بر اساس گزارشی که از طرف مرکز اسناد انقلاب اسلامی در زمینه تاریخ جنگ منتشر شد، در جنگ تحمیلی بیش از 80 کشور به صورت مستقیم و غیر مستقیم از دولت عراق حمایت می کردند و محوریت این کشورها بر عهده دولت آمریکا بود. دو هدف عمده آمریکا از ایجاد این جبهه عظیم به آزاد سازی جاسوسان این کشور که در تسخیر لانه جاسوسی به اسارت نیروهای انقلابی درآمده بودند و نیز مهار سرعت رشد انقلاب اسلامی در سطح کشورهای منطقه خلاصه می شد. میزان دریافت کمک های دلاری عراق از کشورهای غربی در طول جنگ تا بیش از 60 میلیارد دلار گزارش شده است و در کنار آن استفاده از نیروهای نظامی کشورهای مختلف عربی و غربی به تجهیز کامل تر ارتش عراق کمک می کرد به طوری که تنها در ملیت اسرایی که به دست نیروهای ایرانی از ارتش عراق در می آمدند بیش از 37 ملیت مختلف مشاهده شده است.

در ابتدای تهاجم عراق، آمریکا به عنوان تماشاچی و خوشحال از تجاوز، موفقیت های ابتدایی صدام را تعقیب می کرد. اما از سال دوم جنگ به بعد که ایران سرزمین های اشغالی را باز پس می گرفت، شرایط تغییر کرد. در فوریه سال 1983 عراق از فهرست کشورهای حامی تروریسم خارج شد. برای جلوگیری از شکست عراق و سقوط صدام حسین، دولت ریگان و سپس جرج بوش تصمیم گرفتند به کمک صدام  بشتابند. تصمیم رسمی توسط راهنمای شورای امنیت ملی آمریکا در26 نوامبر 1983 گرفته شد. در بخشی از سند سری که در اختیار عموم قرار گرفته آمده است: «آمریکا برای آنکه عراق شکست نخورد، تمام توان و امکانات لازم و قانونی خود را به کار خواهد گرفت.» بنا بر گزارش روزنامه لوموند آمریکا کمک های گسترده خود به ر‍‍ژیم بغداد را چنین توجیه می کرد: «هر شکست مهم عراق، در واقع یک شکست استراتژیک غرب است.» میزان حمایت های آشکار آمریکا از عراق پس از عملیات خیبر و تحت عنوان عملیات استانچ صورت گرفت. «بنیاد هریتیج آمریکا طرحی را مبنی بر از بین بردن «اصل امید» به ریگان رئیس جمهور آن کشور ارائه کرد. این سیاست به منزله تشدید فشار به ایران و نا امید کردن از دست‎ یابی به پیروزی در جنگ بود. این سیاست بر چند اصل استوار بود که یکی از اصول آن اجرای عملیات استانچ با هدف جلوگیری از فروش سلاح به ایران بود. این عملیات از پائیز 1983 به فرماندهی ویلیام اشنایدر دستیار امور خارجه آمریکا در مسائل امنیتی شروع شد. به این ترتیب که آمریکایی ‎ها با جمع آوری اطلاعات در مورد خرید سلاح و وسائل نظامی توسط ایران، از طریق دولت یا واسطه‎ ها و یا بازار سیاه، بلافاصله وارد عمل می ‎شدند و به کشور فروشنده تذکر می ‎دادند و یا بعضا اقدام به دست گیری فروشنده و واسطه و یا خریدار می ‎کردند.»

با قرار گرفتن عملیات استانچ در صدر اولویت های برنامه سیاست خارجه دولت ریگان، زمینه برای ایجاد اتفاق دیگری به نام عراق گیت برای دولت های غربی فراهم شد. عملیات استانچ محدودیت های فراوانی را برای ایران فراهم ساخت و پس از آن به تدریج دولت های غربی به عراق اطمینان های فراوانی در مورد تامین سلاح های مورد نیاز این کشور را می دادند به این شرط که در مورد محل و نوع تامین آنها ملاحظه ای نداشته باشد.

یکی از پزوهشگران در زمینه نوع تعامل آمریکا با عراق در مسئله خرید و فروش و سلاح می گوید: «گاهی این سلاح ها حتی با کمک مستقیم سازمان اطلاعات آمریکا «سیا» به عراق واگذار شده بود. علاوه بر آن اعتبارات مالی عظیمی نیز در اختیار عراق قرار داده شده بود که بخشی از آن را می بایست به خرید فن آوری نظامی از غرب اختصاص می داد. ماجرای عراق گیت هیچ گاه به طور کامل افشا نشد و مدارک منتشر شده در این باره نیز نسبتا ضعیف است. اما این موضوع هم یکی دیگر از رسوایی های دولت آمریکا است که افراد بسیاری مایل به ادامه تحقیقات درباره آن نبودند.»

از این رو می توان به این تحلیل دست یافت که شدت تجهیز عراق توسط دولت های غربی در برابر یک تهدید بزرگ تر، هرگز برای دولت آمریکا قابل توجه نبود. میزان کمک های ارزی و نیز تجهیزات نظامی به یک کشور می تواند زمینه ساز تبدیل شدن آن کشور به یک قدرت سلطه جو علیه هم پیمانان قبلی خود باشد؛ اما تهدید جدی تر دولت های غربی که همان پیشروی ایدئولوژی انقلابی گری در سطح جهان بود، آنها را ناچار به این ریسک بزرگ ساخته بود. سعید خالوزاده پژوهش گر تاریخ سیاسی جنگ نیز نگرانی آمریکا از ایجاد آشوب در منطقه خاورمیانه را یکی از دلایل حمایت های بی چون و چرای آمریکا از عراق می داند و مینویسد: «آمریکا به صورت مداوم از عراق حمایت مالی، اطلاعاتی، اقتصادی، نظامی و تجهیزاتی می کرد و بارها چشمان خود را در مقابل غارت و جنایات صدام بست. به اعتقاد آمریکایی ها موج حملات انسانی ایران این تهدید را به وجود آورده است که ارتش عراق شکست بخورد، از این رو واشنگتن تصمیم گرفت تا مخفیانه وارد عمل شود. لیست خریدهای عراق از آمریکا شامل اطلاعات کامپیوتری شده برای وزارت کشور صدام، هلی کوپتر، دوربین های تلویزیونی، تجهیزات تجزیه مواد شمیایی برای کمیسیون انرژی اتمی عراق بوده است.»

هر چند این کمک های سرسام آور در جنگ عراق علیه ایران در نهایت نتوانست اهداف دولت های متخاصم را تامین نماید اما در ادامه و پس از چند سال همان تهدیدی که از تجهیز افراطی دولت عراق قابل پیش بینی بود در حمله این کشور به کویت به واقعیت تبدیل شد.

روند خرید و فروش سلاح در جنگ و نصب تجهیزات پیشرفته برای ارتش عراق به صورت آشکار و علنی از طرف کارشناسان و تاجران آمریکایی انجام می گرفت. تاجران اسلحه ای چون سارکیس سوغانلین از کارگزاران سیا در میامی بودند. سوغانلین در طول دهه 80 میلادی ده ها میلیارد دلار جنگ افزار نظامی برای عراق تهیه کرد و سپس لیست معاملات خود را به واشنگتن ارسال نمود. او در سال 1984 واسطه فروش 45 فروند بالگرد مدل بل به عراق شد. سوغانلین با جت اختصاصی خود عاملان سیا را به بغداد می برد تا آنان بتوانند برخی از تجهیزات مربوط به انتقال تصاویر ماهواره های آمریکایی به عراق را نصب کنند. همچنین وی در اواسط دهه 1980 میلادی تعدادی از افسران ارتش آمریکا را به عراق منتقل کرد تا با استراتژیست های عراقی متخصص در میدان نبرد ملاقات و مشورت کنند. گام اول در تجهیز ارتش عراق از سوی آمریکا فروش انواع هلی کوپتر بود. به دنبال نخستین معامله فروش هلی کوپتر هیوز به عراق معاملات دیگری از این دست بین دو کشور آمریکا و عراق صورت گرفت. در واقع معامله هلی کوپتر راه هایی را که از سال 1967 بین دو کشور بسته شده بودند به روی عراق گشود.

هووارد تیچر در گزارشی که در سال 1995 به عنوان شاهد برای قاضی پرونده محاکمه فروشندگان سلاح به عراق تهیه کرده چنین می نویسد: «ایالات متحده آمریکا، به طور فعال و همه جانبه ای در جنگ عراق علیه ایران، به کشور عراق کمک می کرد. این کمک ها، شامل کمک های مالی، اطلاعات نظامی، مشارکت مشاوران نظامی آمریکا همراه با تحویل سلاح های مختلف به وسیله کشورهای ثالث بود، تا آمریکا مطمئن باشد که عراق به میزان کافی تجهیزات نظامی در اختیار دارد تا در جنگ شکست نخورد.» او می افزاید که رئیس سازمان سیای آمریکا در آن زمان ویلیام کیسی، یک شرکت شیمیایی را به عنوان پوشش ظاهری حقوقی به کار گرفته بود که توسط آن شرکت، بمب های خوشه ای ساخت آمریکا را در جنگ عراق علیه ایران، به رژیم بعث می فروخت.