هاشمی کشور را مال خود می‌داند/٢٠ سال دیگر محسن هاشمی رئیس‌جمهور است

 سید محمد غرضی هم برای مجلس خبرگان نامزد شد و هم برای مجلس شورای اسلامی، اما تنها برای مجلس رقابت می‌کند. صلاحیت سیدمحمد غرضی برای خبرگان تأیید نشد. دولت ضدتورم، قاعده اجتماعی و قدرت سیاسی کلیدواژه‌های اصلی غرضی است. گفتگوی روزنامه شرق با سید محمد غرضی را در زیر بخوانید:

‌چرا برای مجلس خبرگان و شورای اسلامی نامزد شدید؟ 

برای اینکه ٦٠ سال از عمر خود را فقهی عمل کردم و فقه را قوی‌تر و سامان‌یافته‌تر از قانون می‌دانم. قانون، آمریت حاکمیت بر جامعه را به همراه دارد، اما فقه، رضایت خالق و مخلوق را ارمغان می‌آورد. مخصوصا در حدود چهاردهه پس از انقلاب ناتوانی قانون برای اداره یک کشور را لمس کردم. 

‌فکر می‌کنید چرا صلاحیت شما برای مجلس تأیید شد، اما در مجلس خبرگان احراز نشد؟ 

من از اعضای محترم شورای نگهبان سؤال کردم که می‌خواهم برای خبرگان نامزد شوم و گفتند مانعی ندارد. ثبت‌نام کردم که امتحان بدهم. از من مدرک حوزوی خواستند، من گفتم مدرک حوزوی ندارم، ولی می‌توانم در امتحان شرکت کنم که بنا به هر دلیلی قبول نکردند. به نظرم سیدحسن آقای خمینی هم احتمالا دچار همین مشکلات شده‌اند. ایشان هم موفق به شرکت در امتحان نشده‌اند یا معاذیر دیگری که خودشان می‌دانند. 

‌اما کسانی هم بودند که امتحان ندادند و صلاحیتشان احراز شده است. 

آنها مورد تأیید شورای نگهبان بودند، ولی ما مورد تأیید شورای نگهبان نبودیم. درست هم می‌گویند، من در اصفهان تحصیلات فقهی کردم، سپس به نجف رفتم، اما اصلا در حوزه قم نبودم. این عزیزان یکدیگر را در قم می‌شناختند و از حوزه نجف خبر نداشتند. خلاصه من تأیید صلاحیت نشدم. 

‌برنامه شما برای مجلس شورای اسلامی چیست؟ 

تمام تلاشم این است که قدرت سیاسی را به قاعده جامعه نزدیک کنیم و این فاصله‌ای را که دائم باید بگوییم برای حفظ کشور مردم باید در انتخابات شرکت کنند از بین ببریم و سپس به مردم اصرار کنیم که به پای صندوق‌ها بیایند، در غیر این صورت کشور آسیب می‌بیند؛ مثلا فرض کنید قدرت سیاسی الان با قاعده جامعه ١٠٠ متر فاصله دارد. سعی می‌کنم قدرت سیاسی را به قاعده جامعه نزدیک کنم؛ یعنی اگر ارتباط قدرت سیاسی با قاعده جامعه مبنی بر مفهوم‌شدن مطالب بین قدرت سیاسی و قاعده جامعه شکل گیرد، آن زمان قدرت سیاسی دوام پیدا می‌کند و احتیاجی به این‌همه تبلیغ برای جمع‌آوری آرا نخواهیم داشت. ١٥‌میلیون نفری که سال ٩٢ برای ریاست‌جمهوری به پای صندوق‌ها نیامدند، وزن سنگینی است. این وزن هرچه سنگین‌تر باشد، پیداست که قدرت سیاسی نتوانسته رضایت مردم را جلب کند. تمام تلاش افرادی مانند من که هم مهندس هستند و هم کار کرده‌اند، این است که دردهای اجتماعی را بیشتر از گرفتاری‌های سیاسی مطرح کنیم. تا الان گرفتاری‌های سیاسی در عرصه مجلس مطرح می‌شده است و چند دوره مداوم است که بین احزاب و گروه‌ها جدال و بحث اتفاق می‌افتد، ولی مشکلات جامعه سر جای خود قرار دارد. شما ملاحظه بفرمایید ٥٠ نفر از اعضای مجلس شورای اسلامی صلاحیت‌شان تأیید نمی‌شود. یک عده‌ای هم به همین دلیل حاضر به مشارکت در انتخابات نمی‌شوند. مطلب دیگر اینکه من می‌گویم باید هر نفر در ایران بتواند به کسی که می‌شناسد رأی دهد؛ مثلا در تهران یک نفر قصد رأی‌دادن به ٣٠ نفری را دارد که هیچ شناختی از آنان ندارد، اما در بعضی از استان‌ها و فرمانداری‌ها مردم به یک نفر رأی می‌دهند که می‌شناسند. اگر یک روز بتوانم قدرت سیاسی و به‌طور خاص مجلس را قانع کنم که در شورای شهر و خبرگان و مجلس شورای اسلامی هر کسی مخاطب خود را داشته باشد و کسی مجبور به رأی‌دادن به کسی که نمی‌شناسد نباشد، توانسته‌ام قدرت سیاسی را به قاعده اجتماعی نزدیک کنم. 

‌طرح این موضوع برای شهری مثل تهران دشوار نیست؟ 

اتفاقا برای تهران خیلی ساده است. کافی است تهران را به ٣٠ منطقه مجزا تقسیم کنید و هر منطقه‌ای ٥ یا ١٠ نفر کاندیدا داشته باشد. آن زمان تمام مردم شرکت می‌کنند. درحال‌حاضر می‌بینید یک نفر با ١٥٠‌هزار رأی در یک شهر شش ‌میلیونی انتخاب می‌شود که اصلا پذیرفتنی نیست. 

‌شما در فهرست اصلاح‌طلبان و اصولگرایان حضور ندارید. دلیل چیست؟ 

من از ابتدای انقلاب با هیچ گروه و دسته و جمعیتی چه از نظر شعار و چه از نظر عملکرد همراه نبودم. انقلاب بدون حزب و گروه پیروز شد و حزب‌ها و گروه بعد از انقلاب به وجود آمدند. من هم خودم را متعلق به قاعده جامعه می‌دانم و شعار همیشگی من مبنی بر اینکه چپ نمی‌تواند دولت را نگه دارد و راست ملت را، برای این دوستان گران تمام شده است. بااین‌حال دولت‌هایی به روی کار آمدند که دست در جیب فقرا کردند. تمام عوامل سیاسی از این حرف آزرده‌اند؛ طبیعی است که با من همراه نمی‌شوند یا حرف‌های خیلی سنگین‌تر و سخت‌تری زدم که گفتم دولت‌های پس از مشروطه تا الان باعث تخلیه روستاها شدند و تا امروز ٣٠‌هزار روستا تخلیه شده است. 

‌فکر نمی‌کنید قرارگرفتن در یکی از فهرست‌ها به جمع‌آوری رأی برای شما کمک می‌کند؟ 

نظرات متفاوت است. باید ببینیم حرف کدام درست است؛ چون این فهرست‌ها قاعده جامعه را با خود به همراه ندارند. بخشی از جامعه به این فهرست‌ها رأی خواهند داد نه همه جامعه. 

‌شعار انتخاباتی شما چیست؟ 

شعار انتخابی من این است که دولت و مجلس دست در جیب فقرا نکنند. 

‌در مجلس به‌عنوان یک نماینده چگونه می‌توانید برای نیل به این هدف فعالیت کنید؟ 

شرعا اگر روشی را به جامعه تحمیل کنیم که جیب فقرا تخلیه شود، متشرع نخواهیم بود. بهترین راه دفاع از حقوق عامه، شرع است. بهترین روش این نیست که گروه‌ها شعار دهند بعد عمل نکنند. براساس شرعی که حقوق عامه را به حقوق خاصه ترجیح می‌دهد، من جهنم را به آنانی که جیب فقرا را خالی می‌کنند نشان می‌دهم تا ببینند. اگر به همین روش پیش برویم در ١٠ سال آینده کل کشور در ١٠ شهر خلاصه و بقیه تخلیه می‌شوند زیرا موضوع تولید حل نخواهد شد. مسئله واردات نیز سنگین‌تر می‌شود و دولت‌ها هرچه درآمد دارند باید صرف واردات کنند. راه‌های گذشته پاسخ‌گوی نیازهای آینده نیست. 

‌اگر رأی بیاورید برای ریاست مجلس کاندیدا می‌شوید؟ 

هنوز که انتخابات برگزار نشده است. صحبت‌کردن در این مورد مقداری خارج از عرف است اما اگر همین‌طور پیش برود و احزاب و گروه‌ها در مجلس حاکم شوند، امثال من پنج نفر هم نمی‌شویم. 

‌شما پیش‌قدم تشکیل فراکسیونی می‌شوید؟ 

هرگز. من این مسائل را ضد توسعه سیاسی در کشور می‌دانم. فراکسیون‌ها به جای اینکه توسعه سیاسی را به قاعده جامعه ببرند به رأس جامعه هدایت می‌کنند. فراکسیون‌ها فقط از حقوق خودشان دفاع می‌کنند. ما هیچ فراکسیونی را تاکنون ندیده‌ایم که توانسته باشد در مقابل دولت‌های متورم ایستادگی کند. 

‌شما قبلا در گفت‌وگو با «شرق» گفته بودید واگذاری مخابرات غیرقانونی و خلاف شرع است. در مجلس به‌عنوان یک دستگاه نظارتی این موضوع را چگونه پیگیری خواهید کرد؟ 

صحبت من مبتنی بر دلایل قانونی بود. واگذاری مخابرات تحت عنوان اصل ٤٤ انجام شده و اصل ٤٤ می‌گوید شرکتی را می‌توان واگذار کرد که دولت آنجا سرمایه‌گذاری کرده باشد درحالی‌که مخابرات با سرمایه‌گذاری ملت به وجود آمد. ماجرای واگذاری مخابرات از اساس خلاف شرع است. برای پیگیری همین حرف‌ها باید به مجلس بروم. بالاخره مجلسی‌ها هم مسلمان هستند. برای اینکه پدیده‌ای در جامعه شکل بگیرد، باید از گفتن‌ها شروع کنیم سپس به یک واقعه اجتماعی تبدیل شود و بعد عقول را همراه کنیم و بعد از آن غیرشرعی‌بودن را به سمع بزرگان برسانیم تا ان‌شالله به نتیجه برسد. در گذشته عده‌ای گفتند این حرف در مجلس تأیید نمی‌شود اما من گفتم این کشور توان دارد که دو کلمه حرف حساب و شرعی را بفهمد. 

‌فرض کنیم شما نماینده مجلس باشید. با توجه به اینکه عضو هیچ گروهی نیستید، در آرا و نظرات خود به سود دولت وارد خواهید شد؟ 

به‌عنوان کسی که نزدیک ٢٠ سال در این کشور بوده و به‌عنوان کسی که تمام اعداد و ارقام و بودجه‌های جاری و عمرانی، تورم، قیمت دلار، واردات و صادرات و... با زندگی شخصی‌اش آغشته شده، فقط و فقط به قاعده جامعه و مردم نگاه و به نفع آنان فکر می‌کنم. تا زمانی که به استعدادهای موجود در جامعه تکیه کنیم، مشکلات حل می‌شود اما وقتی با دیدگاه حزبی و جناحی وارد مباحث شویم، دیگر خیری در آن نیست. ملاحظه می‌فرمایید که الان دولت ‌گیر مجلس و مجلس‌ گیر دولت است. من سعی می‌کنم یک توافقی بین مجلس و دولت به وجود بیاورم که ‌گیر بین مجلس و دولت به ضرر جامعه تمام نشود و این تنش‌ها پایان یابد. 

‌قبلا گفته بودید که مردم باید استانداران را انتخاب کنند. برای تبدیل‌شدن این امکان به یک قانون، برنامه خاصی دارید؟ 

به این کار ‌مصر هستم. یعنی امیدوارم که بتوانم هم دولت، هم مجلس و هم ستاد کشور را قانع کنم که این به نفع کشور است و هزینه‌های کشور را به‌شدت پایین می‌آورد و استعدادهای سیاسی را در استان‌ها به‌گونه‌ای توسعه می‌دهد که احتیاج نباشد یک تهران‌نشین برود در بندرعباس استاندار شود. من استعدادهای استان‌ها را به اندازه لازم و کافی فرهیخته می‌بینم که بتوانند استان خودشان را اداره کنند و تهران را هم ان‌شاالله به شش استان تبدیل کنیم تا به یک شهر غیرقابل‌کنترل تبدیل نشود. من از اینکه تهران یک روز به مکزیکوسیتی تبدیل شود می‌ترسم که در آن به‌راحتی آدم کشته شود و کسی مطلع نشود و این‌قدر موارد رانت و قاچاق و دزدی زیاد شود که قدرت سیاسی نتواند از پس حل‌ آن برآید. در مکزیکوسیتی دو سال پیش ١٥٨ دانش‌آموز کشته شد. 

‌نفع اینکه تهران به شش استان تقسیم شود چیست؟ 

برای اینکه مردم هر استانی، استاندارشان را بشناسند. براساس اصول مدیریتی یک نفر می‌تواند ٩ نفر را کنترل کند و الان حدود ١٠‌میلیون نفر توسط یک نفر کنترل می‌شود. ملاحظه می‌کنید که نمی‌شود و مدیریت تضعیف می‌شود. وقتی که به شش استان یک‌ونیم‌میلیون نفری تبدیل شود تمام مسائل این یک و نیم‌میلیون نفر توسط سیستم قابل‌کنترل است و دیگر به این شدت و حدت توسعه‌های ناموزون انجام نمی‌شود. ترافیک به این سنگینی وجود نخواهد داشت. نیاز به این همه عوامل پلیسی نخواهیم داشت. هزینه‌ها پایین می‌آید و سیستم مدیریتی متمرکز تبدیل به سیستم مدیریتی باز می‌شود و این شهر هفت، هشت ‌میلیون نفری که نه شورای شهر می‌تواند آن را کنترل کند نه هیچ نهاد دیگری، کوچک می‌شود و به شوراهای کوچک‌تری تبدیل می‌شود در اندازه‌هایی که بیشتر پاسخ‌گو هستند. علت اینکه این همه اعتراضات به شهرداری وجود دارد، این است که شورای شهر توان کنترل سیستم اداری شهرداری را ندارد. 

‌با این روش دولت فربه‌تر نمی‌شود؟ 

کشورهای بزرگ دنیا به این سمت رفته‌اند که قدرت سیاسی را توزیع کنند. وقتی قدرت سیاسی توزیع شود، دولت کوچک می‌شود. قدرت سیاسی وقتی متمرکز باشد فربه‌تر است. آموزش‌وپرورش یک‌میلیون و صدهزار نفر عضو دارد و هیچ کاری نمی‌توان در آن انجام داد. زمانی که مأموریت اداره آموزش‌وپرورش به یک استان تعلق بگیرد، دیگر اتفاقات بدی نمی‌افتد. توسعه سیاسی فقط با توسعه جغرافیایی در قدرت سیاسی میسر خواهد بود. 

‌اگر رأی نیاورید چه‌کار می‌کنید؟ 

هیچ. مثل الان. زمان زیادی است بی‌کارم. من ٦٠ سال است که بی‌کارم. وزارت و امثال اینها که شغل نیستند. سمت هستند و می‌گذرد. 

‌اخیرا و پس از سخنان ١٢ بهمن آقای هاشمی، گفت‌وگوی تندی با یکی از خبرگزاری‌ها داشتید که در آن گفته بودید آقای هاشمی کشور را ملک خود می‌داند. چرا چنین واکنشی نشان دادید؟ 

آن خبرگزاری صحبت‌های من را تقطیع کرد. آن خبرگزاری می‌خواست رأی من را بین اصلاح‌طلبان از بین ببرد که البته تا حدی هم موفق شده‌اند. من گفته بودم آقای هاشمی کشور را مال خود می‌داند، آنان تغییر دادند و نوشتند ملک خود. آنها گفتند هاشمی تغییر کرده، من گفتم تغییری نکرده است. آنها گفتند کشور را مال خود می‌داند یعنی چه؟ من گفتم این کلمه هم بار مثبت دارد و هم بار منفی. البته بار مثبتش بیشتر است. من معتقدم آقای هاشمی در تمام مقاطع سیاسی کشور نفر اول بوده است. اولین جریان بعد از ١٥ خرداد، اعدام منصور بود که آقای هاشمی در آن حضور جدی دارد. بعد ماجرای مجاهدین است که باز هم هاشمی بود. بعدها در زندان در کنار بزرگانی چون طالقانی و بهشتی و منتظری همچنان قوی و تأثیرگذار بود. انقلاب می‌شود، مؤثر است. حزب‌سازی آغاز می‌شود، هاشمی نفر اول جریانات سیاسی است. جریاناتی علیه احزاب ایجاد می‌شود، باز هم هاشمی هست. در جنگ نفر اول است. به وقت صلح، هاشمی نفر اول است. انتخابات سال ٧٦ به آن روش ناطق را کنار می‌گذارد و پشت آقای خاتمی می‌ایستد. اصلاح‌طلبان به او هجمه می‌کنند، باز هم هاشمی نفر اول است. سال ٨٤ شکست می‌خورد، باز هم نفر اول است. سال ٩٢ رد صلاحیت می‌شود اما باز هم نفر اول است. باز بر سر خبرگان همین الان هاشمی نفر اول است. به این دلیل است که می‌گویم هاشمی تغییر نکرده است. این است که می‌گویم آقای هاشمی کشور را مال خود می‌داند. او به تئوری و فکر دیگران کاری ندارد و روش خود را دنبال می‌کند. چنین آدمی بسیار توانمند و قدرتمند است. هاشمی ٥٠ سال است نفر اول است. عده‌ای می‌خواهند هاشمی بشود خواجه نصیر اما او خواجه نظام‌الملک شد. هاشمی فیزیکی عمل می‌کند. هاشمی در خبرگان بیشترین رأی را خواهد آورد و در آن مجلس نفوذ خواهد داشت. بدون اینکه بر صندلی ریاست بنشیند، ریاست خواهد کرد چون رأی نفر اول با نفر دوم تفاوت فاحشی خواهد داشت. چه کسی در این کشور بدون هزینه‌کردن چنین توانی دارد؟ فقط هاشمی. آقای هاشمی تحولات را رصد می‌کند و بدون اینکه خودش حادثه‌ساز باشد، در رأس تحولات می‌نشیند. قطعا برای خودش آینده‌هایی را هم متصور است. 

‌به نظر می‌رسد سن آقای هاشمی اجازه نمی‌دهد به آینده طولانی فکر کند؟ 

٢٠ سال دیگر محسن هاشمی در این کشور رئیس‌جمهور است. آقای هاشمی هم گذشته، هم حال و هم آینده‌اش برنامه و حساب‌وکتاب دارد. شما روز هفت اسفند خواهید دید که درواقع چه کسانی رد صلاحیت شدند.