بازیگر «بوم و بانو»: پایان قصه غافلگیرم کرد

اگر از مخاطبان سریال «بوم و بانو» شبکه دو باشید، قطعا با دختری به نام مرجان تا امروز آشنا شده‌اید. دختری سرکش و جسور که ابتدای داستان دلداده جوان کمونیستی به نام روزبه با بازی کاوه خداشناس بود، اما طی یک اتفاق با مرگ روزبه داستان عاشقانه‌اش به پایان رسید. گرچه این عشق نافرجام باعث شده او به مرجان دیگری تبدیل شود؛ دختری سرکش و سرد و جسور که حتی به نوعی جاسوسی خانه و به‌خصوص پدرش را برای سپنتا می‌کرد.

ساغر قناعت، بازیگر نقش مرجان را پیش از این با حضورش در فیلم‌های سینمایی مالاریا و جشن دلتنگی می‌شناختیم که بوم و بانو ، نخستین تجربه حضور او در یک سریال تلویزیونی است. از این رو با وی گفت‌وگویی درباره این نقش و نخستین تجربه حضورش در تلویزیون

قطعا پیش از این هم پیشنهاد بازی در سریال تلویزیونی داشته اید. چطور شد ترجیح دادید با بوم و بانو به مخاطبان تلویزیون شناخته شوید؟

بنا به دلایل خاص خودم بود که پیش از این سریال تجربه همکاری با تلویزیون را نداشتم. اما ابتدا که طرح این سریال را خواندم، از فیلمنامه و نقش مرجان خوشم آمد. به‌خصوص این‌که سریال تاریخی بود و دوست داشتم در این زمینه تجربه کسب کنم. احساس کردم حتی اگر یک‌بار بخواهم در تلویزیون تجربه داشته باشم، ترجیح می‌دهم در این سریال باشم و با آقای سلطانی همکاری کنم. کارگردانی که آثارش مخاطبان بسیاری دارد. البته دلایل دیگری هم داشت؛ مثلا این‌که شنیده بودم بازی در کار‌های تاریخی سخت است و دوست داشتم روزی وارد چنین چالشی شوم که این فرصت در بوم و بانو مهیا شد.

با وجود سختی‌هایی که بازی در این سریال داشت، از حضور در آن پشیمان نشدید؟

نه اصلا پشیمان نیستم. از این بابت که فکر می‌کنم برای من بازی در این سریال و به‌خصوص نقش مرجان تجربه خوب و قوی‌ای بود و خوشحالم که در این سریال بازی کردم. تنها چیزی که من را غافلگیر کرد، فینال قصه بود که به نسبت طرح تغییر کرد. چون اتفاقاتی که در طرح اولیه در داستان می‌افتاد، برای من در انتخاب این کار نقش بسزایی داشت. با این حال امیدوارم مردم سریال و مرجان را دوست داشته باشند. البته معمولا کار‌های آقای سلطانی مخاطبان بسیاری دارد که سریال‌هایشان را دوست دارند. امیدوارم این اتفاق برای بوم و بانو هم بیفتد.

به دلیل گستردگی مخاطب تلویزیون به نسبت سینما تا چه حد دیده شدن، یکی از ملاک‌هایتان برای انتخاب نقش مرجان و بازی در این سریال بود؟

به هر حال نوع مخاطب تلویزیون با سینما متفاوت و مخاطب تلویزیون گسترده‌تر از مخاطب سینماست. من هم دوست داشتم اگر قرار است تجربه تلویزیونی داشته باشم، همین ابتدا باشد و وارد این چالش شوم و این‌که اگر قرار باشد مردمی که مخاطب تلویزیون هستند، من را ببینند و بشناسند خوب است با همین سریال ببینند و بشناسند. تا امروز هم که بخش بیشتری از سریال پخش شده، من بازخورد‌هایی از مردم گرفتم مبنی بر این‌که افرادی که سریال را دیده‌اند، همچنان با آن همراه هستند و داستان و شخصیت‌ها را دنبال می‌کنند و از این نظر کامنت‌های مثبتی گرفتم. تا جایی هم که من می‌دانم کار‌های آقای سلطانی مخاطبان خود را همیشه دارد. البته در این میان طبیعی است عده‌ای هم چنین سریال‌هایی را دوست نداشته باشند.

با این حال تجربه بازی در سریال تلویزیونی برایتان به قدری جذاب بود که در کنار سینما علاقه‌مند به فعالیت برای مخاطب تلویزیون هم باشید؟

بازی در این سریال برای من تجربه مهم و خوبی بود. احساس می‌کنم در روند کاری‌ام باید چنین تجربه‌ای را حتما کسب می‌کردم. اما بحث تلویزیون، متفاوت است. از حالا نمی‌توانم تصمیم قطعی در این باره بگیرم. شاید در آینده نیز اگر کاراکتر و فیلمنامه و گروه خوبی به من پیشنهاد شود، بازی کنم. شاید هم بازی نکنم.

به نظر می‌رسید ارتباط حسی روزبه و مرجان در نیامد و قصه عاشقانه این دو شخصیت بیشتر شبیه یک بسته‌بندی پرزرق و برق بود که محتوای آنچنانی نداشت. نظر خودتان در این‌باره چیست؟

شاید به این خاطر است که چند پلانی از سکانس‌های روزبه و مرجان در پخش حذف شد. البته من درباره فیلمنامه و کارگردانی نمی‌توانم نظر بدهم. تنها می‌توانم بگویم شاید اگر این پلان‌ها حذف نمی‌شد، ارتباط روزبه و مرجان در می‌آمد.

معمولا کار‌های تاریخی به دلیل حساسیتی که دارند، بخش انتخاب بازیگر یکی از مهم‌ترین بخش‌های آن است و به قولی قرعه به نام هر بازیگری نمی‌افتد. با این حال تا چه حد خودتان به بازی در یک سریال تاریخی علاقه داشتید یا در این زمینه مطالعه می‌کردید و این‌که فضا، دکور، لباس و گریم توانست برایتان تداعی‌کننده آن مقطع از تاریخ باشد تا بتوانید شما هم این حس را به مخاطب منتقل کنید؟

بله، همان طور که گفتید کار تاریخی حساس و نیازمند به زمان است که اگر این شرایط مهیا نشود، ممکن است از زوایای مختلف به آن آسیب وارد شود. با این حال آقای سلطانی به من لطف و اعتماد کرد و این نقش را به من واگذار نمود. من هم تلاش کردم در فرصت کوتاهی که داشتم، بتوانم با نقش ارتباط برقرار کنم. البته خودم همیشه به تاریخ علاقه داشته و دارم و دوست داشتم در بازیگری هم خودم را وارد این چالش کنم تا ببینم مردم در گذشته‌های دور چطور زندگی می‌کردند. زمانی هم که فیلمنامه را می‌خواندم، برای خودم نت‌برداری و تحقیق درباره آن دوران می‌کردم. درباره لباس و گریم فکر می‌کنم حوزه تخصصی است و من نباید وارد آن شوم.

به هر حال شما به عنوان بازیگر سریال نیاز به ابزار‌های درستی برای ایفای این نقش داشتید. آیا این ابزار‌ها به درستی در اختیار شما قرار گرفت که بتوانید آن را برای مخاطب باورپذیر کنید؟

بر اساس شنیده‌ها و فیلم‌هایی که دیدم و مطالعاتی که داشتم، درباره نوع پوشش خانم‌ها در آن دوران تا حدودی آگاهی داشتم. از آنجا هم که با یک گروه حرفه‌ای کار می‌کردیم، فکر می‌کنم طراحی درستی برای گریم و لباس بازیگران و به خصوص مرجان انجام شد. من لباس‌هایم را در مجموع دوست داشتم. اما لباس‌هایی هم بود که باب سلیقه من نبود. با این حال سعی کردم تمرکزم در کار به هم نریزد و تلاش کردم بتوانم مرجان را برای مخاطب باورپذیر بازی کنم. البته به دلیل این‌که مرجان صاحب مزون بود، به هر حال نوع پوشش او با بقیه شخصیت‌ها فرق می‌کرد و فکر می‌کنم بیشتر به مد روز نزدیک بود.

با توجه به ادبیات جسورانه‌ای که مرجان در سریال دارد، آن هم در دورانی که اصولا مردسالاری حکمفرما بوده و زن‌ها و به‌خصوص دختر‌ها نمی‌توانستند این‌گونه مقابل یک پدر آن هم یک فرد نظامی قد علم کنند، به نظر شما رفتار و گفتار مرجان تا چه حد برای مخاطب باورپذیر است و آدم‌های آن دوران را برای آن‌ها تداعی می‌کند؟

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که نقش مرجان برای من داشت، اتفاقا فراز و فرودی بود که این شخصیت در طول قصه داشت، برای من جذاب بود و فکر می‌کنم برای بیننده هم همین‌طور بود. مرجان یک آدم معمولی نیست. برای او در زندگی یک اتفاق بزرگ افتاده. کما این‌که می‌بینیم ادبیات او پیش از این اتفاق اینگونه نبود و شخصیتش بعد از روزبه به شخصیت دیگری تبدیل می‌شود. از طرفی در خانواده‌ای که پدر نظامی است و رفتار دیکتاتورانه‌ای با دخترانش دارد، به محض این‌که اتفاق تلخی برای مرجان در رابطه با روزبه می‌افتد، روی رفتار او نیز تغییراتی را ایجاد می‌کند. اما این‌که ادبیات او به چه شکل باشد، فکر می‌کنم چندان مهم نیست. مهم این است که ادبیات کاراکتر‌ها و به‌خصوص مرجان درست باشد. من هم به‌شخصه سعی کردم به اصولی که در فیلمنامه بود، کاملا پایبند باشم.

با این حساب به عنوان مخاطب نظرتان درباره سریال چیست؛ آیا بیننده توانسته با اغلب کاراکتر‌ها ارتباط برقرار کند و تا پایان همراهشان باشد؟

من فکر می‌کنم «بوم و بانو» سریال متفاوتی است و من به‌شخصه دوست دارم و به عنوان بیننده هم دنبال می‌کنم. اما همان‌طور که در ابتدا گفتم در طرح اولیه فیلمنامه پایان دیگری برای سریال رقم خورده بود که دچار تغییراتی شد. با این حال به نظرم سریال خوبی است و مخاطبان خودش را دارد.

از «مالاریا» تا «بوم و بانو»

«بوم و بانو» نخستین حضور ساغر قناعت در یک مجموعه تلویزیونی است؛ بازیگری که دانش‌آموخته رشته کارگردانی تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی تهران است و نخستین حضورش در پرده نقره‌ای سینما بازی در فیلم «مالاریا» بود. بازی تحسین‌برانگیز او در این فیلم را باید سکوی پرش این دختر جوان سینمای ایران دانست که اکنون در نقش مرجان سریال بوم و بانو، فرصت دیده‌شدن بیشتری را به نسبت سینما پیدا کرده. قناعت سال ۲۰۱۷ موفق شده بود جایزه بهترین بازیگر زن دهمین جشنواره بین‌المللی فیلم اورنبورگ روسیه را برای بازی در این فیلم از آن خود کند. او در فیلم «جشن دلتنگی» هم حضور پیدا کرد و همچنین ایفاگر نقش کوتاهی در فیلم سینمایی «روز بلوا» به کارگردانی بهروز شعیبی بود، اما این تجربه و کار کردن در کنار بهروز شعیبی یکی از اتفاقات خوب کارنامه هنری اش بود. او توانسته در سریال «بوم و بانو» در کنار بازیگران با تجربه‌ای، چون مسعود رایگان و بهنام تشکر بازی قابل قبولی را ارائه بدهد.

فراز و فرود شخصیت مرجان

مرجان «بوم و بانو» دختری است که صاحب مزون بوده و دلداده که بعد از حادثه ناگهانی که برای نامزدش روزبه پیش می‌آید، به دختری سرد، جسور و گاهی حسود نسبت به خواهرش تبدیل شده است. در ابتدای داستان بیننده شاهد دلدادگی‌اش با جوانی به نام روزبه است که در این میان پدرش با ازدواج‌شان مخالفت می‌کند. از طرفی مرجان ارتباط خوب و عاطفی با خواهر بزرگ‌ترش ماهور دارد که خارج از ایران سکونت دارد. با بازگشت ماهور پیش‌بینی می‌شد ارتباط صمیمانه‌تری بین دو خواهر برقرار شود. اما مرجان به دلیل مساله عاطفی که در زندگی‌اش پشت سر گذاشته، شخصیتش دستخوش تغییراتی می‌شود. تا جایی که به نوعی به پدرش هم خیانت کرده و جاسوسی او را به سپنتا می‌کند. فراز و فرودی که این شخصیت در داستان دارد باعث شده به نسبت سایر کاراکتر‌ها از جمله ماهور بیشتر مورد توجه بیننده قرار بگیرد. باید منتظر بود و دید نویسنده چه پایانی را برای این شخصیت در نظر گرفته است و در نهایت مرجان چه تصمیماتی برای زندگی‌اش خواهد گرفت.