شکست پروژه مشروعیت‌زدایی از ایران با معجزه حاج قاسم

 برای دستیابی به تحلیلی واقع‌بینانه و راهبردی از پاسخ موشکی جمهوری اسلامی ایران به ترور سردار قاسم سلیمانی توسط نیروهای تروریستی ارتش آمریکا، ناچاریم به یک سوال مهم پاسخ بدهیم؛ اینکه واشنگتن از این ترور، چه هدف یا احیانا اهدافی را تعقیب می‌کرد؟

اخبار سیاسی- برای پاسخ به این پرسش باید تصریح کرد که آمریکایی‌ها از ماه‌ها پیش، خود مستقیما یا به مدد نواب منطقه‌ای ثروتمندشان‌، ضمن تشدید فضای آشوبناک در عراق، کوشیدند از ایران مشروعیت‌زدایی کرده و جمهوری اسلامی و متعلقاتش را در افکار عمومی عراقی‌ها ترور کنند. ترور فیزیکی سردار قاسم سلیمانی هم در قالب همین راهبرد تعریف می‌شود.

این مساله را می‌توانستیم در عکس‌العمل اولیه پمپئو وزیر خارجه آمریکا به ترور سردار سلیمانی ببینیم که مدعی شد، عراقی‌ها برای این ترور مشغول شادمانی و پایکوبی هستند. به عبارت دقیق‌تر، تصور غلط پمپئو و سایر عناصر کاخ سفید بر این مبنا بود که به حد کافی در عراق از ایران مشروعیت‌زدایی شده و با ترور سردار سلیمانی به‌عنوان بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین چهره نفوذ ایران در منطقه در بحث مقاومت، گام بلندی برای اخراج نهایی ایران از عراق و سپس از کل منطقه، برداشته شده است.

رویدادهای به وقوع پیوسته پس از شهادت سردار سلیمانی و همراهانش، از جمله برگزاری مراسمات باشکوه تشییع در عراق و سپس در ایران، تبعات و پیامدهای راهبردی بزرگی را به‌ همراه داشت.

شهادت سردار سلیمانی و زوج مبارزاتی او در عراق یعنی شهید ابومهدی المهندس، نه تنها باعث اخراج ایران از عراق نشد، بلکه بالعکس به واسطه محبوبیتی که این دو شهید به‌خاطر سرکوب تروریسم داعش کسب کرده بودند، افکار عمومی عراق کاملاً به خباثت آمریکا پی برد و از این مسیر، معادلات برخلاف انتظار آمریکایی‌ها که مترصد مشروعیت‌زدایی از ایران بودند، به نفع کشورمان تغییر یافت.

علاوه بر این، گروه‌های سیاسی مختلف در عراق که تا مدت‌ها در وضعیت تردید و تذبذب نسبت به مشروع‌نبودن حضور آمریکایی‌ها در این کشور به سر می‌بردند، بلافاصله پس از شهادت سردار سلیمانی و یارانش، به جمع‌بندی رسیده و قانون خروج نظامیان آمریکایی را به تصویب رساندند.

برخلاف یک هفته قبل که جریان امور در سمت خواست آمریکا بود، امروز درباره خروج هر چه سریع‌تر نظامیان این کشور از عراق، زمینه‌سازی و اتفاق نظر کامل در میان نخبگان و مردم عراق به وجود آمده است؛ یعنی نه تنها ایران از عراق خارج نشد بلکه درست برعکس، امروز این آمریکایی‌ها هستند که در آستانه خروج قرار دارند؛ هر چند پیش بینی می کنم این خروج به دلایلی که تحلیلش فرصت دیگری را می‌طلبد، در کوتاه‌مدت یا حتی میان‌مدت، رنگ واقعیت به خود نگیرد.

از اینها گذشته، حمله موشکی جمهوری اسلامی ایران به اصلی‌ترین و بزرگ ترین پایگاه نظامی ایالات متحده در عراق، تبعات استراتژیک متعددی را به همراه داشته و خواهد داشت؛ اول اینکه با وجود ادعای آمریکایی‌ها در معرفی خود به عنوان ابرقدرت جهان، ایران به خودش این جرات را داد تا بزرگ‌ترین پایگاه آنها در سرزمین عراق را بدون رهگیری سامانه‌های پدافندی این پایگاه، مورد حمله قرار دهد و به قولی، آب از آب هم تکان نخورد.

دوم اینکه سخنرانی عصر روز ۱۸ دی ترامپ در واکنش به حمله موشکی ایران که صراحتا از عدم انگیزه این کشور برای واکنش نظامی به ایران و لزوم برقراری صلح و مبارزه مشترک با داعش سخن گفت، خود می تواند پیام های معناداری به افکار عمومی جهان و مشخصا سردمدارانِ متحدینِ منطقه ایِ واشنگتن مخابره کند که زین پس آمریکا، دیگر قطب تصمیم گیری های نهایی نیست و آن طرفی که وضعیت را تعیین و طرف مقابل را به بازی در این وضعیت مجبور میکند، تهران است نه واشنگتن.

از سوی دیگر، وضعیت شکننده امروز آمریکا در عراق، قابلیت تسری به سوریه را نیز دارد چون نیروهای آمریکایی در سوریه به شدت پراکنده و آسیب‌پذیر هستند.

مِآلاً اینکه به نظر می‌رسد ترامپ در آینده، برای گریز آبرومندانه از مهلکه‌ خودساخته موجود، به یکی از ترجیع‌بندهای کمپین‌های انتخاباتی‌اش مبنی بر خروج هر چه سریع تر از منطقه دست یازی کند؛ تاکتیکی که البته بعید است در ترمیم وجاهت ابرقدرتی ایالات متحده، چندان اثری داشته باشد. باید منتظر حوادث آینده باقی ماند.