چرا اعتراف به واقعیت انتخابات 88 در آستانه انتخابات صورت می گیرد؟

 ‏یکی از رویکردهای مقام معظم رهبری از روزهای نخست فتنه تا کنون تکیه بر هدف اصلی این جریان بوده است. هدفی که طبق ‏بیان ایشان زیر سوال بردن اصل نظام است. ایشان در 6 آبان 88 در مورد اولین واکنش خود نسبت به عوامل اصلی فتنه می فرمایند: ‏‏«در همان ساعات اول به آنها پیغام خصوصی دادم که شما در حال آغاز برخی مسائل هستید، اما دیگران از آنها سوء استفاده می‌ کنند و ‏شما نمی ‌توانید ماجرا را کنترل کنید و همان گونه هم شد، در حالی که کسانی که وارد عرصه سیاست می‌ شوند، باید مثل شطرنج‌ بازِ ‏ماهر، حرکات و تغییرات بعدی عرصه را نیز محاسبه و پیش ‌بینی کنند. مسئله اصلى در قضایاى اخیر، اصل انتخابات بود؛ زیر سؤال ‏بردن اصل انتخابات بزرگترین جرمى بود که انجام گرفت. چرا شما نسبت به این جرم چشمتان را می ‌بندید؟»‏

نگاه رهبری همچنان پس از 4 سال از موضع قبلی، در ابتدای دولت یازدهم نیز به همان شکل ادامه پیدا کرد و ایشان در مرداد سال ‏‏92 فرمودند: «در بررسی آن حوادث تلخ، مسئله اصلی و عمده، قانون شکنی و رفتار غیر نجیبانه جماعتی است که در مقابل جریان ‏قانون ایستادند و به ایران عزیز، لطمه و ضربه و خسارت وارد آوردند‎.‎‏ البته در حاشیه و گوشه و کنار یک حادثه بزرگ، ممکن است ‏مسائلی روی داده باشد که گاه یک نفر مظلوم یا ظالم واقع شود اما در هر حال نباید مسئله اصلی به خاطر این مسائل گم شود‎.‎‏ چرا و ‏به چه دلیل مدعیان تقلب در انتخابات 88 برای مواجهه با مسئله، به خیابانها اردوکشی کردند!؟ بارها و بارها این سوال را نه در مجامع ‏عمومی بلکه به شکلی که قابل پاسخ دادن باشد مطرح کرده ایم پس چرا جواب نمی دهند، چرا عذرخواهی نمی کنند؟»‏

ایشان در ادامه این سخرانی به موضوعی اشاره می کنند که همواره در طول شش سال گذشته یکی از سوالات اصلی افکار عمومی ‏نسبت به نخبگان موثر در فتنه بوده است. در برخی از جلسه ها که در ایام فتنه و پس از آن برگزار می شد برخی از حامیان موسوی ‏اعلام می کردند که امکان تقلب در انتخابات وجود نداشته است اما این سخن هرگز به طور عمومی و برای رسانه ها بیان نمی شد. ‏مقام معظم رهبری با اشاره به این اقدام سوال برانگیز می فرمایند: «در جلسات خصوصی می گویند تقلبی رخ نداده بود، پس به چه ‏علت کشور را دچار آن ضایعات کردید و به لبه پرتگاه بردید؟ می دانید اگر در فتنه 88 خدا کمک نمی کرد و گروه های مردمی به جان ‏هم می افتادند کشور به چه روز و روزگاری می افتاد؟ که البته خداوند نگذاشت و ملت هم بصیرت به خرج دادند.»‏

هادی غفاری یکی از چهره های مؤثر در افروخته نگاه داشتن آتش فتنه در سال 88 بود. فردی که افراط گری هایش و ایجاد یک انبار ‏اسلحه رسانه ای شده بود و در یک سخنرانی به مرحله دعوت از خودش برای مناظره با مقام معظم رهبری نیز می رسد تا بخشی از ‏مدیریت افکار عمومی را به منظور حفظ بدنه اجتماعی معترضان بر عهده بگیرد. اما گذر زمان و به دست نیامدن نتیجه مطلوب برای ‏این طیف افراطی، امروز آنها را در مقابل درب ورود به کرسی های قدرت با مانعی جدی مواجه ساخته است. مانعی به نام ارزیابی ‏سوابق آنها برای احراز یا عدم احراز صلاحیت. هادی غفاری امروز برای ورود به مجلس خبرگان نیاز به تایید صلاحیت خواهد داشت؛ ‏اما آیا فردی که در روزهای شلوغ 88 نقشی در کاستن تنش و التهاب های سیاسی نداشت، امروز با بیان یک جمله کوتاه می تواند ‏سوابق خود را از روی میز شورای نگهبان حذف کند؟

غفاری در مصاحبه ای که در جریان ثبت نامش برای انتخابات خبرگان انجام داده است پس از 6 سال به عدم انجام تقلب در انتخابات ‏‏88 اشاره کرده است. خبرگزاری تسنیم از وی پرسیده با توجه به مواضع شما در جریان فتنه احتمال می دهید که شورای نگهبان شما ‏را رد صلاحیت کند؟ وی نیز در پاسخ گفته است: «شورای نگهبان هر کسی را که رد صلاحیت می‌ کند دلیل و ادله خود را دارد و قطعا ‏آن طرف یا نتوانسته از خود دفاع کند و یا اینکه مواضع او با نظام زاویه داشته است. بنده در ایام انتخابات ۸۸ و پس از ایراد بیانات رهبر ‏معظم انقلاب در نماز جمعه همیشه از مواضع ایشان طرفداری کردم. من هیچ ‌گاه نگفتم که در انتخابات ۸۸ تقلب شد. به تقلب در ‏انتخابات معتقد نبوده و نیستم و فقط به کارهای احمدی ‌نژاد ایراد داشتم.»‏

همین عملکرد در مورد عباس آخوندی نیز وجود داشته است. عملکردی که به آنها اجازه می دهد در جلسات خصوصی منکر تقلب ‏باشند اما در مقابل مردم سکوت کنند تا شاید اردوکشی های خیابانی بتواند حقی را جا به جا کند. آخوندی در جلسه نمایندگان ‏کاندیداهای ریاست

جمهوری در خرداد 88 با مقام معظم رهبری می گوید: «آقا بنده در انتخابات سال ۷۶ وقتی آمار آرا تا حدودی ‏مشخص شد نشستم و بیانیه ‌ای را آماده نمودم و به آقای ناطق گفتم انتخابات را به آقای خاتمی تبریک بگوییم. آقا این را می‌ دانیم که ‏در یک جامعه مترقی باید کسی که شکست می‌ خورد شکست را بپذیرد و همچنین می‌ دانیم که هر چقدر آرای این انتخابات که در ‏داخل صندوق ‌ها ریخته شده باز شماری شود تغییری به وجود نمی‌ آید و قبول داریم که مردم این آرا را در صندوق ‌ها ریخته ‌اند. اما ‏اعتراض ما به این است که با بداخلاقی کاری نموده ‌اند که مردم به اشتباه افتاده ‌اند.» اعتراف خصوصی آخوندی در جلسه خصوصی ‏هرگز در روزها و ماه های حساس فتنه علنی نشد تا اینکه وی برای به دست آوردن رای اعتماد مجلس برای تکیه زدن به کرسی ‏وزارت مجبور می شود با صراحت بیشتری در برابر رسانه های عمومی از اعتقاد به تقلب در سال 88 برائت بجوید.‏

در اعترافات محمد عطریانفر نیز می توان نشانه هایی از این فریب کاری سیاسی را مشاهده نمود. عطریانفر در مورد یکی از دلایلی که ‏برخی از حامیان موسوی حاضر به اعتراف کردن به واقعیت نیستند می گوید: «آنچه که در دادگاه گفتم با حرف ‌های گذشته ‌ام هیچ ‏تفاوتی نداشت. فرقش این است که آمدیم و گفتیم. خیلی از دوستان من هم همین نگاه را دارند اما نمی ‌گویند. آقای بهزاد نبوی هم ‏قائل به تقلب نیست اما می ‌گوید این را نمی ‌گویم چون در حق آقای موسوی خیانت می‌ شود.»‏

اگر از عبارت تدلیس سیستماتیک سعید حجاریان که برای کاهش فشارهایی که بر خودش احساس می کرد نیز بگذریم، همچنان این ‏سوال باقی می ماند که چطور یک جریان سیاسی و چهره های سرشناس آن می توانند با نجابت و خویشتن داری افکار عمومی بازی ‏کرده و آن را به سطح بازی های سیاسی تنزل دهند؟ ‏

سید محمد خاتمی به عنوان فردی که دو دوره اعتماد مردم را برای به دست آوردن کرسی ریاست جمهوری کسب می کند در جریان ‏فتنه خود را یکی از حامیان گروه های معترض برای بر هم زدن آرامش سیاسی معرفی می کند و مردم را برای حضورهای خیابانی ‏دعوت می کند اما سه سال بعد در سال 91 اظهار می کند که در انتخابات سال 88 تقلب نشده است.‏