محسن هاشمي رفسنجاني، مدير مسئول دفتر نشر معارف انقلاب (ناشر كتاب كارنامه و خاطرات هاشمي رفسنجاني) درباره نقد انتشاريافته در هفتهنامه پنجره با عنوان رمز و راز، كه به قلم عباس سليمينمين، بهعنوان سومين كتاب ضميمه پنجره منتشر شده بود، توضيحاتي را ارسال كرده و به دفاع از پدرش پرداخته است كه بخشهايي از مهمترين موضوعات آن بدين شرح است:
* چنین بهنظر میرسد که نگارنده نقد، گزاره از پیش فرض شدهای از مجموع عملکرد آیتا… هاشمی رفسنجانی در حیات سیاسی، در ذهن خود دارد که کتابهای خاطرات بهانه و محملی شده است تا با انتخاب گزینشی جملات و ربط دادن آن به همدیگر در صدد اثبات آن گزاره ذهنی باشد.
* در جایجای نقد کتاب، اتهاماتی مطرح شدهاند که دقیقا خلاف اسناد گویا و قابل توجه در هر موضوع هستند، اما ایشان بدون ارائه هیچ سندی و حتی با آوردن اسناد خلاف، آن ادعاهای غیرقابل اثبات را مطرح میکنند. در واقع ناقد تحلیلهای شخصی خود را جایگزین اسناد عینی و گویا کرده است.
* نکته مهم این است که سیر از «نتیجه» بهسوی «ادله»، حاصلی جز تحریف تاریخ ندارد، زیرا در مسائل تاریخی، کافی است شما از میان دهها عامل مؤثر بر یک رویداد، تنها به بزرگنمایی یک عامل بپردازید و نتیجه دلخواه خود را بگیرید، برای رسیدن بهنتایج درست تاریخی، حتما باید از «ادله» بهسوی «نتیجه» حرکت کرد و همه عوامل دخیل در یک رویداد را در کنار هم قرار داد و درباره نقش یک عامل، بزرگنمایی نکرد و سهم همه عوامل را به عدالت ادا کرد.
* آیا ایشان میپذیرد که انگیزه برخی از بزرگان را در دوره امام، واکاوی کنیم و تمام عملکرد پس از دوره امام آنان را به همان انگیزه ترسیمی، منتسب سازیم و نتیجه بگیریم که آن بزرگان طی ۲۰ سال گذشته، درصدد تحقق تدریجی هدفی بودهاند که امام در گذشته مانع تحقق آن تلقی میشد؟ بهنظر نمیرسد بهکارگیری این روش تاریخنویسی، مطلوب باشد و آقای سلیمینمین هم نخواهد پذیرفت که این شیوه، تعمیم یابد و قانون شود.
* آیتا… هاشمی رفسنجانی از معدود سیاستمدارانی است که توانسته علیرغم موقعیت بالای سیاسی و مشغله فراوان خود، فرصتی برای نگارش خاطرات روزانه خود اختصاص دهد. تدوین و انتشار این یادداشتهای روزانه، نشاندهنده نظم فکری و کاری در زندگی ایشان و دغدغه جدی برای انتقال اطلاعات صحیح به آیندگان میباشد.
* ادعای رمز و راز داشتن و پیچیده کردن یک موضوع ساده صحیح نیست. کتاب خاطرات کتاب تحلیلی تاریخ نیست. بلکه یادداشتهای روزانهای است که یک سیاستمدار برای حفظ در تاریخ و آگاهی آیندگان نگاشته و منتشر کرده و ادعای رمز و راز در خاطرات و انحصار روایت و تفسیر توسط نگارنده خاطرات توهمی بیش نیست. آقای هاشمی با توجه به موقعیت سیاسی خود، اگر خاطرات خود را هم منتشر نمیساخت، مخزن اسرار بسیاری از رویدادهای تاریخ معاصر ایران هست.
*درخصوص روابط آقای هاشمی و امام خمینی(رحمتا… علیه) همه خواص و عوام بهخوبی از کم و کیف آن آگاهی دارند و نیازی به پیچیدهسازی آن نیست. آیتا… هاشمی رفسنجانی بیشک یکی از بنیانگذران نظام جمهوری اسلامی است. اساسا هر عنصر انقلابی که علیه نظام موجود قیام میکند، واجد اهداف، تفکر و آمال و آرزوهایی است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ایشان بهعنوان مشاوری امین در کنار بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، همکاری تنگاتنگ در پیریزی نظام جدید داشته است. بدیهی است همانند هر استاد و شاگرد دیگری، ایشان و دیگر اطرافیان نزدیک حضرت امام، تفاوت دیدگاههایی با آن عزیز سفر
کرده داشتهاند. جایگاه آقای هاشمی نزد حضرت امام(رحمتا… علیه) نه جایگاه اجرا کننده دستورات و فرامین، بلکه جایگاه مشاوری امین و مؤثر بوده است. ایشان در متن جامعه حضور داشته و با واقع بینی و صداقت، نظرات خود را به ایشان انتقال میداد. افراد دیگر هم چنین وضعیتی داشتند. مگر حضرت آیتا… خامنهای رییسجمهور وقت چنین جایگاهی نزد امام نداشتند؟ بنابراین دستچین کردن جملات گسیخته از داخل متن خاطرات و کنار هم چیدن آن و القای اختلاف اساسی آقای هاشمی و بنیانگذار جمهوری اسلامی، عملی غیرمنصفانه است، چراکه نگاهی گذرا به سیره امام خمینی(رحمتا… علیه) و اعتماد
فوقالعاده ایشان تا پایان عمر شریف و سپردن مهمترین مسئله آن دوره یعنی جنگ تحمیلی به ایشان و حکم جانشینی فرماندهی کل قوا که درسال ۱۳۶۷ بهصورت رسمی انتشار یافت، نشان دهنده آن اعتماد است. اگر حضرت امام(رحمتا… علیه) اختلاف دیدگاه و سوء عملکرد از آقای هاشمی میدیدند، مگر با ایشان تعارف داشتند که بخواهند در آن سطح از جایگاه سیاسی، ایشان را در حاکمیت حفظ کنند. سیره امام راحل در برخورد با آیتا… منتظری خلاف این امر را نشان میدهد.
* سبک مشی سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی از ابتدای ورود به عرصه سیاستورزی مبتنی بر اعتدال بوده است. همواره افراد فعال در گروههای سیاسی مختلف که مشی اعتدالی داشتهاند، علیرغم تضاد وسیع دیدگاهها، از ایشان حمایت کردهاند و در نقطه مقابل افراد افراطی در همه جناحها و گروهها از چپ و راست گرفته تا اپوزیسیون داخل و خارج، به تخریب و توهین و تحریف همت گماشتهاند. بنابراین تلاش عبثبرای قراردادن آقای هاشمی در جناح خاص آن چنان که در نقد مزبور آمده است، عاری از واقعیت است.
* مرحوم آیتا… منتظری، شاگرد نزدیک حضرت امام(رحمتا… علیه) و جانشین منتخب مجلس خبرگان رهبری و از جمله چهرههای اصیل و زجر کشیده نهضت اسلامی بودند و تا زمان برکناری، آقای هاشمی به همراه سران قوه، تلاش وافر برای رفع اختلافات و نزدیکی دیدگاهها میان رهبر انقلاب و جانشین رهبری انجام میدادند. سفرهای متعدد آیتا… خامنهای و آیتا… هاشمی به قم و مذاکرات متعدد با آیتا… منتظری که در جای جای یادداشتها به آن اشاره شده، در همین راستا بوده است.
* وقتی عراق جنگ را بر ایران تحمیل کرد، هیچکس تصور نمیکرد که این جنگ ناخواسته، هشت سال دوام آورد.
ایران با اتخاذ تدابیری از جمله تهیه سلاح از کشورهای دیگر و بازار آزاد و نیز ساخت بخشی از سلاحها در داخل، بهتدریج توانست تا حدودی نیازهای تسلیحاتی خود را تأمین کرده و آمادگی رزمی و سازمانی ارتش را بازسازی و سازمان نظامی سپاه و بسیج را ایجاد کند و گسترش دهد.
همه تمهیدات برای تأمین نیروی انسانی و تجهیزات نظامی و منابع مالی در دفاع مقدس، تنها توانست ما را در حد پیروز نشدن ارتش عراق به پیش ببرد و کسب پیروزی نظامی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در مقابل ارتش عراق، نیاز به زمینههای دیگری داشت. به تعبیر دیگر، ما در حدی که بتوانیم مانع پیروزی صدام در تجاوز به ایران بشویم، کامیاب بودهایم اما کسب پیروزی نظامی قاطع که شکست عراق را به همراه داشته باشد، میسر نشد و دلیل آن را باید در استراتژی حمایت همهجانبه غرب و شرق و دولتهای عربی منطقه از عراق جستوجو کرد.
*ممکن است این سئوال به ذهن بیاید که مگر در مرحله نخست جنگ، یعنی مرحله پیروزیهای نظامی عراق در جنگ، این دولتها از عراق حمایت نمیکردند؟ چرا، اما این حمایتها اساسا قابل مقایسه با مرحله دوم جنگ یعنی مرحله پیروزیهای نظامی جمهوری اسلامی نیست. در مرحله نخست، برخی از این دولتها در حد حمایت محدود سیاسی، مالی و تسلیحاتی، وارد عرصه شدند ولی بسیاری از این دولتها تابع استراتژی «این جنگ نباید برندهای داشته باشد» بودند، چراکه به صدام اعتماد نداشتند و «عراق پیروز» را نمیخواستند. البته دشمنی آنها با ایران و منافع درازمدتی که از شکست یا تضعیف
جمهوری اسلامی برای خود فرض کرده بودند، مانع از آن میشد که بهنفع جمهوری اسلامی عمل کنند اما چندان اقدام قابلتوجهی هم در حمایت از عراق صورت نمیدادند.
* شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» شعار مقاومت و ایستادگی ملت ایران و تسلیم نشدن به خواستههای دشمن بود و استراتژی کلان نظام در مقابل متجاوز را ترسیم میکرد، اما صرفا «پیروزی نظامی» از آن اراده نمیشد. هدف جمهوری اسلامی فتح بغداد و سلطه نظامی بر عراق نبود، بلکه وادار کردن دنیا به پذیرش خواستههای جمهوری اسلامی مبنی بر تخلیه مناطق اشغالی ایران از سوی ارتش عراق، تعیین متجاوز و محاکمه آن از سوی نهادهای بینالمللی و جبران خسارات وارده به کشور بود.
* ناقد معتقد است طرح شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» باعثتضعیف روحیه دفاعی رزمندگان شده و فرماندهان را به وادی معادلات پشت جبهه سوق داد و آنها را نسبت به وظیفهشان دچار تردید کرد. این سخن یک ادعای بیمصداق است و هرگز چنین تردیدی در جبهه در میان رزمندگان و فرماندهان ایجاد نشد که اگر میشد باید در جایی انعکاس مییافت.
* کشور ما بهدلیل همه محدودیتهایی که قبلا برشمردیم، امکان کسب پیروزی و تداوم جنگ را نداشت و این در حالی بود که پس از فتح خرمشهر، ما در داخل خاک عراق میجنگیدیم و طبعا در این شرایط، سربازان ارتش عراق با انگیزه بیشتری میجنگیدند و دفاع از سرزمین و خاک عراق، انگیزه کافی را به سربازان صدام میداد. در مقابل، هنگام جنگیدن در داخل خاک عراق، نمیتوان همان حد از انگیزه جنگیدن را از سربازان و رزمندگان ایران انتظار داشت که در دفاع از خاک ایران در مقابل تجاوز عراق و برای بیرون راندن ارتش متجاوز از کشور از خود نشان میدادند.
* ما در طول جنگ در حدود چهارصد بار اقدام نظامی ارتش عراق در استفاده از سلاح شیمیایی و حدود یکصد و بیست هزار شهید و مجروح شیمیایی داشتیم. آیا روحیه رزمندگان توانست آنها را از گزند این سلاح مرگبار حفظ کند و آیا میتوان انکار کرد که یکی از دلایل جدی اغلب شکستها، استفاده گسترده ارتش عراق از سلاح شیمیایی بوده است؟ مگر میتوان حمایتهای تسلیحاتی شرق و غرب از صدام را در سرنوشت جنگ بیتأثیر قلمداد کرد؟ مگر محاصره و تحریم جمهوری اسلامی و ضعف تسلیحاتی ارتش و سپاه ایران را میتوان نادیده انگاشت؟ مگر فراموش کردیم که وقتی برای تأمین منابع مالی مورد نیاز کشور، پول
بدون پشتوانه چاپ میشد، شیوخ عرب، میلیاردها دلار کمک بلاعوض در اختیار صدام قرار میدادند و بنیه نظامی و اقتصادی عراق را تجهیز میکردند؟ مگر یادمان رفته که در سال پایانی جنگ، تعداد لشکرها و تیپهای عراق نسبت به آغاز حمله به ایران، چندین برابر شده بودند؛ در حالیکه ما در تأمین نیروی انسانی لازم حتی در حد پدافند تمام خطوط مرزی، مشکل داشتیم؟
*آیا ناقد معتقد است که امام راحل(رحمتا… علیه) هم فریب آقای هاشمی رفسنجانی را خوردند و با اینکه با اتمام جنگ تحمیلی مخالف بودند اما قطعنامه را قبول کردند و باعثاتمام غیرنظامی جنگ شدند؟ البته ممکن است بگویند که وضع امام فرق میکند چون ایشان وقتی ببینند که اطرافیان و مسئولان قادر به تأمین نظر ایشان نیستند، چارهای ندارند جز اینکه مصلحتاندیشانهترین تصمیم را با توجه به شرایط اخذ کنند و ایشان هم چنین کردند. اگر اینچنین باشد، چرا نباید همین حق را برای مسئولان و فرماندهان قائل بود که با توجه به کمبودها و نبود امکانات، آنها نیز مصلحتاندیشی کرده و
برای حفظ انقلاب و کشور، پیشنهاد قبول قطعنامه را مطرح کنند که در آن شرایط، یک تدبیر مناسب برای پایان شرافتمندانه جنگ بود و امام خمینی هم بر این تدبیر صحه گذاشتند؟ مگر امام خمینی آنان را دلسوز کشور و مردم نمیدانستند؟ مگر این افراد فاقد فهم سیاسی و درک شرایط بودند؟
*آقای هاشمی رفسنجانی نهتنها سیاسیکاری نکرد بلکه پس از مشورت با مسئولان نظام و سران قوا و فرماندهان دفاع مقدس و گرفتن گزارشهای دقیق از وضعیت اقتصادی و مالی و نظامی کشور، بهسراغ امام راحل رفت و به نمایندگی از مسئولان جمهوری اسلامی، شرایط جنگ را برای ایشان تبیین کرد و منتظر تصمیمگیری امام ماند و برای حفظ شأن رهبری، حاضر به قبول مسئولیت پایان جنگ شد.
آقای سلیمینمین به هنگام ذکر برخی از خاطرات آقای هاشمی، بهگونهای به تقطیع عبارات میپردازد که بتواند تمامی نکات مثبت احتمالی در ذهن خواننده را از میان بردارد و نتیجه دلخواه خود را بگیرد. مثلا وقتی در نقد قبلی از قول آقای هاشمی، وضعیت شکست نظامی ایران را مطرح میکند، این عبارات را از خاطرات آقای هاشمی نقل میکند: «سال ۱۳۶۵ تمام شد، اما امیدهایی که به ختم جنگ با یک پیروزی قاطع داشتیم، ناتمام ماند. طراحی عملیات سرنوشتساز و تجهیز ۵۰۰ گردان رزمی و دریافت دهها میلیارد تومان با اجازه ویژه امام از بانک مرکزی… و تأمین موشکهای دوربرد تاو و هاک و قطعات از
آمریکا و… اما ناکامی در[عملیات کربلای چهار مشکلآفرین شد.]» حال به عبارات کامل خاطرات آقای هاشمی توجه کنید: «سال ۱۳۶۵ تمام شد، اما امیدهایی که به ختم جنگ با یک پیروزی قاطع داشتیم، ناتمام ماند. طراحی عملیات سرنوشتساز و تجهیز ۵۰۰ گردان رزمی و دریافت دهها میلیارد تومان با اجازه ویژه امام از بانک مرکزی و بحثهای طولانی در شورای عالی دفاع و جلسات سران قوا و بحثفراوان قرارگاهی و هماهنگیهای ایجاد شده بین ارتش و سپاه و تأمین موشکهای دوربرد تاو و هاک و قطعات از آمریکا و تبدیل تعدادی از خطوط تولید صنایع مصرفی به تولید نیازهای پرمصرف جنگ، شرایط جنگ را
بهنفع ما تغییر داد اما ناکامی در[عملیات] کربلای چهار مشکلآفرین شد و خوشبختانه با تصمیم خوب ادامه عملیات در قالب عملیات کربلای پنج، تا حدود زیادی ناکامی کربلای چهار را جبران کرد لکن نتوانستیم به همه اهداف کربلای پنج برسیم که کنترل کامل بصره و کوتاه کردن دست صدامیان از دریا بود.»
با مقایسه این دو متن و نحوه تقطیع عبارات یادداشت آقای هاشمی، سئوالاتی به ذهن تبادر میکند. چرا نقل قول آقای هاشمی به شکلی تقطیع شد که تصمیمات جمعی در شورای عالی دفاع و سران قوا و مباحثکارشناسی قرارگاهی و تلاش برای ایجاد وحدت میان سپاه و ارتش و تدبیر تغییر خطوط تولید صنعتی به نفع تجهیز جبههها در آن مشاهده نشود؟ واقعا چه نیازی به اینگونه تقطیع هدفدار عبارات هاشمی است اگر میخواهیم منصف باشیم و تاریخ را به دلخواه ننویسیم؟
شناسه خبر:
۸۲۴۸
پاسخ محسن هاشمی رفسنجانی به نقد خاطرات پدرش توسط سلیمی نمین
آقای سلیمی نمین! از نتیجه به دلیل نمیرسند
اگر حضرت امام سوء عملکردی از آقای هاشمی میدیدند، مگر با ایشان تعارف داشتند که بخواهند در آن سطح از جایگاه سیاسی، ایشان را در حاکمیت حفظ کنند؟
۰