خون حاج قاسم؛ عصای موسی

 ترور سردار سلیمانی به دست آمریکا و رخدادهای زنجیره‌ای پس از آن، چنان اهمیت دارند که اگر بگوییم شهادت این فرزند رشید اسلام و ایران، مبدأیی در تحولات داخلی و خارجی است، بیراه نیست. تحولات پرشتاب و وضعیت سیال است و دولت آمریکا سعی دارد فضا را در سطوح مختلف مدیریت کرده و از عوارض حماقت بزرگ خود بکاهد. برای درک ابعاد و عظمت ماجرا توجه به چند نکته ضروری است؛

مروری بر سیاست‌های کلان و راهبردی آمریکا طی 70 سال اخیر –پس از جنگ جهانی دوم- به روشنی گویای این واقعیت است که ارعاب، استراتژیک‌ترین سلاح در جعبه ابزار سیاست خارجی این کشور است. آمریکا بیش از آنکه قدرت عملی و عملیاتی داشته باشد، از قابلیت ارعاب برخوردار است و کار خود را از این طریق پیش می‌برد.

کافی است نگاهی به مواضع مقامات ارشد سیاسی و نظامی آمریکا از 13 دی (روز ترور حاج قاسم ) تا 18 دی(روز عملیات موشکی ایران) بیندازید. ترامپ چنان سخن می‌گفت که اگر ایران یک نارنجک دستی هم به سمت هدفی آمریکایی بیندازد، قیامت بپا خواهد شد. آمریکایی‌ها از اعزام 3هزار نیروی جدید به منطقه خبر دادند و با آب و تاب فراوان از اعزام 5 فرونده بی52 گفتند و ترامپ گفت اگر ایران حرکتی کند، آمریکا 52 نقطه را هدف قرار خواهد داد.

بامداد چهارشنبه 18 دی ماه - همزمان با لحظه‌ای که آمریکا دست به ترور سردار سلیمانی زد- بارانی از موشک بر سر عین‌الاسد ، بزرگ‌ترین پایگاه آمریکا در عراق بارید. ترامپ سخنرانی خود را لغو کرد و در عوض، سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی در اقدامی بی‌سابقه، به‌صورت مستقیم از شبکه‌های تلویزیونی پخش شد. موشکباران عین‌الاسد، موشکباران هیمنه پوشالی و مهم‌ترین ابزار سیاست خارجی آمریکا، یعنی ارعاب بود.

اقدام جمهوری اسلامی ایران را باید از این منظر استراتژیک نگریست. به دنبال جنازه و زخمی بودن، حاشیه و تا حدی سطحی‌نگری است. کدام کشوری در دنیا جرات و جسارت این را دارد که آمریکا را بطور مستقیم به چالش نظامی کشیده و پایگاه آن را موشکباران کند و از موضعی مقتدرانه مسئولیت آن را بر عهده بگیرد؟

ترامپی که سه روز پیش گفته بود اگر ایران دست به اقدام تلافی‌جویانه بزند، 52 نقطه را هدف قرار می‌دهد، در اولین واکنش خود توئیت کرد که همه چیز روبراه است! و 20 ساعت بعد در کنفرانس خبری خود با صدایی لرزان از صلح گفت.

سانسور عجیب و کم‌نظیر آنچه بر عین‌الاسد و نیروهایش گذشته، نشان می‌دهد اتفاقاً برخلاف گفته ترامپ، اوضاع خراب‌تر از آن است که حتی فکرش را هم می‌کردند. سال‌ها برای تخفیف قدرت موشکی ایران می‌گفتند، آمریکا از چنان تکنولوژی و تجهیزاتی برخوردار است که یک موشک ایرانی هم به هدف نخواهد رسید و همه آنها منحرف یا منهدم خواهند شد. اما دیدیم و دیدند که حتی یک موشک هم منحرف یا منهدم نشد! پس چه شد آن همه سامانه پدافندی و تکنولوژی و رهگیری و برتری الکترونیکی و...؟!

خداوند بر درجات امام راحل بیفزاید که یک روز پس از فتح خرمشهر فرمودند: «این پیروزی عظیم و بزرگی که رزمندگان ما به دست آورده‌اند و وابسته به قدرت‌های بزرگ را از سرزمین خودمان بیرون کردند، از حفظ وحدت است. امروز تمامی رسانه‌های گروهی سعی می‌کنند یا پیروزی ما را منعکس نکنند و یا اگر می‌کنند، بلافاصله با داد و بیداد خطر این پیروزی را در منطقه گوشزد نمایند و فریاد برمی‌دارند که اگر ایران پیروز شود با منطقه چه می‌کند، با کشورهای خلیج‌فارس چه خواهد کرد.»

بازی تازه آنها درباره سقوط هواپیمای اوکراینی و جان باختن ده‌ها هموطن ایرانی و برخی غیرایرانیان، سیاستی در همین زمینه است. چه بهتر از اینکه با طرح ادعاهای بی‌پایه، افکار عمومی را از آن خفت و خواری بزرگ و تاریخی منحرف کنند. کدام آمریکا امروز مدعی حقیقت و جان بیگناهان است، همان که هواپیمای مسافری کشورمان را در سال 1367 با 290 مسافر بر فراز خلیج‌فارس با شلیک موشک ساقط کرد و به فرمانده جنایتکار ناو متجاوز، مدال شجاعت داد. بله! دنیا همینقدر کثیف و در عین حال مضحک است که جنایتکارترین و تروریست‌ترین‌ها، بیش از همه مدعی انسانیت هستند.

عملیات مقتدرانه و موفقیت‌آمیز سپاه علیه پایگاه آمریکا، با تمام بزرگی و بی‌نظیر بودن، نباید حواس‌ها را از واقعه‌ای بزرگ‌تر و مهم‌تر پرت کند. آن واقعه بی‌بدیل، حضور حماسی و ده‌ها میلیونی مردم در تشییع و مراسمات بزرگداشت سردار شهید سلیمانی است. به یاد بیاورید در چند سال اخیر، دستگاه عظیم عملیات روانی دشمن برای ایجاد این شبهه در ذهن جامعه که حضور و فعالیت منطقه‌ای ایران برخلاف منافع مردم و کشور است، چقدر تلاش و هزینه کرد. تمام آن هزینه‌ها و تلاش‌ها به برکت خون سردار سلیمانی خنثی شد و البته این هنوز از نتایج سحر است.

چقدر سعی کردند تا میان سپاه و ملت شکاف و جدایی ایجاد کنند. سپاه را به ماجراجویی، خشونت، تندروی، فساد و هزار و یک برچسب دیگر متهم کردند اما ملت با آن حضور تاریخی و حماسی خود، نشان داد که باز هم تیر دشمن به سنگ خورده است. می‌گفتند ملت به نظام اعتماد ندارد، پایگاه مردمی نظام ریزش شدید کرده است، مردم از آرمان‌ها و ارزش‌ها بریده‌اند، با ولایت زاویه گرفته‌اند، فرهنگ شهادت کمرنگ و فراموش شده است و...آنقدر گفته بودند که برخی از خودی‌ها نیز تحت تاثیر قرار گرفته و از این بمباران سنگین متاثر شده بودند. معجزه خون سردار سلیمانی، همچون عصای موسی، سحر فرعونیان را بلعید و نابود کرد و این از خصایص بندگان خاص خداست که پس از مرگ نیز برکات و اثرات آنها پایان نمی‌پذیرد و حتی بیشتر هم می‌شود.

یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های آمریکا طی بخصوص دو دهه اخیر آن بوده است که ذهنیت شهروند ایرانی را نسبت به دشمنی خود، دستکاری کند؛ آمریکا دشمن نیست و آنان که از دشمنی آمریکا می‌گویند دچار توهم توطئه هستند و برای منافع خاص خود دشمن‌تراشی می‌کنند. یکی از بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین ثمرات خون سردار سلیمانی آن بود که به قول رهبر انقلاب «چشمهای غبارگرفته را باز» کرد و ذهن‌ها و دل‌های اسیر روزمرگی و گرفتار عملیات روانی پیچیده و مستمر حریف را بیدار و متوجه این واقعیت کلیدی و بسیار مهم کرد که دشمن، وجود دارد و از قضا بسیار جنایتکار و غیرقابل اعتماد نیز هست.‌ اشک‌ها، مشت‌های گره کرده و فریاد انتقام، انتقام آن جمعیت‌های چند ده میلیونی در سراسر کشور، حاصل این تلنگر و بیداری بود که البته برای آن هزینه سنگینی پرداخت شد و داغ بزرگی بر دل‌ها نشست.

و اما انتقام سخت؛ شلیک موشک‌ها به پایگاه‌های آمریکایی تنها یک سیلی بود. انتقام سخت یک پروسه پیچیده و دارای ابعاد گوناگون است. نباید ماجرا را ساده سازی کرد و آن را صرفاً به تحرکات نظامی تقلیل داد. رویارویی ایران و آمریکا فراتر از شلیک موشک‌هاست. البته در عین حال نباید ماجرا را دچار شعارزدگی و حرف‌های کلی و دورنماهای خیالی هم کرد و نباید از برخورد نظامی با دشمن غفلت ورزید. هم ساده‌سازی مسئله غلط است و هم خیال‌بافی. اگر تو نیز دلت برای شهادت حاج قاسم لرزید، ‌اشکی بر گونه‌ات جاری شد، مشتی گره کردی و قدمی برداشتی، پس در گرفتن انتقام سخت از دشمن نقشی‌ داری. انتقام سخت فقط وظیفه همرزمان حاج قاسم نیست. وظیفه من و شما نیز هست. مهم این است که وظیفه و نقش خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم. اولین وظیفه تکریم و بزرگداشت این مجاهد راه خدا بود که مردم به نحو احسن آن را انجام دادند و به قول بری مک کافری، ژنرال چهار ستاره آمریکایی، موجب ترس ترامپ تا سرحد مرگ شدند. گام‌های بعدی در راه است. این بصیرت و حضور، سیلی‌های بسیاری برای آمریکا در پی خواهد داشت. شب دراز است و قلندر بیدار.

محمد صرفی