بدتر از برجام
 

به گزارش افکارخبر، «مهدی محمدی» در روزنامه «وطن‌امروز» نوشت:

1- آژانس بین‌المللی انرژی اتمی چهارشنبه گذشته گزارشی منتشر کرد که می‌توان آن را مهم‌ترین سند تولید‌شده در طول تاریخ پرونده هسته‌ای ایران نامید. این سند، در واقع یک گزارش نیست بلکه یک «ارزیابی نهایی» است و به همین دلیل دیگر از ایران نمی‌خواهد توضیح جدیدی ارائه کرده یا همکاری خاصی به عمل بیاورد (معاون آمانو روز پنجشنبه گفت نقشه راه پایان یافته و نقشه راه دومی هم در کار نخواهد بود) بلکه می‌گوید همه توضیحات، ارائه شده و همه همکاری‌ها به عمل آمده است و آژانس در نهایت در موقعیتی قرار گرفته که بتواند درباره مسائلی که برخی از آنها عمری بیش از یک دهه دارد، یک ارزیابی فرجامین به عمل آورد.

ارزیابی آژانس چیست؟ برای آنکه هیچ ابهامی باقی نماند، آژانس یک بار در بخش جمع‌بندی و یک بار در بخش خلاصه، موضع خود را کاملا روشن بیان کرده است. آژانس می‌گوید ایران تا قبل از سال 2009 (1388) درگیر یک سلسله فعالیت‌های مرتبط با طراحی یک سلاح هسته‌ای اورانیومی بوده و این فعالیت‌ها قبل از سال 2003 جنبه ساختارمند (دارای سازمان کار) داشته است.

این جمله به معنای تعیین تکلیف یک منازعه یک دهه‌ای میان ایران از یکسو و آژانس، آمریکا و برخی کشورهای همسو با آنها از سوی دیگر است. در تمام این یک دهه، موضع اصلی ایران این بوده است که برنامه هسته‌ای ایران از ابتدا با اهداف صلح‌آمیز توسعه داده شده و این اهداف هرگز در هیچ کجای مسیر تغییر نکرده است. بر همین اساس، ایران عقیده داشته و برای اثبات این عقیده خود کوشیده است هرگونه اتهام به ایران مبنی بر اینکه به هر شکلی درگیر یک پروژه ساخت وسیله انفجاری هسته‌ای بوده، دروغین و هر سندی در این باره جعلی است. متقابلا طرف غربی عقیده داشته برنامه هسته‌ای ایران از ابتدا با نیات تسلیحاتی آغاز شده و این نیات تا مدت‌ها و بلکه تا همین امروز حفظ شده است. ریشه همه قطعنامه‌ها و تحریم‌ها همین ادعا بوده و قلب همه مذاکرات را هم رسیدگی به این ادعا شکل می‌داده است. آژانس با همه سرسپردگی‌ای که به کشورهای غربی دارد، در طول این بیش از یک دهه هرگز نتوانسته بود درباره این ادعاها به یک قضاوت نهایی برسد. ارزیابی کلاسیک آژانس این بود که شواهدی روی هم رفته معتبر از وجود یک بعد نظامی در گذشته برنامه هسته‌ای ایران در دست دارد و از ایران می‌خواست همکاری کند تا بتواند قضاوت کند که این شواهد تا چه حد صحیح و کامل است. گذار از پرسش به قضاوت و از شواهد به حکم، اتفاقی است که در گزارش روز چهارشنبه به نحو بسیار نگران‌کننده‌ای رخ داده است.

2- آژانس در گزارش جدید خود درباره همه جزئیات ادعاهای موسوم به ابعاد احتمالی نظامی، نتیجه‌گیری نهایی کرده است. این جزئیات پیش‌تر یک بار در گزارش نوامبر 2011 فهرست شده بود. آژانس در ارزیابی خود نکات کلیدی گزارش 2011 را تکرار می‌کند اما برخلاف آن گزارش، به توصیف مساله بسنده نکرده و داوری نهایی خود را هم عرضه می‌کند. درباره EBW (چاشنی‌های انفجاری سیمی) آژانس می‌گوید: «ارزیابی آژانس این است که چاشنی‌های سیم‌پل انفجاری ساخته‌شده توسط ایران، خصایص مربوط به ماده انفجاری هسته‌ای را دارند». درباره تست ادعایی در مریوان نتیجه می‌گیرد: «فناوری MPI توسعه‌یافته توسط ایران ویژگی‌های مربوط به یک وسیله انفجاری هسته‌ای به اضافه ویژگی‌های مربوط به شمار کوچکی از کاربردهای جایگزین را دارد».

درباره مخزن آزمایش‌های هیدرودینامیک در پارچین همه توضیحات ایران را زیر سوال برده و تلویحا نتیجه می‌گیرد این مخزن وجود داشته ولی ایران آن را از بین برده است. درباره محاسبات نوترونیک و مدل‌سازی رایانه‌ای هم نتیجه می‌گیرد: «براساس همه اطلاعات در دسترس آژانس(شامل اطلاعات دریافت‌شده از اجرای نقشه راه)، آژانس ارزیابی می‌کند که ایران مدل‌سازی رایانه‌ای یک وسیله انفجاری هسته‌ای را قبل از 2004 و بین 2005 و 2009 انجام داده است».

در نهایت هم به طور کلی نتیجه گرفته است: «آژانس ارزیابی می‌کند طیفی از فعالیت‌های مرتبط با توسعه یک وسیله انفجاری هسته‌ای در ایران قبل از پایان سال 2003 میلادی به‌عنوان تلاشی هماهنگ انجام شده و برخی فعالیت‌ها بعد از سال 2003 میلادی اتفاق افتاده است. آژانس همچنین ارزیابی می‌کند این فعالیت‌ها فراتر از امکان‌سنجی و مطالعات علمی، کسب مهارت‌ها و توانمندی‌های فنی مرتبط و مشخص، پیشرفتی نداشته است. آژانس نشانه‌های معتبری از فعالیت‌ها در ایران درباره توسعه وسیله انفجاری هسته‌ای بعد از سال 2009 میلادی در اختیار ندارد». البته در کنار همه این پاراگراف‌ها، جملات تعارف‌گونه‌ای - احتمالا برای کاستن از تلخی ارزیابی‌های یک سویه آژانس- درج شده مبنی بر اینکه این فعالیت‌ها می‌توانسته کاربردهای دیگری هم داشته باشد ولی تقریبا در هیچ موردی، آژانس به طور قاطع هیچ‌کدام از ادعاها علیه ایران را رد نکرده است. آژانس برای هیچ‌کدام از این نتیجه‌گیری‌ها، شواهد جدیدی عرضه نکرده است. اصلی‌ترین استناد آژانس به دیدارها، اطلاعات و مباحثاتی است که در طول دوره اجرای نقشه راه با ایران داشته است.

یکی از تکنیک‌های جدید گزارش‌نویسی که آژانس در این سند رو کرده «شریک جلوه دادن ایران» در ارزیابی خود است. در بخش‌های متعددی از گزارش، آژانس ادعا می‌کند ارزیابی‌ای که ارائه می‌کند محصول تشریک مساعی با ایران است. دفاع اعضای تیم مذاکره‌کننده از گزارش پس از انتشار آن هم البته نشان می‌دهد «چیزکی» در کار بوده است. عباس عراقچی، مذاکره‌کننده ارشد ایران یک روز قبل از انتشار گزارش، در اظهارنظری که حکایت از اطلاع پیشینی وی و همکارانش از محتوای گزارش داشت، گفت آژانس گزارش را با ایران مرور کرده است. پرسش این است که تیم مذاکره‌کننده ایرانی با کدام مجوز بر انتشار گزارشی صحه گذاشته و از آن دفاع می‌کند که یک مشت جعلیات صهیونیستی را واقعیات قطعی و مسلم قلمداد کرده است؟

3- گزارش آمانو را باید یک فاجعه تاریخی برای دیپلماسی هسته‌ای ایران به حساب آورد. این گزارش برای برنامه هسته‌ای ایران یک فاجعه نیست ولی برای دیپلماسی‌ای که مدعی نیل به «بهترین راه‌حل‌های ممکن»، «گشودن گره‌های غامض» و «ارتقای دیپلماسی به سطح یک هنر» بوده است، حقیقتا یک سرافکندگی تمام‌عیار محسوب می‌شود.

مهم‌ترین سوالی که باید از خود بپرسیم این است که این گزارش محصول کدام طراحی و کدام فرآیندهاست؟ ما با نتیجه چه چیزی مواجهیم؟ قبل از هر چیز بدون تردید، این گزارش نتیجه برجام است. برجام برای آنکه بتواند در مورد خاص ایران، جانشین NPT شده و برای زمانی عملا نامعلوم در آینده حقوق ایران را محدود کند، نیاز به یک توجیه فنی داشته است. این گزارش عملا تلاش می‌کند نوعی مشروعیت فنی برای محروم‌سازی ایران از حقوقش در برجام ایجاد کند. در واقع این گزارش می‌گوید غرب حق داشته است به ماهیت برنامه هسته‌ای ایران بدگمان باشد و از اعطای حقوق کامل هسته‌ای ایران به آن ممانعت کند. این ارزیابی به مثابه حکمی است که ایران را به زندان برجام محکوم می‌کند. علاوه بر این، عجله برای اجرای برجام به هر قیمت، باعث شد عملا تیم ایرانی چشم خود را بر آنچه اتفاق می‌افتاد ببندد و برای رسیدن به روز اجرا، به ارزیابی فاجعه‌بار آژانس تن دهد.

این گزارش به یک معنا محصول فشار ناشی از تلاش برای رسیدن هر چه سریع‌تر به روز اجرای توافق است. دولت ایران با پذیرفتن تاخیر فاز میان اجرای تعهدات خود و تعلیق تحریم‌ها، عملا خود را وارد دالانی کرد که دیگر امکان بازگشت از آن یا تغییر قواعد حاکم بر آن را نداشت در حالی که اگر قاعده همزمانی مراعات و تحریم‌ها همان روز رسمی شدن توافق تعلیق می‌شد، این ایران بود که می‌توانست قواعد بازی را معین و احتمالا از بروز چنین فجایعی پیشگیری کند.

گزارش آمانو ابعاد احتمالی نظامی را بدل به ابعاد قطعی نظامی می‌کند. این هم از معجزات برجام است که به جای اینکه به کاسته شدن از اتهامات بر ایران بینجامد، عملا به غرب جرات داده به سخیف‌ترین دروغ‌های خود علیه ایران- که حتی بخش بزرگی از کارشناسان غربی هم به جعلی بودن آنها اذعان کرده‌اند- رسمیت ببخشد. اصلی‌ترین سوالی که تیم ایرانی باید به آن پاسخ دهد این است که آیا بستن پرونده PMD به این شکل، یعنی با محکوم شدن ایران و تبدیل گزارش‌های اطلاعاتی سیا و موساد به ارزیابی رسمی آژانس، هنرمندی خاصی لازم داشته است؟

اساسا اگر قرار بود PMD به این شکل بسته شود، آیا دیگر نیازی به این بود که ایران درباره چیزی به نام برجام توافق کند و این همه محدودیت را بپذیرد؟ به راستی اگر اساسا توافقی در کار نبود و دیپلمات‌های ما رنج خلق این شاهکارها را به جان نخریده بودند و اگر در همان نوامبر 2011 آژانس می‌خواست به جای گزارش، یک ارزیابی ارائه کند، می‌توانست سندی بدتر از این تولید کند؟ در کدام مورد از موارد مرتبط با PMD، دیپلماسی تدبیر و امید، ذره‌ای از اصرار آژانس بر دروغ‌هایش کاسته است؟ پرونده یک متهم را اساسا به 2 روش می‌توان بست؛ یک روش این است که گفته شود بررسی‌ها نشان داد اتهامات وارد نیست و پرونده بسته می‌شود. اما روش دیگر این است که گفته شود اتهامات وارد است، متهم مجرم شناخته شود و مجازات هم بر او اعمال شود و آنگاه پرونده بسته شود. ظاهرا توقع این بود که PMD به روش اول بسته شود.

اساسا اگر قرار بود دیپلماسی تدبیر معجزه‌ای کند و معامله سیاسی حاصلی داشته باشد، نتیجه باید لااقل مبرا شدن ایران از اتهاماتی می‌بود که افشا‌کننده جعلی بودن آنها هم اکنون در آمریکا در زندان به سر می‌برد اما کوه موش زاییده است. نتیجه این شده است که آمریکا– لابد مطمئن از اینکه نیاز به اجرای برجام، ایران را از هرگونه واکنش تند برحذر خواهد داشت- به آژانس فشار آورده تا حکم نهایی را به نفع آن صادر کند.

واقعیت این است که اگر PMD باز می‌ماند، بهتر از آن بود که به این روش بسته شود. آژانس می‌توانست به همان ارزیابی نیم‌بند خود ادامه دهد و ایران نیز به تعامل کج دار و مریز با آژانس؛ برجام هم می‌توانست بدون اینکه چنین اتهام گزافی به ایران وارد شده باشد، اجرا شود.

4- دوستان مذاکره‌کننده در همین یکی، دو روز دوباره از در توجیه وارد شده‌اند. قبل از آنکه به برخی از مهم‌ترین توجیهات آقایان بپردازیم، تذکر یک نکته را لازم می‌دانم و آن هم این است که برادران ما بهتر است هرچه زودتر خود را از موضع خانمان‌برانداز توجیه همه آنچه آمریکا و غرب در پرونده هسته‌ای می‌کنند، خارج کنند. این موضع خطرناکی است و به نتایجی خواهد انجامید که روز به روز و به طور فزاینده‌ای بدتر می‌شود. آمریکا دشمن است و جنایت‌های آن علیه ایران تمامی نخواهد داشت. دلیلی ندارد برادران ما خود را در موضعی قرار بدهند که مجبور باشند در همه حال از قول و فعل آمریکایی‌ها دفاع کنند. این کار شاید در یک، دو یا 10 مورد امکانپذیر باشد ولی بالاخره سر از ناکجاآباد درخواهد آورد و خرمن زحمات برادران ما هم خواهد سوخت.

نخستین استدلال تیم مذاکره‌کننده در دفاع از گزارش آژانس این بوده است که این گزارش بالاخره ماهیت صلح‌آمیز برنامه هسته‌ای ایران را تایید کرده است. این سخن احتمالا مربوط به نتیجه‌گیری گزارش درباره توقف بعد نظامی ادعایی بعد از سال 2009 است.

اولا چنین ارزیابی‌ای در گزارش آژانس وجود ندارد. این یک تفسیر بسیار خوشبینانه از یک گزارش بسیار خبیثانه است. گزارش حتی نمی‌گوید ابعاد احتمالی نظامی بعد از سال 2009 متوقف شده بلکه می‌گوید اطلاعات معتبری درباره تداوم آن وجود ندارد.

ثانیا اساسا محل نزاع هرگز وضعیت فعلی برنامه هسته‌ای ایران نبوده است. در تمام طول تاریخ پرونده هسته‌ای ایران، محل نزاع این بوده که آیا زمانی در گذشته برنامه ایران یک بعد نظامی داشته یا خیر؟ آژانس لااقل از سال 2007 به این سو هرگز نتوانسته وضعیت فعلی برنامه ایران را به نحو جدی زیر سوال ببرد. صورت مساله را نباید تحریف کرد. صورت مساله ابعاد احتمالی نظامی، همواره مربوط به گذشته بوده و اکنون آژانس به این مساله همان پاسخ دلخواه آمریکا را داده است.

استدلال دوم که از سوی برخی مدافعان برجام مطرح شده این است که این ارزیابی ایران را متهم به ساخت سلاح هسته‌ای در گذشته نکرده بلکه صرفا گفته است ایران درگیر توسعه طیفی از فعالیت‌های مرتبط با سلاح بوده که هرگز از حد مطالعه فراتر نرفته است. در این استدلال یک نکته بسیار مهم مغفول وجود دارد و آن این است که صورت مساله اصلی از همان ابتدا مطالعه و تلاش برای طراحی بوده نه ساخت و تست یک وسیله انفجاری واقعی هسته‌ای. به همین دلیل هم هست که آژانس در آغاز از تعبیر «مطالعات ادعایی» برای این موضوع استفاده می‌کرد. حتی وقتی مساله به PMD تغییر نام یافت، هنوز نزاع بر سر طراحی و به دست آوردن برخی توانمندی‌های علمی و فنی خاص (به تعبیر آژانس) بود نه ساخت سلاح. بنابراین ادعای اصلی علیه ایران هرگز ساخت سلاح نبوده که حالا عدم اشاره آژانس به مساله ساخت سلاح به معنی تبرئه ایران از آن اتهام باشد. اتهام اصلی دقیقا همین چیزی بوده است که آژانس در گزارش آورده و ایران را به ناحق درباره آن محکوم کرده است.

سومین استدلال تیم مذاکره‌کننده در دفاع از ارزیابی آژانس این است که این ارزیابی به معنی پایان عمل ایران به تعهداتش طبق نقشه راه است بنابراین منجر به بسته شدن PMD خواهد شد. این استدلال در واقع براساس نتیجه از ارزیابی آژانس دفاع می‌کند نه براساس محتوا.

همانطور که در بالا گفته شد حتی اگر این ارزیابی به بسته شدن PMD منجر شود، هزینه‌ای که ایران برای آن پرداخته بسیار گزاف بوده و آن نتیجه هرگز ارزش چنین هزینه‌ای را نداشته است. گذشته از این، تفاوت مهمی وجود دارد میان بستن PMD و عدم پیگیری آن. شورای حکام در بهترین حالت دبیرخانه را موظف خواهد کرد به پیگیری موضوع خاتمه دهد. آن هم همانطور که مارک تونر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته از این موضع خواهد بود که چون ایران محکوم و ادعاهای غرب ثابت شده نیازی به پیگیری بیشتر نیست. بستن PMD به این معناست که دبیرخانه موظف شود از قبول هرگونه شواهد جدید مرتبط خودداری کند که بسیار بعید است چنین اتفاقی رخ بدهد.

آخرین استدلال دوستان مذاکره‌کننده هم این بوده است که گفته‌اند بخش‌های سیاه این گزارش را قبول ندارند. می‌توان حدس زد که در روزهای آینده نمایندگی ایران در آژانس یک «یادداشت توضیحی» منتشر کند و بگوید فلان پاراگراف‌ها را قبول ندارد. این استدلال ریشه در یک تاکتیک نخ‌نما دارد که دوستان ما یک بار دیگر هم پیش از این، آن را درباره قطعنامه 2231 به کار برده‌اند.

اولا پرسش این است که این چه نوع دیپلماسی‌ای است که دائما منجر به تولید اسنادی می‌شود که صاحبان دیپلماسی مجبور می‌شوند بگویند آنها را قبول ندارند؟

ثانیا اگر ما دائما در طول مسیر با اسناد، احکام و قضاوت‌هایی مواجه می‌شویم که آنها را ظالمانه می‌دانیم و قبول نداریم، پس چرا این همه امتیاز تقدیم طرف مقابل کرده‌ایم؟ امتیاز داده‌ایم که چنین نتایجی به دست بیاوریم؟ اساسا چه نیازی به معامله سیاسی با طرفی هست که ذره‌ای موضع خود را تعدیل نکرده و سرسختانه به راه خود می‌رود؟

ثالثا ما می‌توانیم این گزارش را رد کنیم چنانکه برخی بخش‌های قطعنامه 2231 را رد کردیم ولی این منجر به کنترل خود به خودی تبعات منفی این اسناد نخواهد شد. خوب به یاد دارم که در جلسات متعدد، دوستان تیم مذاکره‌کننده استدلال می‌کردند ما قطعنامه 2231 را رد می‌کنیم و این هیچ آسیبی هم به برجام نخواهد رساند. اما نکته‌ای که نمی‌گفتند و هنوز هم نمی‌گویند این است که ممکن است از بین رفتن برجام جزو تبعات نقض 2231 نباشد (در واقع منتفی شدن برجام از تبعات نقض 2231 استثنا شده است) ولی آیا این تضمین می‌کند نقض 2231 هیچ تبعات دیگری هم نخواهد داشت؟! دقیقا اینجاست که دوستان ما سکوت می‌کنند، چرا که خود خوب می‌دانند پاسخ این سوال چیست. اکنون هم می‌توانند بگویند این ارزیابی را قبول ندارند ولی نمی‌توانند به صرف این انکار، تبعات ویران‌کننده این ارزیابی بر وجاهت و حیثیت ایران را و اینکه این ارزیابی محصول دیپلماسی، بده بستان و تلاش خودشان است انکار یا کنترل کنند.

5- واپسین فقره این یادداشت یک هشدار است. حل کردن بحران‌های امنیت ملی از طریق پذیرفتن جرم و تحمل مجازات رویه جدیدی است که عده‌ای درصدد تحمیل آن به سیاست خارجی کشور تحت عناوینی همچون اعتمادسازی و تعامل هستند. ما البته اطمینان داریم این تلاش‌ها به سبب وجود کشتی‌بانی عالم و تیزبین در راس امور هرگز به فرجام نخواهد رسید ولی این تکلیفی به نام هشدار دادن به دولتیان را از دوش ما برنمی‌دارد. از قضا همین ارزیابی نیز شاهدی دیگر بر درستی موضع رهبر معظم انقلاب اسلامی است مبنی بر اینکه به آمریکا به هیچ‌وجه و در هیچ موضوع و هیچ زمانی نمی‌توان اعتماد کرد. هر نوع خوش‌خیالی در تعامل با آمریکا یا نهادهایی که تحت کنترل آن هستند به فاجعه ختم خواهد شد. برجام اگر فقط یک حسن داشته باشد این است که عبرت بزرگ و تاریخی پیش چشم مردم ایران خلق کرده است. شاید این مسیر قابل برگشتن نباشد اما مسیر آینده را از هم‌اکنون می‌توان درست انتخاب کرد.