به گزارش جام نیوز، "مهدی خلجی" (پژوهشگر دینی و مدیر ارشد مرکز مطالعات خاور نزدیک در واشنگتن) جمعه ۱۷فوریه (۲۸بهمن) مهمان برنامه "صفحه آخر" در تلویزیون فارسی صدای آمریکا (VOA) بود؛ برنامه ای که به بررسی وضعیت آنچه به "جنبش سبز" موسوم است، اختصاص یافت.

مجری برنامه در ابتدا از خلجی پرسید: «آیا توان بسیج توده ای جنبش سبز کمتر شده است؟ آیا عدم توان بسیج جنبش به دلیل عدم اعتماد جوانان است که بدنه اصلی و اکثریت جنبش را تشکیل می دهند؟ یا علتش پیشینه موسوی و کروبی است که خودشان را جزئی از نظام می دانند؟ یا اینکه این جنبش به دلیل فقدان تشکیلات، قادر به سازماندهی خود نیست؟»

خلجی در پاسخ به این سؤال گفت: «موسوی و کروبی را نمی توان رهبر نامید بلکه آن ها نماد هستند و به هیچ وجه برای این حرکت برنامه ریزی نکرده اند. آن دو به طور تصادفی و اتفاقی خود را در میان امواج اعتراض به نتایج انتخابات دیدند. در ثانی، من فکر می کنم نامیدن آنچه بعد از انتخابات اتفاق افتاد، به عنوان " جنبش "، مبالغه است. به این دلیل که ما یک رشته از تظاهرات خیابانی داشتیم که آن تظاهرات، خودانگیخته و از جانب مردم بود. مردم در برخی موارد در فیس بوک و جاهای دیگر از آقای موسوی دنباله روی می کردند و در برخی موارد هم اینطور نبود.»

مدیر ارشد مرکز مطالعات خاور نزدیک با تعریف " جنبش " و اشتباه دانستن اینکه حرکت اعتراض خیابانی بعد از انتخابات سال ۸۸، " جنبش " خوانده شود، گفت: «جنبش سه عنصر اساسی دارد که اگر آن سه عنصر نباشد نمی شود آن را جنبش نامید. یک جنبش در درجه اول باید ایدئولوژی داشته باشد و مشخص شود چه چیزی می خواهد، اهداف و استراتژی آن چیست؟ سازماندهی داشته باشد و رهبری داشته باشد. جنبش می تواند رهبری کاریزماتیک داشته باشد. رهبری هم می تواند جمعی باشد. این سه عنصر باید باشد که شما جریانی را جنبش بنامید. آنچه بعد از انتخابات به وجود آمد جنبش نبود، بلکه رشته ای از تظاهرات و اعتراض به نتیجه انتخابات بود. الان اعتراض به نتایج انتخابات سال ۸۸ معنی ندارد و چیزی در خارج وجود ندارد که شما اسمش را حتی جریان اعتراضی یا موج اعتراضی بگذارید.»

مهدی خلجی با تأکید بر یک سنخ و یک شکل نبودن تمایلات و مطالبات مردم، ادامه داد: «جامعه ایران جامعه ای متنوع است. بخشی از مردم ایران دموکراسی نمی خواهند و شاید ندانند دموکراسی چیست. بخشی از مردم ایران حکومت سکولار نمی خواهند و همچنان مذهبی اند و همچنان به روحانیت به عنوان مرجع اعتبار نگاه می کنند. بخشی از جامعه ما در تضاد با دین قرار دارد و دنبال ارزش های جامعه لیبرال و سکولار است و یک بخش جامعه ما روشنفکران و دانشجویان چپ هستند که طرفدار حکومت لیبرال نیستند. یک بخش از جامعه ما خواسته هایش قبل از اینکه " ملی " باشد، " قومی " است. بنابراین ما باید این تنوع را در نظر بگیریم. باید قبول کنیم که نخبگان سیاسی ما نماینده ۷۵ میلیون ایرانی نیستند. باید بپذیریم که تنوع شدید اجتماعی و سیاسی در ایران وجود دارد و مردم مثلا در بلوچستان چیزهایی می خواهند که مردم در شمال تهران نمی خواهند.»

وی در پاسخ به پرسش مجری صدای آمریکا درباره وجود اختناق در ایران، تصریح کرد: «این که در ایران اختناق است، بهانه است. هرگز اختناق در ایران مثل دوران استالین نبوده؛ شرایط کنونی ایران مثل اروپای شرقی دوران کمونیسم هم نیست؛ مثل سوریه هم نیست؛ اختناق در ایران مثل آفریقای جنوبی زمان " آپارتاید "(تبعیض نژادی) هم نبوده است. اگر شما به خاطر اختناق، فعالیت سیاسی نکنید، پس باید هیچ یک از این کشورها بر علیه استبداد نمی شوریدند و شرایط را عوض نمی کردند.»

مجری برنامه سؤال دیگری مطرح کرد و پرسید: «اگر این[پدیده موسوم به جنبش سبز] جنبش نیست، پس چیست؟»

خلجی در پاسخ گفت: «جنبش " غُر زدن " …!»

کارشناس شبکه در برابر اصرار مجری برنامه که به حضور سه میلیون معترض در خیابان های تهران تکیه داشت، اینگونه اظهار نظر کرد: «اعتراض آن ها به جریان انتخابات بود؛ هیجانی که یک بار برای همیشه اتفاق افتاد و فکر و برنامه ریزی سیاسی هم پشت آن وجود نداشت. به همین دلیل مثل کف روی آب می آید و می رود. برای مبارزه سیاسی به تفکر منسجم، سازماندهی دقیق و برنامه ریزی بسیار دقیق، محتاطانه و دوراندیشانه نیاز است.»

وی با یکی دانستن سرنوشت جریان اصلاحات با پدیده موسوم به جنبش سبز، عنوان کرد: «در ده سالی که مبارزه کردیم باید می گفتیم از فلان نقطه به فلان نقطه رسیدیم. ما از دوره جریان اصلاحات تا به حال، مدام از جانب حکومت عقب رانده می شویم. شما نگاه کنید ما از ۷۶ تا الآن چه چیزهایی را خواسته ایم و به چه چیزهایی دل خوش کرده ایم؛ به این دلیل که تفکری پشت آن نبوده است. اصلاحات همان قدر حرکاتش فاقد تفکر و برنامه ریزی بود که الآن چیزی به نام " جنبش سبز " هست؛ و اصلاحات به همان دلیلی شکست خورد که جنبش سبز شکست خورد.»

این فعال اپوزیسیون در جواب سؤال راجع به تأثیر آزادی موسوی و کروبی، به صورت شفاف اظهار داشت: «فکر می کنم آزادی موسوی و کروبی و رهنورد، تأثیری بر اعتراضات نخواهد گذاشت. خانم رهنورد " آنگ سان سوچی "[رهبر اپوزیسیون کشور برمه] نیست. این افراد ناخواسته به این جریان کشیده شده اند، همانطور که خاتمی بر خلاف انتظار خودش رئیس جمهور شد. یعنی کسانی نبودند که آمادگی آن مسؤولیتی را که جامعه بر گردنشان گذاشت داشته باشند؛ در نتیجه فاقد بینش روشن بودند.»

وی در ادامه در خصوص آنچه " جنبش سبز " نامیده شده است، گفت: «ما در مورد این پدیده دچار توهم شدیم. هم ما که ناظر این داستان بودیم و هم جهانی که ناظر این داستان بود. خیلی ها فکر می کنند جنبش های عربی از ایران آغاز شد، در حالی که هیچ ربطی بین اینها وجود ندارد. آنچه در ایران می بینیم " توهم جنبش " است، نه جنبش؛ به قول مولوی: " ما همه شیران ولی شیر عَلَم / حمله مان از باد باشد دَم به دَم " … این حمله از فیس بوک بود. ما در صحنه مَجازی این هیجانات را دیدیم؛ در دنیای واقعی همه زندگی خود را می کنند.»

وی در پایان باز هم "وجود اختناق و سرکوب" را توجیهی غیر قابل پذیرش دانست و خاطرنشان کرد: آقای موسوی نمی توانست رهبری کند، الآن هم نمی تواند. کسانی که به نمایندگی از آقای موسوی به خارج آمدند و دور از "اختناق و سرکوب" بودند آیا توانستند یک فکر، ایده و عمل مؤثر ارائه بدهند؟! الآن دو سال از ماجرا گذشته است؛ نه رسانه موفقی درست کردند، نه ایدئولوژی درست کردند و نه توانستند گروه های خارج از کشور را دور یک میز جمع کنند که یک حرف بزنند. واقعیت این است که جنبش سبز نمی تواند همه مردم را در بر بگیرد چون یک ایدئولوژی ندارد که حافظ همه طبقات باشد.