها به‌گونه‌ای جا افتاده که متاسفانه نباید وجود داشته باشد بلکه باید اجماع ملی شکل بگیرد. آن چیزی که مقام‌‌معظم‌رهبری(مدظله‌العالی) می‌فرمایند چیزی است که در حقیقت مصلحت ملی و انقلابی ما اقتضا می‌کند و باید همان به‌عنوان چراغ راهنما و هدایت تبعیت کنیم. ایشان هم اگر ملاحظه کرده باشید همواره از مذاکره‌کنندگان حمایت کرده‌اند و چارچوب‌ها و خطوط را ‌ترسیم فرموده‌اند و همان‌گونه که عرض کردم اگر نقطه‌نظر، ملاحظه و تذکری داشته باشند بیان می‌فرمایند. مشخص است که ایشان با دقتی که دارند روی اصلی که من در ابتدا عرض کردم توجه کامل هم دارند تا سربازی که به میدان مذاکره می‌فرستند نباید بدون پشتیبان بماند. البته اگر در سطوح پایین‌تر و کارشناسی فردی سخنی و نظری را بیان نماید در واقع نظر خودش را ارائه کرده، ولی اگر شاخص را اظهارات مقام معظم رهبری(مدظله‌‌العالی) قرار دهیم مشاهده می‌کنیم همواره از مذاکره‌کنندگان حمایت کردند و تذکرات و یاد‌آوری‌های لازم را هم فرموده‌اند. پس این نگرش نشان می‌دهد که یا ما نباید کسی را به میدان مذاکره بفرستیم که البته میدان مبارزه برای احقاق حقوق جمهوری اسلامی ایران است و اگر می‌فرستیم باید حمایت هم داشته باشیم. بعید می‌دانم که افکار عمومی به این اختلاف سلایق اهمیت راهبردی بدهد. چرا که راهبردهای اصلی را در سیاست داخلی و خارجی، مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) ‌ترسیم و تعیین می‌کنند.

شما از روزی که مذاکرات شروع شد توقع همین روند را داشتید یا فکر می‌کردید سهل‌تر یا سخت‌تر باشد؟


بدون تردید فکر نمی‌کردم که کار راحتی باشد چرا که سال‌هاست تجربه کرده‌ایم. من از نزدیک، شاهد موضوع و در جریان مذاکرات بوده‌ام. مذاکرات کار سختی است. من هم تجربه مذاکرات ایران‌وعراق را داشتم و هم تجربه مذاکرات صلح تاجیکستان را که مدال صلح کرملین را به دلیل تلاش‌های انجام شده به من دادند. بین دولت تاجیکستان و آقای نوری از حزب نهضت اسلامی میانجی‌گری کردم که آن کشتار تاسف‌بار متوقف شد. در بوسنی هم مدال صلح توسط آقای عزت بگوویچ به بنده داده شد، البته نتیجه آن خیلی مورد‌پسند ما نبود اما جنگ و خونریزی خاتمه پیدا کرد و ما سردمدار دفاع سیاسی - بین‌المللی از حقوق مسلمانان بوسنی بودیم. درشرایط سخت و خطرناکی که هر لحظه ممکن بود هواپیمای ما را بیندازند من به بوسنی می‌رفتم. در همان برهه این مساله کشتار مسلمانان در آنجا موجب کسالت رهبر معظم انقلاب شده بود. حدود ۲۰۰ هزار مسلمان از جمعیت دو میلیون نفری مسلمانان آنجا را کشته بودند. در جلسه‌ای که من و آقای دکتر محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران حضور داشتیم ایشان به ما فرمودند تکلیف شما است که هر کاری می‌توانید در این زمینه انجام دهید. ما وسپاه هم در این زمینه به‌عنوان یک وظیفه شرعی کار کردیم. در آن زمان یکبار که قصد رفتن به سارایوو را داشتم چند هفته قبل از آن هواپیمای وزیر تجارت آمریکا را صرب‌ها انداخته بودند و او کشته شد. بعد از این ماجرا قرار شد من با یک هواپیمای اوکراینی به آنجا بروم که ما در آن هواپیمای باری بین کانتینرها و بدنه هواپیما نشسته بودیم. جای تکان خوردن هم نداشتیم. صرب‌ها وقتی هواپیماها را رصد می‌کردند با هواپیمای شرقی کاری نداشتند و آن را نمی‌زدند. توصیه سازمان ملل این بود که به این صورت به آنجا برویم. نزدیک سارایوو که شدیم برای من و همراهان جلیقه ضد‌گلوله آوردند و گفتند اینجا خطرناک است و در آن سوی باند فرودگاه تک‌تیراندازهای صرب حضور دارند. من ابتدا جلیقه را به تن کردم بعد با خودم فکر کردم و دیدم وقتی ما از هواپیما پایین برویم و عکس ما را اینگونه بیندازند چگونه می‌خواهیم دلگرمی‌ بدهیم. مگر مردمی ‌که در خیابان راه می‌روند جلیقه ضد‌گلوله دارند. به همین دلیل جلیقه را درآورده و به آنها گفتم من جلیقه نمی‌خواهم بقیه اعضای گروه هم همین کار را کردند. وقتی پیاده شدم دیدم اطراف باند به حالت پناهگاه کانتینر چیده‌اند و چند خبرنگار هم حضور داشتند که همانجا مصاحبه هم کردیم؛ ‏‏ در آن فضای سخت که ممکن بود هر لحظه ما را با تیر بزنند. آن زمان مرحوم آقای عزت بگوویچ زنده بود. به دفتر ایشان رفتیم.

بالای سقف دفتر او توپ خورده و سوراخ شده بود و خبرنگاران برای مصاحبه آمدند. من کنار ایشان ایستاده بودم. گفت ببینید اگر اینها نبودند - اشاره به من کرد و منظورش جمهوری اسلامی ایران بود - اکنون بوسنی وجود نداشت. این حرف تاریخی را ایشان در آنجا به خبرنگاران با‌صراحت بیان و اعلام کرد. بعد به مسجد رفتیم و با هم نماز خواندیم که در آنجا هم آثار جنگ نمایان بود و بعد به گلزار شهدا رفتیم. به من گفت سارایوو مانند یک کاسه است. دور تا دورش کوه و جنگل کاج قرار دارد و در این جنگل تک‌تیراندازهای صرب مردم را در خیابان‌ها هدف قرار می‌دهند. بار دیگر من به شهر اسپیلیت رفتم و از آنجا ما را به یک شهر دیگر بردند. وزیرخارجه بوسنی که محمد شاکربی بود به من آهسته گفت این دریای آدریاتیک که در حال عبور از آن هستیم در لابه‌لای خلیج‌های آن کروات‌ها با راکت و موشک مستقر هستند و ممکن است هلیکوپتر ما را بزنند. ما هم به روی خودمان نیاوردیم تا اطرافیان ما نشنوند و روحیه‌شان را از دست ندهند. یک مرتبه نمی‌دانم چرا با اینکه آهسته به من گفت باز با صدای بلند گفت که آقایان بدانید هر لحظه ممکن است ما را با موشک بزنند.(خنده) به هر حال هر کسی روحیاتی دارد.

یعنی مذاکراتی بود که با جان شما و همراهان شما سر و کار داشت.

بله، واقعا اینگونه بود. بنده از بانیان اجلاس‌های متعدد وزرای خارجه کشورهای اسلامی بودم و همچنین جلسه مشترک وزرای خارجه اسلامی واتحادیه اروپا را تشکیل دادم ‏ چرا‌که آن زمان اتحادیه اروپا به‌دنبال حمایت از کروات‌ها بود و رو‌س‌ها هم از صرب‌ها حمایت می‌کردند. کشورهای اسلامی هم جرات اینکه حمایت کنند نداشتند، فقط جمهوری اسلامی ایران بود که حمایت می‌کرد. ما جلسه مشترکی در کاخ الیزه گذاشتیم، وزرای خارجه اروپا و کشورهای اسلامی با آقای شیراک دیدار کردند و خیلی تلاش شد تا آن صلح به سرانجام برسد.

پس پشت این لباس‌های شیک و یقه ولایتی این ماجراها وخطرها هم هست…

در ماجرای آذربایجان و ارمنستان بنده بارها و بارها بین ایروان و باکو سفرکردم. درست همان زمان یک هواپیمای c۱۳۰ ما را روی قره باغ انداختند. بله واقعا اینگونه مخاطرات وجود داشت. زمانی که آقای ربانی رئیس‌جمهور افغانستان بود و با طالبان می‌جنگید ما با هواپیما به کابل رفتیم. آنها رادار نداشتند و ما به ناچار باید در روز می‌رفتیم تا خلبان با چشم راهبری کند تا به کوه‌ها نخورد. یک بار هواپیمای عراقی به فالکن ما در کنار مرز ایران و ترکیه حمله کرد و ما مجبور شدیم ارتفاع مان را به یکباره تا صدها متر کم کنیم. عراقی‌ها هواپیمای بن یحیی وزیر خارجه الجزایر که یک ۷۲۷ بود را به تصور اینکه یک هواپیمای ایرانی است با موشک زدند و بن یحیی و ۱۶ همراهش را از بین بردند و هواپیمای ما را هم می‌خواستند بزنند و به هر شکل مذاکرات و فعالیت در سیاست خارجی مخاطرات و حساسیت‌های جدی خودش را دارد و جمهوری اسلامی ایران چنین مخاطراتی را پشت‌سر گذاشته است.

پس آقای ظریف نسبت به شما روزهای خوب و بهتری را می‌گذراند.

نمی‌توان این گونه نتیجه گرفت. به هر حال هر دوره‌ای اقتضائات و مشکلات خودش را ایجاد می‌نماید. به خاطر دارم زمانی بین سودان و اوگاندا میانجیگری می‌کردم. در ماجرای سفر به اوگاندا، آقای موسینوی رئیس‌جمهور که ژنرال هم بود و لباس نظامی داشت در جنگل‌های شمال با شورشیان می‌جنگید. ما با یک هلیکوپتر آفریقایی در جنگل‌ها با او ملاقات کردیم. حالا با این پیش زمینه می‌خواهم بگویم که آقای دکتر ظریف و دیگر همکاران در وزارت‌خارجه هر وقت اقتضا می‌کرد و لازم بود مشارکت می‌کردند و اگر می‌گویم مذاکرات سخت است باتوجه به همین تجربیاتی است که عرض کردم.

شما در طول این مذاکرات مقاطعی بوده است که خیلی نگران شوید؟

متعدد اینچنین شده است. بعد از اتمام مذاکرات ژنو، وزیر خارجه آمریکا علیه ایران صحبت کرد، در حالی که من خبر داشتم او در جلسات بسیار مثبت حرف زده است اما در پایان جلسه به‌گونه دیگری رفتار کرد و این یعنی حداقل دو چهره دارد که به نوعی ناجوانمردی است. از این موارد بوده است و در واقع مذاکرات فراز و نشیب زیادی داشته و البته امیدواریم به جای خوبی برسد.

با تجریه دیپلماتیکی که دارید چشم‌انداز مذاکرات را چگونه می‌بینید؟ آیا به توافق جامع خواهیم رسید؟


نمی‌توان به صورت قاطع در این زمینه اعلام قطعی کرد ولی شاید بتوانیم بگوییم در حال حاضر امیدوار‌کننده‌تر از چند ماه قبل است.

یعنی آمریکایی‌ها به ما خصوصا در حوزه تحریم‌ها نزدیک‌تر شده‌اند؟


ایستادگی ما بر مواضع تاثیر داشته و این را به صراحت و بدون تعارف می‌گویم. با هدایت بسیار هوشمندانه مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) توانسته‌ایم گام‌های موثری برداریم و مقاومتی که بر سر مبانی کرده‌ایم بسیار موثر بوده است. آنان ابتدا آزمون می‌کنند و سعی دارند با تهدید ما را وادار به عقب‌نشینی کنند و این فلسفه مورد نظر حضرت امام‌(ره) و مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) است که اگر ما یک قدم عقب بنشینیم آنها ما را چندین قدم عقب می‌نشانند و می‌فهمند که اگر فشار بیاورند موثر است و این بدترین دریافتی است که ما به طرف مقابل القا می‌کنیم. بنابراین مقاومت نتیجه داده و آمریکایی‌ها می‌بینند اگر بخواهند این‌گونه ادامه دهند، همراهان و همکارانشان دراروپا، روسیه و چین ادامه نمی‌دهند و خطر فروپاشی ۱ + ۵ وجود دارد. اینکه وزرای خارجه اروپا مانند وزیر خارجه ایتالیا و کشورهای دیگر به ایران آمده‌اند، در واقع چراغ سبزی به ما و اخطار به آمریکایی‌هاست که ما بیشتر از این نمی‌توانیم تحمل کنیم. نکته بعدی این است که هر چه زمان می‌گذرد اهمیت نقش ایران در حفظ ثبات و امنیت منطقه‌ای که همه جای آن آشفته شده به غیر از ایران، بیشتر معلوم می‌شود.

آمریکایی‌ها و غربی‌ها می‌خواهند در داخل کشورهای منطقه و هر جایی نفوذ کنند و اگر به هم ریخته باشد از داخل آن داعش به وجود می‌آید و البته خودشان هم مصون نخواهند ماند. حتما نمی‌خواهند کشوری مثل ایران که مقبولیت و توان منطقه‌ای دارد سر پا باشد. مثلا در عراق اگر ایران نبود بغداد در خطر حضور و تهاجم داعش بود و یا در سوریه اگر ایران نبود، دمشق در معرض خطر آنان قرار داشت و یقینا کسانی که از داعش حمایت می‌کنند متوجه نیستند که اگر داعش موفق شود و حکومت‌ها را ساقط کنند، خطر بعدی متوجه خود آنان است. اینها نگران هستند که مکان بعدی داعش، اروپا باشد همانطور که در فرانسه اتفاق افتاد و حتی داعشی‌ها، واتیکان و رم را تهدید کرده‌اند. در گفت‌وگوی بنده با وزیر خارجه ایتالیا این مساله مطرح شد که واتیکان را به‌عنوان مرکز مقدس مسیحیت تهدید کرده‌اند یا در جنایت دیگری، ۲۱ مسیحی را در لیبی سر بریدند. چنین حیوانات و جنایتکاران وحشی هستند. باید گفت کسی که غول را از شیشه در می‌آورد سر صاحبش را هم می‌خورد. آنان غول را از شیشه در آورده‌اند و حالا مانده‌اند که با او چه کنند و البته می‌دانند که جز ایران و همپیمانان آن، کسی حریف داعش و این نوع افراطی گرایی نخواهد شد بنابراین اکنون دیگر اولویت اولشان موضوع هسته‌ای نیست و خود آنها از جمله کری می‌گویند دانش هسته‌ای را نمی‌توان بمباران کرد. همین مقاومت و گذشت زمان موثر بوده و مانند مچ انداختن است و کسی برنده می‌شود که بتواند بیشتر مقاومت کند.

پس همچنان مشغول مچ اندازی هستیم؟


بله

یک شایعه بوده و هست که احتمال اضافه شدن حضرتعالی به مذاکرات وجود دارد. تا کنون چنین پیشنهادی به شما شده است؟

همان گونه که عرض کردم همیشه برای کمک و حمایت از مذاکره‌کنندگان آماده بوده‌ام و به‌عنوان وظیفه ملی و اسلامی در این زمینه فعالیت کرده‌ام و باز هم اگر کمکی لازم بود حتما دریغ نخواهم کرد و آنچه در گذشته به‌عنوان اضافه شدن بنده به تیم مذاکره‌کننده مطرح بوده صحت نداشته است.

المانیتور این خبر را مطرح کرده بود.

نه درست نیست.

رابطه شما با آقای روحانی چگونه است؟


به‌هر شکل در طول انقلاب و بعد از پیروزی با ایشان و دیگر مسئولان ارتباط داشته‌‌ایم و رابطه خوبی هم داریم و بنده زمانی که وزیر خارجه بودم، ایشان دبیر شورای عالی امنیت بودند و با هم کار می‌کردیم و زمانی که به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شدند بنده هم به ایشان تبریک گفتم و آرزوی توفیق برای ایشان کردم، چرا‌‌که موفقیت ایشان و دولت، موفقیت نظام است و دعا می‌کنیم ایشان موفق باشند و مانند همیشه و دوره‌های مختلف هر کجا لازم بود کمکی به دولت داشته باشم اقدام کرده‌ام.

در مورد موضوع انتخابات مجلس بعدی یک ائتلافی در حال شکل‌‌گیری است. آقای تقوی تا‌کنون با شما صحبت و مذاکره‌ای کرده است؟

گاهی بین دوستان سخنان و مطالبی مطرح می‌شود و آرزوی من این است که مجلس آینده، مجلسی با اکثریت قریب به اتفاق مومنین به انقلاب و کسانی که حامی‌و پیرو خط مشی ‌ترسیم شده از سوی مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) هستند باشد. مخالفین ما در دنیا می‌گویند که علت پیروزی ایران این است که فرد بصیری در راس این کشور وجود دارد که سخن ایشان فصل‌الخطاب است. اینکه امام فرمودند حامی‌ ولایت‌فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد در واقع همین گونه است. یعنی فردی که توسط خبرگان این ملت با تشخیص درست از همه مسائل، در راس قرار گیرد و آنجایی که لازم است تصمیم قاطع گرفته شود اینگونه باشد. نتیجه‌ای که در همه این سال‌ها به وجود آمده اینکه ایران هیچ گاه بعد از حکومت صفویه، به اعتبار و اقتدار امروز نبود. راجر سیوری که یک نویسنده کانادایی است کتابی راجع به صفویه نوشته است و می‌گوید بعد از فوت شاه عباس در سال ۱۰۳۸ قمری تا انتهای پهلوی، ایران در یک سراشیبی سقوط افتاد. جمهوری اسلامی ایران را به لحاظ سیاسی، دفاعی و امنیتی همه قبول دارند چرا‌که قدرت اول منطقه است و این حرفی است که آقای حسین هیکل که نویسنده عرب و با سابقه‌ای است به یکی از دوستان ما گفت.

اگر از شما خواسته شود کاری را در ائتلاف اصولگرایان بر عهده بگیرید قبول می‌کنید؟


در انتخابات مجالس گذشته هم اگر امکان کمک وجود داشته این کار را کرده‌ام و اگر از سوی بنده کمکی لازم باشد حتما این کار را خواهم کرد.

در انتخابات قبلی شما جزو هیات داوری بودید و سوال من هم معطوف به همان سابقه است.

بله. اگر ضرورت داشته باشد حتما کمک خواهم کرد.

درباره رابطه ایران و عربستان و پیامی که شما برای آقای پوتین بردید اگر مایلید صحبت کنید.

در مورد عربستان، جمهوری اسلامی ایران هیچ اصراری ندارد که رابطه نامطلوبی با این کشور داشته باشد و کاری نکردیم که موجب تضعیف رابطه شود. البته ممکن است برخی توقعات از طرف مقابل باشد که چرا ما به حزب‌الله کمک می‌کنیم یا به دولت عراق یاری می‌رسانیم و باید گفت عده‌ای شورشی وحشی به جان مردم عراق افتاده‌اند و جمهوری اسلامی ایران وظیفه اسلامی، انسانی و حسن همجواری خودش می‌داند که به ملت و دولت عراق کمک کند تا از این مخمصه بیرون بیاید. ممکن است برخی از کشورهای منطقه با این مساله مخالف باشند. این دیگر بخشی از مبانی جمهوری اسلامی ایران است، چرا‌که خطر علیه عراق خطر علیه همه منطقه است. آنهایی که در منطقه به این تروریست‌ها کمک می‌کنند بدانند که هر کس باد بکارد توفان درو می‌کند و این موجود وحشی دیگر دوست و دشمن نمی‌شناسد. اینها روی مغول را سفید کرده‌اند. خلبان اردنی را آتش زده‌اند و همه ایستاده‌اند نگاه می‌کنند. غربی‌ها مقصر اصلی این ماجرا هستند. خانم کلینتون در کتابی که منتشر کرده گفته است که ما در به وجود آوردن داعش نقش داشته‌ایم. خجالت نمی‌کشند که می‌گویند ما ائتلاف ضد‌داعش درست کرده‌ایم ولی در عمل به داعشی‌ها کمک می‌کنند. باید از خانواده‌های کسانی که در این راه کشته و قربانی شدند عذرخواهی کنند. ۲۱ نفر مسیحی را سر بریدند و کودک مظلوم و ‌بی‌دفاع را سیبل و هدف گلوله‌های خود قرار می‌دهند و هر چقدر که می‌توانند جنایت می‌کنند. از زمان ورود اسلام به مصر، مسلمانان و مسیحیان این کشور به صورت مسالمت‌آمیز با هم زندگی کرده‌اند حالا عده‌ای به اسم اسلام که دست ساخته غربی‌ها و برخی کشورهای منطقه است به آنها کمک می‌کنند. حالا چرا این کار را می‌کنند؟ برای اینکه به مردم دنیا نشان دهند که طرفداران حکومت اسلامی این کار را کرده‌اند و می‌خواهند اسلام را بد‌نام کنند. در دهه ۷۰ میلادی من عکسی دیدم که در گینه ‌بیسائو زمانی که این کشور مستعمره پرتغال بود دو سرباز پرتغالی سر یک سیاهپوست را قطع کرده‌اند و با آن والیبال بازی می‌کنند. اینقدر متاثر شدم که هنوز آن تصویر در ذهن من مانده است. غربی‌ها چگونه این کارها را می‌کنند بعد داعیه تمدن و آزادی‌خواهی دارند. اینها گروه‌هایی را به وجود آورده‌اند که به‌راحتی آدم می‌کشند. قطعا غربی‌ها در این زمینه مقصر اول هستند. زمانی خانم بوتو در مصاحبه با ‌بی‌بی‌سی گفته بود فقط ما در به وجود آمدن چنین حکومتی در افغانستان که مردم را به عصر حجر و توحش بر‌‌می‌گرداند مقصر نیستیم بلکه آمریکا امکانات نظامی آن را فراهم کرده، انگلیس نقشه آن را کشیده و برخی کشورهای عربی پولش را تامین کرده و پاکستان هم لجستیک آن را انجام داده و اگر قرار باشد شماتت شامل کسی شود ما چهار کشور هستیم. شنیدم که در پاکستان یک گروه از طالبان پاکستان به داعش پیوسته‌اند بعد برای آغاز کار سر یک نفر را بریدند و اخبار آن در همه دنیا پخش می‌شود و در ذهن مردم ناآشنا به مقاصد استعمار‌گران، این نقش می‌بندد که آغاز ورود به حکومت اسلامی این است که سر یک نفر را ببرند و بعد ادعا می‌کنند که تحت نظر و حکومت اسلامی این جور می‌شوند، در‌حالی که اسلام دین رحمت است. البته اسلام از ابتدا تا کنون دشمن زیاد داشته اما خورشید هم حتما زیر ابر نمی‌ماند. این‌ها برای بدنام کردن اسلام به هر جنایتی دست می‌زنند. اکنون در خیلی از کشورها در حال جمع کردن افراد برای داعش هستند و به آنها با رقم‌های بالا حقوق می‌دهند و این پول را از نفت می‌آورند. خزانه آنها از سوی بعضی کشورها است که نفت می‌فروشند و پول فراوان دارند.

در دیدار شما با آقای پوتین پیغام خاصی رد و بدل شد؟


بدون‌تردید روسیه به‌دنبال این است که رابطه‌ای راهبردی با ایران داشته باشد و ایران هم دنبال چنین رابطه‌ای است.

فارغ از توافق جامع؟


من این درک را از حرف‌های آقای پوتین داشتم. همین درک را هم البته از چین دارم. وزیرخارجه چین در ملاقات اخیری که داشتیم به من گفت که ما طالب رابطه راهبردی هستیم. در سال ۲۰۱۴ مجموع معاملات اقتصادی ما با چین حدود ۵۲ میلیارد دلار بوده است. ما که با هم صحبت کردیم وزیر خارجه چین مصاحبه کرد و گفت ظرفیت معاملات ما و ایران ۲۰۰ میلیارد دلار است. ممکن است بعضی از ما که شاید کم‌حوصله باشیم توقع داشته باشیم یک‌شبه راه صد‌ساله را برویم. روس‌ها خواستار این بودند که ایران روابط آنان با انصار‌الله در یمن را مناسب کنند و ما هم این را برای دو طرف مفید می‌دانیم. در سازمان ملل روس‌ها درباره اینکه قطعنامه‌های شدید علیه یمن تصویب نشود نقش اساسی داشتند. بالاخره بعد از این قضایایی که اتفاق افتاده بنده پیش‌بینی می‌کنم که معادلات بین‌المللی در حال تغییر است.

اگر توافق هسته‌ای حاصل شود آیا ما باید در انتظار تحول رابطه ایران و آمریکا باشیم؟


بنده چنین احتمالی نمی‌دهم. آنها به صراحت می‌گویند ما همان حرفی را می‌زنیم که اسرائیلی‌ها می‌زنند و با همه وجود از اسرائیل حمایت می‌کنند و از ایران می‌خواهند که از حمایت فلسطینی‌ها دست‌بردارد بنابراین هیچ‌گاه چنین رابطه‌ای برقرار نمی‌شود. اینکه در حوزه هسته‌ای به جایی برسیم این لطف نیست که آنها در حق ما می‌کنند بلکه آنها چاره‌ای ندارند. اوباما در پاسخ به نتانیاهو می‌گوید ما با مذاکره و گفت‌وگو با ایران به پیش می‌رویم و آنها که قبلا بوده‌اند که منظورش بوش بوده نتوانستند با خشونت و فشار کاری کنند و در زمان قبلی‌ها تعداد سانتریفیوژها در ایران افزایش یافت. بنابر‌‌این می‌خواهد بگوید ایران زیر بار زور و تحریم نمی‌رود. خلاصه کلام منظور آنها این است که این ماهستیم که باید با ایران به‌گونه‌ای کنار بیاییم.