آخرین اظهارات حجت الاسلام خاتمی نشان می هد که بخشی از جریان دوم خرداد می کوشد با پشت سر گذاشتن جناح رادیکال این جریان حضور خود را در حاکمیت رسمی استمرار بخشد اما به موازات این مصالحه طلبی چهره های دیگر این جریان که طی ۱۵ سال اخیر در عرصه رسمی حاضر نبوده اند با مواضعی رادیکال هنوز در صدد حفظ جناح رادیکال در گستره هواداران خویش هستند.

به گزارش فردا، این امر نشان از یک راهبرد دوگانه در عرصه فعالیت های جریان دوم خرداد دارد. یعنی به موازات آنکه خاتمی می کوشد با مواضعی نرم جای پایی در عرصه رسمی برای دوم خردادی ها بگشاید افرادی نظیر حجت الاسلام موسوی خویینی ها با اظهاراتی رادیکال می خواهند به بدنه رادیکال جریان دوم خرداد این پیام را منتقل کنند که هنوز بر سر مواضع پیشین خود استوار هستند.

خاتمی چندی پیش در جمع تعدادی از دوم خردادی ها گفته بود: «بنده به صراحت بگویم اگر روزی و روزگاری خارجی بخواهد بیاید و دخالتی انجام ‏بدهد اصلاح طلب و غیراصلاح طلب با آن مقابله خواهند کرد. ‏وی با بیان اینکه از سه نقطه جمهوری اسلامی و ملت ایران در معرض فشار است، تأکید کرد: یکی هسته ای ‏یکی حقوق بشر و دیگری مساله ترور که مطرح می کنند البته کاملا معلوم است ‏یک فشاری و حتی پشت آن یک سناریویی برای فشار بیشتر روی ایران وجود دارد. ‏ ۳٫۵ درصد در زمان ما غنی سازی شد. ‏البته با ده سانتریفوژ. در این مدت هم تلاش های خوبی شده است و واقعا اصلا ‏سیر به سوی بمب هسته ای نبوده و نیست. ‏ نظر رهبری هم واقعا این نبوده و نیست که در زمینه نظامی توسعه پیدا کنیم و ‏حتی صریحاً به تحریم سلاح هسته ای نظر دادند. ‏

سال ۲۰۰۸ آمریکا گزارش داد که از سال ۲۰۰۳ به این طرف ایران فعالیت نظامی ‏هسته ای ندارد که البته من هم آن روز رییس جمهور نبودم ولی موضع گرفتم که ‏قبل از ۲۰۰۳ هم فعالیت نظامی نبوده، حالا چطور شد در سال ۲۰۱۱ یک دفعه ‏ادعا می کنند فعالیت ها جهت نظامی پیدا کرده است؟ … متأسفانه هم در آمریکا و هم در ایران کسانی هستند که بدشان نمی آید قضیه ‏به خشونت گرائیده بشود و مساله حادتر بشود امیدوارم آقای اوباما تحت تاثیر آنها ‏قرار نگیردو از راه و روش آقای بوش درس بگیرد و در ایران هم کسانی که نانشان در ‏بحران و خشونت و تنش است و ممکن است از حاد شدن قضیه بدشان نیاید، عقلای ‏قوم باید جلوی این را بگیرند، ولی آنچه مسلم است فرصت انتخابات فرصت ‏مناسبی است تا جلوی بسیاری از این توطئه ها گرفته شود و فضای آزاد و مناسب ‏با حضور همه جریان ها می تواند بسیاری از خطرات را رفع کند.»

بی تردید آنچه از این سخنان برداشت می شود تلاش برای ترمیم وجهه جریانی است که همواره در مقاطع خاص نسبت به منافع ملی بی توجه بوده است و با ادعاهای خود خوراک های تبلیغاتی خوبی را برای غرب فراهم کرده است. با این حال وی اکنون می کوشد در این خصوص با اتخاذ مواضعی خاص این امر را ترمیم کند تا این جریان بیش از این از عرصه حیات مدنی ایرانیان محو نشود.

چه آنکه اگر در مقطع زمانی خاصی مدعیات آنچه که به جریان سبز معروف شد برای بخشی از طبقه متوسط ایران توانست در قامت «مسئله» نمود یابد این روزها هیچ یک از این مدعیات و حتی فراتر از آن حصر لیدرهای این جریان برای اکثریت جامعه ایرانی «مسئله» محسوب نمی شود. بنابراین برای جلوگیری از فراموش شدن مطلق این جریان ناچار است به حاکمیت نزدیک شود و با حضور در فرایندهایی مانند انتخابات خود را بار دیگر به جامعه عرضه کند.

سخنانی از جنس دیگر

به موازات این رویکرد اما کوشیده می شود این راهبرد به ریزش هواداران رادیکال منتج نشود. برای نیل به این امر حجت الاسلام سید محمد موسوی خویینی ها در وبسایت خود در باره انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی نویسد: «ما به تحریم انتخابات فکر نمی کنیم، شرکت در انتخابات حق مسلم ما و همه شهروندان است ولی از آنجایی که سلیقه و تفسیر جناب آقای جنّتی از جمهوری اسلامی تعیین کننده سرنوشت انتخابات است از هم اکنون پیدا است که اکثر قریب به اتفاق اصلاح طلبان نمی توانند وارد انتخابات شوند. طبیعی است که ما لیست انتخاباتی نخواهیم داشت و نمی توانیم در انتخابات شرکت کنیم. ولی اگر افرادی از اصلاح طلبان می توانند وارد عرصه انتخابات شوند و با هزار یا علی از زیر تیغ آقای جنّتی بگذرند و شانس پیروزی نیز داشته باشند ما با شرکت آنان مخالفتی نداریم.»

این نوع سخنان در واقع فرستادن پالس هایی دوگانه به حاکمیت و هواداران رادیکال است. بدین نحو که به حاکمیت پیغام داده می شود که ما آماده حضور در انتخاباتیم و خود را بخشی از نظام می دانیم ودر عین حال با تهمت و افترا زدن به آیت الله جنتی کوشیده می شود تا بخش های رادیکال این جریان از این رویکرد مصالحه جویانه سرخورده نشوند!!

بنابراین می توان گفت که جریان دوم خرداد هنوز نتوانسته است از بحران دوگانگی ای از سال ۷۶ تاکنون گریبانگیر آن است رهایی یابد. از سال ۷۶ تاکنون همواره میان ۲ بخش میانه رو و رادیکال جریان دوم خرداد جدالی آشکار و نهان در جریان بوده است.

این جدال البته به این معنا نیست که جناح میانه رو دوم خرداد کلیت مدعیات رادیکال ها را قبول ندارد. چه آنکه در جریان آتش افروزی های سال ۸۸ دیدیم که هر دو گروه تمام قد در برابر قانون قدعلم کردند و مدعیاتی یکسان را مطرح کردند. در تجمع ۲۵ خرداد هم مجید انصاری معروف به اعتدال حاضر بود و هم محمد رضا خاتمی شهره به افراط. از این حیثدر بزنگاههای نمی توان قائل به مفارقت میان این دو رویکرد شد. بنابراین باید گفت هنگامی که همه چیز آرام است این ۲ جناح بایکدیگر اختلاف دارند اما در هیمنه آتش افروزی…

به هر روی باید به انتظار نشست و دید که این اعلام مواضع آیا تا مرز اعلام برائت از حرکت های ضد دینی و ضد ملی سال ۸۸ پیش می رود یا نه. در غیر این صورت آقای خاتمی برای جلب اعتماد جامعه و نظام راه دشوار و حتی غیرممکنی را در پیش دارد. بالاخره زیر سوال بردن همه چیز هزینه هایی دارد. هزینه هایی که نمی توان آن را صرفا در آستانه هر انتخابات رفع و رجوع کرد...