ترس از طبس ۵۹ تا تجربه مذاکره

درس آنی واقعه طبس در مقطعی که جامعه ایرانی دوران پساانقلاب را تجربه می‌کرد، آن است که در پس امدادهای غیبی از انقلاب برگرفته از نهضت عاشورا حمله نظامی امریکا به ایران در صحرای طبس با شکست روبه‌رو می‌شود.

مردم در سال 59 با سرنگون‌شدن هواپیماهای امریکایی در طبس عظمت الهی و امدادهای غیبی را مشاهده کردند، رویدادی که حس اعتماد به نفس ملی را در جامعه ایرانی به شکل فزاینده‌ای افزایش داد و به این نتیجه قطعی رساند که برخلاف باور کارگزاران دولت شاهنشاهی، ایالات‌متحده امریکا با تمامی توان و بهره‌گیری از دقیق‌‌‌ترین و پیچیده‌‌‌ترین امکانات نظامی و با تدارک همه‌جانبه و هماهنگی همه عوامل داخلی و خارجی که به بهانه آزادی گروگان‌های لانه جاسوسی به ایران آمده بود، شکست‌پذیر است.
واقعه طبس مصداق عینی سوره فیل، 5 اردیبهشت 59 سال یوم‌الفیل و کارتر رئیس‌جمهور امریکا نمونه یک دیکتاتور تمام عیار است‌، این درس قرآنی را مردم ایران در حافظه تاریخی خود ماندگار کردند.
دشمنی امریکا با ایران به همان سال 59 خلاصه نشد و در تمام این سال‌‌‌ها جامعه ایرانی درس‌های مهمی را از رویارویی مستقیم با امریکا گرفته و دستاوردهای بزرگی ‌به‌دست آورده است چراکه کمتر از یک ماه پس از رویداد طبس (اول خرداد59) امریکا با هدف «فشار به ایران برای تعدیل مواضع استکبارستیزانه» اولین تحریم‌های خود علیه ایران را وضع کرد، تحریمی که صد‌‌‌‌ها بار تکرار شده و نتیجه آن مقاوم‌تر‌شدن جامعه ایرانی در برابر محدودیت‌های بین‌المللی بوده است.
توطئه‌های امریکا با شکست طبس یا تحریم‌های پیاپی خاتمه نیافت، به طوری که با دسیسه‌ها‌یی مانند غائله بنی‌صدر، غائله سازمان منافقین، غائله حزب جمهوری خلق مسلمان مبارز، کودتای نوژه و نظایر آن تلاش کرد ضمن پیاده‌سازی بی‌ثبات‌سازی اجتماعی در ایران، استحاله سیاسی در نظام اسلامی را دنبال کند.
امریکایی‌‌‌ها در دهه‌های 70 و 80 و90 نیز برای فروپاشی نظام اسلامی ابزار‌‌هایی متفاوت را به‌کار گرفتند که از جمله آن یارگیری از یک جریان سیاسی متمایل به غرب در داخل کشور برای براندازی نظام است که غائله 18 تیر سال 78، شهرآشوب سال 88 و فتنه دی 96 تنها بخشی از آن می‌باشد.
تنوع اقدامات ضدایرانی امریکا در مصادیق مهم دیگری مانند‌: «تهدید به حمله نظامی»، «وضع قطعنامه‌های ضدایرانی در شورای امنیت» به بهانه‌های حقوق بشر، تروریسم، موشکی و هسته‌ای، «ایران و شیعه‌هراسی»، «اجماع‌سازی جهانی در قالب سه محور عبری - عربی –غربی»، «ایجاد گروه‌های تروریستی مانند القاعده، طالبان، داعش، جبهه النصره و احرار الشام با هدف کشاندن ناامنی به درون مرزهای ایران‌» و «حمایت از گروهک‌های ضدانقلاب در خطوط مرز کشور از جمله جندالله (ریگی) و پژاک‌» قابل بررسی بوده که بدون مبالغه در تمام اهداف خود طی 40سال اخیر طعم تلخ شکست را چشیده است.
در تحولات منطقه نیز به اعتراف چند ده باره مقامات و اندیشکده‌های معتبر امریکا، این کشور بار‌‌ها در رویارویی با ایران شکست خورده است، کمااینکه امریکا امروز برای جلوگیری از توسعه نفوذ گفتمانی ایران در بسیاری از کشور‌‌ها از جمله سوریه، عراق‌، یمن، بحرین‌، لبنان و فلسطین میلیارد‌‌ها دلار هزینه کرده است اما نتوانسته به کف اهداف خود در منطقه غرب آسیا برسد.
دشمنی‌های متنوع و دامنه‌دار امریکایی‌‌‌ها که شروع رسمی آن را باید حادثه طبس دانست، یک درس مشترک را داشته و آن اینکه امریکا «شکست‌پذیر است» و در صورتی که راهکار «مقاومت و تکیه بر درون» محور اقدامات و فعالیت کشور قرار گیرد، دستاوردهای 40 ساله قابل تکرار و استمرار است. مهم‌‌ترین دستاورد «عینی»رویارویی ایران با امریکا در صنایعی مانند هسته‌ای، موشکی، پزشکی، نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی و کشاورزی قابل مشاهده است و دستاوردهای «ذهنی‌» آن در قالب روحیه سلحشوری و استکبارستیزی در بیرون از مرزهای کشور (محور مقاومت در منطقه) قابل رؤیت است.
تاریخ طی مدت 40 ساله اخیر بار‌‌ها تکرار شده است و ایالات متحده امریکا در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران متحمل شکست شده است و در تمام این مدت یک طیف سیاسی منسجم همواره تلاش داشته با تزریق روحیه ما نمی‌توانیم‌، از ضرورت تعدیل مواضع انقلابی در برابر امریکا سخن به میان آورده و خواهان توسعه روابط میان تهران – واشنگتن شده‌اند.
تجربه کشورداری این جریان نشان می‌دهد که با ابراز ضعف در برابر امریکا و تعدیل مواضع انقلابی نیز توطئه‌های غربی خاتمه نیافته و توسعه تمامی به خود گرفته است.
ترس از تکرار طبس در حالی همواره همراه یک جریان سیاسی بوده است و به واسطه آن جامعه ایرانی را از حمله نظامی امریکا ترسانده‌اند که تجربه مذاکره با غرب نیز نشان می‌دهد که تعدیل مواضع در داخل، امریکا را ترغیب به توسعه تهدیدات نظامی و افزایش دشمنی‌‌ها می‌کند.

محمد اسماعیلی