اراده علی دایی را هیچکس ندارد. این داستان نیست؛ واقعیت است. جوان اردبیلی روزگاری دراز در این فوتبال برای خودش آقایی کرد و از سهند و سبلان به قلههای فوتبال آسیا و دنیا دست یافت.
به گزارش سرویس ورزشی " افکار "؛ ماجرای فوتبالیست شدن او و پیشرفتش را در فوتبال تهران خیلی از خوانندگان جوان نشریات نمیدانند. داستان مطرح شدن او در فوتبال تهران و بعدتر پیوستنش به بانک تجارت و پرسپولیس و تیم ملی، همه از یک تیم شروع شد؛ از تیمی قدیمی به نام «تاکسیرانی».
حاج مهدی تفرشی فوتبال را دوست داشت اما از فوتبال بیشتر فوتبالیستها را تحویل میگرفت. در آن روزهای آخر جنگ، حاج مهدی تفرشی برای خیلی از فوتبالیستهای دهه ۵۰ و ۶۰ پدری کرد. به خیلیها پول رساند و خیلیها را نشاند پشت فرمان تاکسی تا با دنده عوض کردن زندگی بگذرانند و دستشان پیش نامرد دراز نشود.
عشق او به فوتبال سرانجام منجر شد به تاسیس تیم تاکسیرانی؛ تیمی که روی بعضی بازیکنان اسم و رسمدار مثل ناصر صادقی دست گذاشت و بعضیها مثل علی دایی را به فوتبال معرفی کرد. آن روزها پرویز مظلومی بازیکن استقلال بود و همزمان با حفظ سمت، رفیق حاج مهدی! تاکسی نارنجی رنگ را که دادند دست پرویز مظلومی، با او شرط کردند که جایش باید سرمربی تاکسیرانی شود در دسته دوم باشگاههای تهران.
پرویز بازیکن استقلال بود اما بدش نمیآمد در اوقات فراغتش پول دربیاورد پس قبول کرد. تاکسیرانی اینطوری جمع شد. با پرویز مظلومی و ناصر صادقی و بعدتر هم علی دایی…. دانشجوی اردبیلی متالوژی شریف، سری درآورده بود توی سرها. تعریف هد زدن، گل زدن و جدی بودنش در فوتبال و اینکه تیمش هیچ وقت نمیبازد از دانشگاه هم بیرون زده بود. همان روزها که علی دایی جوان و جویای نام، کنار درس، فوتبالش را داخل تیم دانشگاه بازی میکرد، تاکسیرانی تهران برایش پیغام و پسغام فرستاد. پرویز مظلومی مهاجم اسبق تیم ملی و استقلال، دنبال یک مهاجم سرزن و بلندقامت میگشت. بازی دوستانه تیم
تاکسیرانی با تیم دانشگاه باعثشد تا مظلومی دایی را ببیند و…؛ «همان لحظه که او را دیدم حس کردم مهاجم خوبی است. بازیاش را که دیدم نظرم تایید شد. توان فوتبالش بالا بود، فیزیک مناسبی داشت و قدرت بدنیاش ورای مسابقات دانشجویی به نظر میرسید. پرشهایش عالی بود و هدزدنهایش آدم را از جا بلند میکرد. زود پسندیدمش.» مظلومی مهاجم تیم دانشجویان را پسندید، بعد از بازی صدایش کرد و با او حرف آخر را زد اما دایی اهل بازی در تهران نبود. هر چقدر منوچهر نظری - سرپرست تیم دانشجویان - و پرویز مظلومی با او حرف زدند افاقه نکرد. دانشجوی گوشت تلخ، خیلی تهران را دوست نداشت و توپ زدن در آن
برایش قابل قبول نبود اما مظلومی او را رها نمیکرد؛ «به او گفتم بازی میکنی و خرج دانشگاهت را درمیآوری. ایرادش چیست؟! رفت توی فکر… وسوسه تهیه پول دانشگاه راضیاش کرد تا با ۱۲۰ هزار تومان برای تاکسیرانی بازی کند.» دایی به تاکسیرانی آمد اما همان روز اول دعوایش شد و با بزن بزن زمین تمرین را ترک کرد. رفت و پیغام داد که پول نمیخواهد. مظلومی اما عاشق مهاجم بداخلاق خود شده بود؛ پس به خوابگاه دانشجویان شهرستانی رفت و دایی را دوباره راضی کرد که سر تمرینات تاکسیرانی بیاید.
همشهری تاکسی در شماره مهر ماه خود نوشته است: «کوتاه نمیآمد. زودتر میآمد و یک ساعت هم دیرتر میرفت و وادارم میکرد بعد از تمرین یک ساعت برایش سانتر کنم تا سر بزند. هیچ وقت کسی را با این پشتکار ندیده بودم. به خودش هم گفتم؛ گفتم تو با این پشتکار و اراده در فوتبال ایران خیلی بالا میروی.»
مظلومی آن روزها بازیکن استقلال بود و این تمرینات اضافه، هم او را خسته میکرد و هم اینکه نظم تمرینی او برای حضور در تمرینات استقلال را به هم میزد اما عشق دایی به تمرین سبب شد تا مظلومی همه این سختیها را تحمل کند. او گنج پیدا کرده بود. علی دایی همین چند وقت پیش مصاحبه مفصلی کرد و از دستفروشیاش در تهران برای گذران زندگی دانشجویی خبر داد. آنچه هواداران شهریار نمیدانند این بود که این تاکسیرانی بود که با یک قرارداد خوب توانست خیال مهاجم اردبیلی خود را از بابت مسائل مالی راحت کند. قرارداد تاکسیرانی کمک کرد تا علی دایی در تهران سروسامان بگیرد و وقتش را کامل صرف
فوتبال و درس کند.
پرویز مظلومی از آن روزها خاطرات فراوانی دارد؛ «دایی یک شاگرد فوقالعاده بود. باهوش بود، باخت را هم دوست نداشت. اگر در بازیهای تمرینی یک تیم قویتر از آن تیم بود و بازی یکطرفه میشد، علی دایی را میبردم به تیم ضعیفتر. این طوری تیم ضعیفتر انگیزه جبران پیدا میکرد.»
دایی در تاکسیرانی این فرصت را پیدا کرد تا در یک باشگاه منظم و نیمهحرفهای اصول فوتبال باشگاهی را بیاموزد. دانشجوی جوان همانطور که در درس و مدرسه موفق بود و جلو میرفت، در تاکسیرانی هم روز به روز از مربی اسم و رسمدار خود، چیزهای تازه یاد میگرفت.
مسابقات دسته دوم فوتبال تهران آغاز شد و علی دایی از همان بازی اول میخش را کوبید. «تیم ما تیم خوبی بود. حداقل هزار نفر تماشاگر برای هر بازی میآمد. تاکسیرانهای تهران تیم را دوست داشتند و برای تشویق میآمدند. دایی از همان اول چشم تماشاگران را گرفت.» مظلومی هنوز هم حسرت آن روزها را میخورد؛ «مهاجم سرزن مثل دایی نداریم. آن روزها آنقدر خوب کار میکرد که همه جا از او حرف میزدند. روزهای اول لیگ گل کرد. آنقدر گل زد و گل زد تا اینکه آقای گل دسته دوم لقب گرفت.» وقتی حاج مهدی تفرشی پرویز مظلومی را آورد بالای سرتیمش، امیدوار بود که تیم را بالا بیاورند و با قدرت در دسته
اول باشگاههای تهران جولان بدهند؛ اما هیات مدیره تیم با این قضیه مخالفت کرد. تاکسیرانی که با درخشش ستاره جوانش سری در میان سرها در آورده بود، منحل شد. این البته قبل از انتقال بزرگ علی دایی به بانک تجارت بود. آوازه گلزنی علی دایی به گوش ناصر حجازی هم رسیده بود.
حجازی تازه با بانک تجارت قرارداد بسته بود. او چند بازی تاکسیرانی را از نزدیک دیده و چشمش روی مهاجم اردبیلی ثابت مانده بود. ناصر و پرویز همبازیان قدیم مدتی بر سر انتقال دایی به بانک تجارت با هم چک و چانه زدند؛ نتیجه اینکه علی دایی - آقای گل لیگ دسته دوم باشگاههای تهران - به بانک تجارت پیوست. او یک فصل بعد به پرسپولیس رفت و همان سال ملیپوش شد. بچه خجالتی شهرستانی در سه سال از تاکسیرانی به تیم ملی رسید. مظلومی هنوز یاد آن روزهاست؛ «دایی هم باید یاد آن روزها باشد، اگر دایی، دایی شد به خاطر تلاش خودش و لطف خدا بود اما تاکسیرانی هم سهم زیادی در موفقیت او داشت. این یک
اتفاق بزرگ در زندگی او بود که به تاکسیرانی آمد. آنجا خودش را به فوتبال ایران معرفی کرد. دایی حتما آن روزها را فراموش نمیکند.»
/ ب +
شناسه خبر:
۵۱۲۰
داستان کشف اردبیلی سختکوشی که از تهران بدش میآمد
علی دایی؛ از تاکسیرانی تا بایرنمونیخ
۰