روند تاریخی روابط ایران در تاریخ معاصر با جهان خارج

طبق عرف معمول سالانه، امسال نیز دانشگاه تهران در 24 مهرماه پذیرای رئیس جمهور در آئین سالانه مراسم سال جدید دانشگاه ها بود. این نشست با حواشی بسیار همراه بود که مهم ترین حاشیه را باید در بخش هایی از سخنان رئیس جمهور دانست. از جمله؛ طرح مجدد گفتگو و القای این باور که سد گفتگو در داخل است و عدم توسعه و سردرگمی های موجود ناشی از عدم ارتباط با جهان خارج است.!

اخبار سیاسی- لازم است برای تنویر افکار عمومی، به روند تاریخی روابط ایران در تاریخ معاصر با جهان خارج که منظور همان کشورهای صنعتی(غربی) است پرداخته شود. در راستای طرح موضوع، بخشی از سخنان رئیس جمهور در این خصوص مرور می شود.

 «41 سال است ما هنوز به جواب روشن و قاطع در کشور نرســیدیم. یک عده می گویند تعامل سازنده باید داشت و عده ای دیگر عنوان می کنند که باید به سمت تقابل مستمر و دائم برویم. یک عده می گویند حل مشکلات با جهان راه نــدارد، جز قدرت نمایی و باید طرف مقابل را بشکنیم. دشمن ما آن قدر خبیث است که باید بشکنیم و با او مقابله کنیم چرا که اینجا دوئل است، باید بزنیم، بکشــیم و کشــته شویم و عده ای می گویند این طور نیست می توان بسیاری از مشکلات را با دنیا حل کرد.» در ادامه نیز ضمن تاکید مجدد بر برجام تلویحا شکست برجام را ناشی از چنین شرایطی دانستند.

برای پی بردن به بخشی از واقعیات موجود، لازم است کمی به عقب تر برگردیم. شکل گیری نظام سرمایه داری جهانی از قرن شانزدهم و در پی تحولات صنعتی که در اروپای غربی رخ داد دانسته شده است. این زمان مصادف است با دوره صفویه، در این دوره و به ویژه از دوره شاه عباس اول، روابط ایران با جهان تازه شکل گرفته سرمایه داری رو به گسترش بود. ایران در دوره مورد بحث به عنوان یک واحد مجزا با دنیای غرب به تعامل پرداخت. اساس روابط در این دوره مبتنی بر داد و ستد اقتصادی بود و به عنوان دو واحد مستقل تبادل اقتصادی شکل گرفت. غرب طالب کالاها و منسوجات ایرانی بود و ایران نیز پاره ای از مایحتاج خود را از غرب تهیه می کرد مضاف بر این، انحصار تجارت ابریشم موقعیت ممتاز اقتصادی برای شاه عباس فراهم کرده بود و منجر به رونق اقتصاد داخلی در بخش تولید منسوجات مرتبط همچنین تأمین مواد اولیه کارخانه های تازه تاسیس غرب بود. البته در این دوره زمینه هایی برای گسترش روابط سیاسی نیز موجود بود از جمله، حضور نیرومند عثمانی در اروپا و رسیدن قوای نظامی امپراطوری ترکها به دانوب و مرکز اروپا، خطری بود که اروپائیان درصدد متوقف کردن آن بودند و ایران ظرفیت چنین کاری را داشت. هر چند فرستادگانی همانند برادران شرلی در این مسیر گامهایی برداشتند اما هیچ وقت به همکاری نظامی ایران و غرب در برابر عثمانی نیانجامید. بر این اساس، در این دوره روابط اقتصادی ایران و غرب بسیار پررنگ بود و طبق تحقیقات موجود تراز تجاری ایران در این دوره در تعامل با غرب مثبت بوده به گونه ای که اصفهان مرکزیت داد و ستد با غرب را بر عهده داشته و جایگاهی بود برای گروههای تجاری و کانون مهم تبادل اقتصادی با غرب.

دستیابی به نیروی بخار و بکارگیری آن در تولید منجر به ایجاد کارخانه هایی شد که با تولید صنعتی و انبوه کالا نیاز به مواد خام و بازار مصرف، نظام تازه شکل یافته سرمایه داری را به تکاپو برای دست یابی به بازار مصرف و مواد خام واداشت. این واقعیت مهمترین دلیل برای سرمایه گذاری در بخش حمل و نقل به ویژه دریانوردی شد و تعاملات غرب با سراسر دنیای آن روز گسترش چشمگیری یافت. استیلا بر قاره تازه کشف شده آمریکا و نسل کشی از سرخ پوستان، استثمار و به بردگی کشاندن سیاهپوستان آفریقایی، نفوذ در آسیای شرقی و استیلا بر این بخش از تمدن کهن بشری از چین تا هند همه در پرتو چنین هدفی شکل گرفت. اما، در این دوره شرایط ایران کاملاً متفاوت بود و قدرت مستقر در ایران توان دفاع از منافع خود به لحاظ نظامی و همچنین توانمندی اقتصادی به واسطه تولید و نظارت بر کالای استراتژ یک آن دوره ، یعنی ابریشم را داشت.

گسست ناشی از فروپاشی صفویه منجر به تعارضات گسترده جانشینی در ایران گردید. از سقوط اصفهان تا تأسیس سلسله قاجاریه، ساختارهای جامعه ایران دچار آسیب های مخربی گردید. در سراسر دوره مورد بحث(1135ه ق -1210ه ق) قلمرو ایران درگیر جنگ-های داخلی و حتی منازعات خارجی شد. چنین شرایطی منجر به ضربات مهلکی به ساختارهای اجتماعی و به ویژه توان اقتصادی ایران شد. در سال های پایانی قرن هجدهم و نخستین قرن نوزدهم میلادی تحولات اروپا که از سده های پیش آغاز شده بود، به صورت گسترده ای کشورهای پیرامونی و غیر پیرامونی(عصر استعمار) را تحت تأثیر قرار داد. ایران یکی از کشورهایی بود که به شدت تحت تأثیر این تحولات قرار گرفت. جنگ های ایران و روس تعامل ایران با دنیای مدرن را وارد مرحله ای تازه کرد. ضعف ایرانیان در مواجهه با تغییرات جدید، انگیزه شناخت از تمدن اروپایی را ایجاد و تقویت کرد. آنها متوجه شدند که در غرب عناصری وجود دارد که  دلیل تفاوت و برتری آنها شده است. ایران در این دوره در گذار از استقلال به وابستگی بود به گونه ای که کشورهای روس و انگلیس به عنوان طعمه ای در راستای منافع خود به آن می نگریستند. در آغاز روس ها ایران را گذرگاهی برای تماس با آبهای گرم خلیج فارس می پنداشتند و در ادامه مهمتر از این مولفه دروازه ای شد برای ورود به هند و تضعیف انگلیس؛ همان هدفی که ناپلئون نیز برای دستیابی به آن روابط با ایران را آغاز کرد. انگلیس نیز ایران را حائلی برای حفاظت از هند می دانست و نفوذ در ایران را در این راستا مهم می پنداشت. این سیاست تا جایی بود که هنگامی که خطر ناپلئون رفع شد سفیر هند اعلام کرد که لازم است ایران در بربریت خود باقی بماند.

با کشف نفت در ایران(1906م) و بکارگیری آن به عنوان انرژی در صنایع و سوخت کشتی ها، نگاه به ایران تغییر یافت. انقلاب بلشویکی 1917 در روسیه عرصه را برای انگلیس مساعد کرد تا ایران را به مانند هند به زیر یوغ استعمار خود بکشاند. نخستین گام در قرارداد1919 طرح شد که براساس آن مالیه و نیروی نظامی ایران باید به انگلستان واگذار می شد. مقاومت های داخلی و رقابت کشورهای رقیب از جمله آمریکا که به تازگی مشق تامین منافع می کرد به همراه فرانسه سدی بود بر اجرای خواسته انگلیس. مجلس شورا به صورت جدی با این طرح مخالفت کرد، روحانیت نیز در این مسیر فعال شد و حتی دعوت از احمدشاه به انگلیس نیز نتوانست شاه را آماده همکاری و پذیرش قرار داد کند. چنین مقاومت هایی انگلیس را به راهی دیگر رهنمون کرد و آن تاسیس دولتی دست نشانده و کاملا مطیع برای تامین منافع انگلیس در ایران بود. الزامات شرایط بین الملل به این ترتیب زمینه حذف قاجارها و تاسیس پهلوی را در پی داشت. نگاهی به تاریخ روابط پهلوی با غرب مشخص کننده این واقعیت است که هرچه زمان بیشتر سپری می شد زنجیرهای وابستگی ایران قوی تر می شد. در سراسر دوره پهلوی دوم، شاه ضمانت قدرت خود را در وابستگی بیشتر به آمریکا می دید و این واقعیت آن قدر آشکار بود که با قدرت یابی هر رئیس جمهور در آمریکا سبک رفتاری شاه مطابق با میل او می بایست تغییر می کرد. انقلاب به اصطلاح شاه و ملت نمونه بارز چنین واقعیتی است. چشم امید داشتن برای بقا به آمریکا، و عدم توجه به داخل و رضایت مردم به حدی بود که در دوره هایی همانند دوره کندی اعتراض دولت مردان آمریکایی را درآورده بود و خواهان تحول در شرایط ایران بودند و افرادی همانند امینی را در ایران به قدرت رساندند. این گفتار چکیده ای از الزامات روابط ایران در دوره معاصر بود که کشورهایی غربی همواره به ایران به عنوان طعمه نگریسته اند و هیچگاه پیشرفت ایران را به نفع منافع خود ندانسته بلکه ایران وقتی می تواند بازیگر باشد که در راستای خواسته غرب تامین کننده منافع آنها در تامین مواد اولیه و ایجاد بازار مصرف و محافظت از این منافع در منطقه باشد. روح حرکت امام(رضوان الله تعالی) و مردم در سالهای مبارزه مبتنی بر پاره کردن زنجیر وابستگی بود و ایجاد شرایط متعادل روابط متقابل، آن چیزی که مورد پذیرش غرب نبود و در برجام نیز مشاهده شد که هدف غرب نه تعامل بلکه تسلط و حذف مولفه های توانمندی ایران در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است. ملت ایران در تاریخ معاصر همواره تلاش هایی برای خروج از وابستگی و ایجاد موازنه مثبت با دنیای مدرن انجام داده که نمونه های آن را در خیزش مشروطه، ملی کردن صنعت نفت و انقلاب اسلامی می توان مشاهده کرد. هرچند در مشروطه و جنبش ملی کردن نفت کشورهای غربی با در خطر دیدن منافع خود توانستند سریع به سرکوب و انحراف در حرکت های مردمی فائق آیند اما، در انقلاب اسلامی مولفه هایی همانند آگاهی تاریخی و رهبری هوشمندانه امام (ره) و یارانش توطئه ها را در این 41 ساله ناکام گذاشته و به رغم حلیه های مکرر کشورهای استعمارگر در برگرداندن شرایط به پیش از انقلاب ناکام بوده و ملت ایران همچنان تحت رهبری هوشمندانه رهبر فرزانه انقلاب راه خود را در ایفای استقلال اقتصادی و سیاسی طی نموده و همواره برای دستیابی به چنین آرمانی ضمن تاکید بر توانمندیهای داخلی به ایجاد تعامل با کشورهای دیگر، مسیر استقلال و اهداف عالیه انقلاب را پیگیری کرده اند.

دکتر داریوش غلامی، دانش آموخته تاریخ ایران اسلامی