این عکاس دعوت شاه برای تولدش را رد کرد!

میشل ستبون با عکاسی از انقلاب ایران به شهرت رسید و به عکاسی بین المللی تبدیل شد. او پیش از ورود به ایران و آشنایی با انقلاب، به صورت حرفه ای عکاسی خبری می کرد و فارغ التحصیل رشته معماری بود. او که برای آژانس سیپا کار می کرد، از یک سال پیش از انقلاب در ایران بود و از وقایع مختلف عکاسی می کرد. او گفته بود که وقوع انقلاب را در ایران پیش بینی می کرده.

ستبون جوان دعوت شاه را برای شرکت در جشن تولدش رد کرد و برای عکاسی از مبارزه مردم ایران به خیابان آمد. میشل ستبون آنقدر در کارش حساس و دقیق بود که پس از مدتی برای امام و اطرافیان ایشان به عکاسی مورد اعتماد بدل شد. او اولین عکس را از امام در نوفل لوشاتو گرفت. ستبون به قدری به اطرافیان امام نزدیک شده بود که به واسطه آنها از بازگشت امام به ایران مطلع شد و به فرانسه برگشت و با هواپیمای حامل امام به ایران آمد. عکسهای او از انقلاب ایران، بی نظیرند. ستبون پرتره هایی را که از امام گرفت به ایران مخابره کرد. این پرتره ها ظرف مدت کوتاهی تکثیر و در تظاهرات خیابانی بین مردم توزیع شد. عکس امام در حال خواندن نماز کنار درخت سیب از عکس های معروف این عکاس فرانسوی است.

سال 91 میشل ستبون در حالی به ایران آمد که همه فکر می‌کردند که در قید حیات نیست، ولی با آمدن او عکاسان ایرانی فرصت یافتند تا از نزدیک با او آشنا شوند. ستبون داوری جایزه جهانی بیداری را در این سال به عهده گرفت و سال گذشته نیز برای داوری جشنواره عکس رژان وارد ایران شد. این مصاحبه را در حالی می خوانید که برای رونمایی از مجموعه عکس هایش از انقلاب اسلامی به ایران آمده است.

عکس های شما از انقلاب ایران نشان می دهد شما مردم ایران را در جریان مبارزات خیابانی درک کردید و با آنها همراه شدید. چطور یک عکاس خارجی بیرون از سرزمین و فرهنگ خود و در میان مردم و فرهنگی که آن را نمی شناسد می تواند چنین عکس های تاثیرگذاری از خود به جا بگذارد؟

ستبون: در نگاه اول درک مردم و انقلاب ایران دشوار می نمود، اما اگر با مردم ایران اندک آشنایی داشتید با نوع تظاهرات و شعارهای آنان می توانستید بفهمید که انقلاب آنها برای بدست آوردن اموال و رفاه بیشتر یا به تعبیری انقلاب اقتصادی نبود. گرچه شاید به تبع ایجاد تحول این را هم در دل خود داشت، اما در درجه اول و در حقیقت انقلاب مردم ایران برای حفظ مقدسات و برای حفظ رهنمودهای قدیسین دین اسلام و عمل به آنها در شکل حکومتی دینی بود، بنابراین نوعی معنویت در دل این انقلاب می جوشید که رفتار مردم را عوض کرده بود؛ حتی نسبت به یک خارجی که تنها بلد بود از آنها عکس بگیرد؛ من هیچ کار دیگری برای آنها انجام نمی دادم!

شاید درک مردم و انقلاب ایران سخت بود؛ چون با آشوبهای خیابانی و خشونت مواجه می شد که همه را به رفتن ترغیب می کرد، اما چون حرکت مردم از روی فطرت و ذات انسانی بود برای کسی مثل من هم درک پذیر می شد. به آنها ظلم شده بود در خیابان کشته می شدند و دست از خواسته شان برنمی داشتند. این چیزی بود که من می دیدم.

در عکس‌هایتان سعی داشتید چه روایتی از انقلاب مردم ایران را به نمایش بگذارید؟ ویژگی برجسته انقلاب ایران که در عکس‌هایتان بیشتر به آن پرداختید چیست؟

ستبون: در زمان انقلاب ایران عکاس جوانی بودم و بسیار علاقه‌مند به دانستن درباره‌ی جهان و اتفاقات ایران. این علاقه‌مندی و کنجکاوی زمانی به اوج خود رسید که تظاهرات مردم ایران علیه رژیم شاه نه تنها در تهران (1978) بلکه در دیگر شهرها بالا گرفته بود. در همان ایام من از طرف آژانس سیپا به تهران سفر کردم و طی روزهای انقلاب شاهد حضور چهره‌های مختلف از اقشار متنوع در تظاهرات و راهپیمایی‌ها بودم. نکته جالب این است که تحلیلگران کشورهای مختلف می‌گفتند آنچه در ایران در حال رخ دادن است، اتفاقی بسیار بزرگی است، اما تقریبا هیچ‌کس تصور نمی‌کرد نهایت این حرکت‌ها منجر به سقوط رژیم شاه شود. یکی از مهم‌ترین عکس‌هایی که گرفتم حضور هزاران نمازگزار در جریان تظاهرات انقلابیون بود؛ زیرا این عکس پیام مهمی به دنیا مخابره می‌کرد که اسلام و آموزه‌های دینی زیربنای این اتفاقات است.

دومین اتفاق مهم از نظر من کشتار مردم در میدان ژاله [شهدا] بود. آن روز تنها بودم و دوستان ژورنالیست و عکاس از دیگر کشورها ایران را ترک کرده بودند. عکس‌هایی که از آن واقعه ثبت کردم برای خودم خیلی خاطره‌انگیز است. فراموش نکنید آن روز، شبکه‌های اجتماعی به شکل امروزی وجود نداشت و این موضوع اهمیت کار عکاسی را هم مهم و هم سخت کرده بود.

از دیگر خاطرات من رفتن به پاریس و نوفل لوشاتو بود. به نظرم رسید در آن شرایط که امام خمینی دور از وطن و مردم انقلابی ایران بود، انتشار عکس جدید از حال و هوای ایشان در پاریس برای خیلی‌ها جالب باشد، بنابراین تصاویری از امام خمینی در حال نماز جماعت زیر درختان حیات محل اقامت ایشان گرفتم که منتشر شد. در آن تصاویر افراد معدودی در حدود هشت تا ده نفر کنار امام خمینی بودند، اما  ایشان در ایران تنها نبود.

 فکر می کنید چقدر توانستید به رسالت حرفه ای خود عمل کنید؟

ستبون: شاید به ظاهر من یک عکاس بودم، اما واقع امر این است که با دقت و جدیت تحولات و وقایع روزانه انقلاب اسلامی ایران را دنبال می‌کردم و فکر می‌کنم به سهم خودم توانستم با چاپ عکس‌های انقلاب ایران، صدای آنها را به گوش دیگر افراد ملل جهان برسانم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم با انتشار کتاب عکس انقلاب ایران و انتشار تصاویر در سایت شخصی خودم و وب‌سایت‌های فضای مجازی تلاش کرده‌ام حافظه تاریخی ملت ایران را زنده کنم و روزها و هفته‌هایی می‌گذرد که ده‌ها و صدها هزار نفر ذیل عکس‌های انقلاب ایران کامنت می‌گذارند و این برای من بسیار لذت‌بخش است.

بهترین خاطره ی عکاسی از انقلاب ایران؟

ستبون: من کارم را از خیابان های تهران و عکاسی از تظاهرات مردمی شروع کردم. در وقایع بسیاری حضور پیدا کردم. در حادثه 17 شهریور و حوادث زمستان آن سال. برای همین خاطرات و تجربیات آن سال را فراموش نمی کنم.

بهترین خاطره ی عکاسی از انقلاب ایران، عکس هایی است که از امام خمینی در فرانسه گرفتم. این برای عکاسی مثل من تجربه فوق العاده ای بود. آنها اولین عکس هایی از ایشان بودند که در فرانسه به چاپ رسید و البته اولین تصاویری که مردم ایران با آن به تظاهرات پرداختند و چهره آن روز خمینی را به وضوح در آن می دیدند. البته بعدها متوجه شدم پیش از آن عکس هایی از آقای خمینی بین مردم بود، ولی آن عکس ها قدیمی بودند. آیت الله خمینی فردی جدی بود که تغییر شرایط و اتفاقات مختلف حالت چهره اش را تغییر نمی داد و گویی هرگز دچار هیچ اضطرابی نمی شد. ذهنش پر از افکار نو بود و بدون هیچ تلاشی قدرتی همیشگی در چهره داشت. شاید خاطره ای که بسیار مرا تکان داد زیاد ربطی به انقلاب نداشته باشد، اما اولین باری که بعد از 36 سال بهشت زهرا را و محل دفن آیت الله خمینی را دیدم بسیار تکانم داد! بسیار برایم جالب بود. درست همان جایی که سالها پیش پس از پیروزی برای مردم سخنرانی کرد. نکته جالب توجه این است که در مکان هایی چون مدرسه رفاه و مدرسه علوی که آقای خمینی در آن ساکن شده بود هنوز هیچ نشانه ای برای توضیح این اتفاق نیست. البته این یک پیشنهاد است و من تصمیم گیرنده نیستم.

تسخیر سفارت آمریکا چند روز پس از پیروزی انقلاب اتفاق مهمی بود که از آن عکاسی کردم. آن تسخیری بود که آیت الله خمینی با آن مخالفت کرد. تسخیر دیگری هم اتفاق افتاد که من در فرانسه بودم که همین اتفاق ریشه اختلافات ایران و آمریکا محسوب می شود.

البته باید بگویم دو سال پیش از این مجموعه عکس هایم از انقلاب ایران منتشر شد. علاوه بر این مستندی هم در این باره ساخته شد و با وجود فشاری که در زمان ساختش تحمل کردم، اما در نهایت کار خوبی بود و راضی هستم. مجموعه عکس هایم از انقلاب ایران کاری بود که باید انجام می دادم. این عکس ها تاریخچه تصویری مردم ایران است و باید به آنها برمی گرداندم. وقتی عکس های مربوط به یک کشور را با مردم آن سرزمین به اشتراک می گذاریم، در نظر گرفتن اندیشه و تفکرات مردم آن کشور درباره آن موضوع بسیار مهم است، بنابراین سعی کردم در انتخاب عکس های انقلاب ایران این نکته را مد نظر قرار دهم. در حقیقت قصدم اظهارنظر یا آموختن مفهومی درباره انقلاب مردم ایران نبود؛ قصدم این بود تا آنچه متعلق به مردم ایران است، به آنها برگردانم.