مهام: طرح سریال «بزنگاه» را الان به تلویزیون بدهم رد می‌کنند!

سریال « بوتیمار » از سریال‌های کمدی تلویزیون بود که به تازگی پخش آن از شبکه سه سیما به پایان رسیده است. این سریال که به بخش‌های مختلف یک زندگی اجتماعی و خانوادگی در بستر فعلی جامعه می‌پرداخت، مشکلات و دغدغه‌های خانواده‌ها و جوان‌ها را نیز در دستور کار خود قرار داده بود.

مهران مهام تهیه کننده این سریال تلویزیونی که یکی از تهیه کننده‌های با سابقه تلویزیون به شمار می‌آید، در این گفت و گو از مشکلاتی که برای ساخت این سریال سر راهش قرار داشت و همچنین سریال سازی کمدی در تلویزیون صحبت کرد.

**شاید یکی از سوالاتی که برای مخاطب سریال شما در همان ابتدا شکل گرفت انتخاب نام آن باشد. چطور شد که این نام را برای سریال کمدی خود در نظر گرفتید؟

بوتیمار پرنده‌ای است که وقتی به اقیانوس و دریا هم می‌رسد از ترس اینکه آب تمام نشود آب نمی‌خورد و همیشه تشنه است. این استعاره‌ای از وضعیت فعلی جامعه ما است. جامعه ما به گونه‌ای است که مردم می‌ترسند اگر اندوخته‌ای دارند از ترس فردایشان خرج کنند و همه را نگه می‌دارند. البته این را هم نمی‌توان نادیده گرفت که قبل از شیوع کرونا هر بین التعطیلینی که بود مردم به سفر می‌رفتند و جاده‌ها بسته می‌شد و همین مشخص می‌کند که مردم اندوخته‌ای دارند و پولی هست. در هر صورت شما ماشین را روشن کنی و به بیرون از خانه بروی مشمول هزینه می‌شوی. ولی این شرایط عصبی و نگرانی و شرایط اقتصادی مردم را عصبی کرده و در خیابان‌ها از رانندگی مردم متوجه می‌شوید. این وضع بسیار خطرناکی است و جامعه ما بسیار ملتهب است. تعجبم از این است که برخی مسئولین می‌گویند ما جامعه با نشاطی داریم! با توجه به این وضعیت سازمان صداوسیما جزو مشاغلی است که باید کار کند مثل اورژانس اداره آب و گار و برق و ... تعطیلی ندارد و باید برای مردم سرگرمی داشته باشد. اما متاسفانه پشتیبانی در این وضعیت وجود ندارد.

 

** از سمت صداوسیما؟

ببینید صداوسیما نامه نگاری اش را انجام می‌دهد اما وقتی ما رفتیم شمال و وارد شدیم بلافاصله محدودیت‌ها برای ما اعمال شد.

** چه محدودیتی؟

محدودیت منع تردد. فکر کنید روز سومی که در شمال بودیم بوم صدای ما ضربه دید و این بوم باید برای تعمیر به تهران می‌آمد و راه بسته بود و اگر می‌خواستیم به تهران بیاییم جریمه مان می‌کردند و ماشین مان توقیف می‌شد.

**سازمان در این بخش کمک تان نکرد؟

سازمان نامه نگاری اش را انجام داد و به استانداری نامه زد اما برای آنها نامه معنایی نداشت. زیر ساختی وجود ندارد. بعدها فهمیدیم فرماندار آنجا باید نامه می‌داد. حدود ۳۰ ماشین بودیم. سریال پشتیبانی می‌خواهد،‌ فرض کنید می‌خواستیم برای خریدهای روزانه به داخل شهر برویم اما جلویمان را بسته بودند و وقتی نام صداوسیما را می‌آوردیم می‌گفتند نامه ات کو؟ حتی معاون اجتماعی وقت استان ساری به ما گفت وضعیت قرمز است شما چرا دارید کار می‌کنید؟ و حالا باید او را توجیه می‌کردیم.

** شرایط کار کردن برای تهیه کننده‌های تلویزیونی در برهه‌ای سخت بود و با این اوصاف کرونا سخت تر هم شد.

باور کنید من سه ماه خانواده ام را ندیدم و شمال بودیم.

** حذفیات هم داشتید؟

ما کارمان را انجام می‌دهیم و تمام سکانس‌های پلیسی در استان مازندران را حذف کردیم به خاطر عدم همکاری معاونت اجتماعی. باید پلیس و ماشین پلیس می‌آمد و کسی که مسئول استان بود می‌پرسید چرا دارید کار می‌کنید؟ و در این شرایط تجهیزاتی هم در اختیارمان قرار نگرفت.

** و هیچ ارگانی هم هیچ حمایتی از شما نکرد؟

به هر جا زنگ زدیم اصلا کسی دنبال کارت نیست  و سکانس را هم حذف کردیم و حتی به سازمان هم گفتیم و اتفاقی نیفتاد.

** این مسائل شما را دلسرد نمی‌کند؟

نه ما کارمان را انجام می‌دهیم. چه کار کنم؟ می‌توانم گروه ۶۰ نفره را متوقف کنم و بگویم صبر کنید تا من یک نفر را توجیه کنم که ما هم جزو مشاغل سخت هستیم؟ در صورتیکه این دستور العملی است که خودشان در هیئتی که برگزار شده به ما دادند. اگر این دستور را دادید استاندار و فرماندار را توجیه کنید که با ما همکاری کنند.

** این امکان برایتان وجود نداشت که قصه را در تهران روایت کنید و به شمال و هر شهرستان دیگری نروید؟

قصه ما این بود. در همین تهران هم همین الان من واقعا نمی‌دانم ساعت ۹ به بعد باید چه کار کنم؟ و مدام نامه می‌دهم اما فایده‌ای ندارد. گفتند لیست ماشین‌هایت را بده و اگر یکی دو ماشین ثبت نمی‌شد چه کار کنیم؟

 

** در مورد قصه و فضای کار برایمان بگویید چقدر در این سریال،‌ سعی داشتید روی فضای کارهای قبلی خودتان متمرکز باشید؟

زوج یا فرد قصه خانوادگی کوچک داشت اما در کل قصه دولتی اداری و معاون وزیر بود و در این مسیر قصه ما هم بنا به دلایلی دستخوش تغییراتی شد. اما بخش سیاسی اجتماعی داشت اما قصه بوتیمار شرایط اقتصادی کرونایی مردم است و پدری که خسته و نگران بچه‌هایش هست و می‌خواهد کانون خانواده اش را حفظ کند و متاسفانه این روزها ساده انگاری مردم ما زیاد است مثل مسائلی که در بورس و لیزینگ‌ها می‌بینیم. طرف خودرو ثبت نام کرده و سالها است در نوبت است و نمی‌دهند. ورود به بیماری کرونا هم داشتیم و در خیابان همه ماسک زدند و شخصیت اصلی ما بنا به موقعیت راهی شمال می‌شود.

** این سریال طرح اولیه اش بر اساس همان سریال ویلا بود؟

مضمونش همان ویلا بود اما بازنویسی شد و به روز شد و در پایان هم دیدید که بخش‌هایی ارزشی داشت.

** شما به زندگی یک مدافع حرم ورود کردید؟

بله، او هم مثل همه ما زندگی اش را می‌کرد. نمی‌خواستیم خیلی گل درشت باشد و به نظرم این موارد را خیلی نمی‌توان گل درشت پرداخت کرد چون مردم آن را پس می‌زنند. در قصه بوتیمار هم همینطور بود که مخاطب ابتدا با خود شخصیت آشنا شد و در پایان متوجه شد که او مدافع حرم بوده است. و خیلی دوست داشتم که برای یک ادای دینی به مدافعان حرم داشته باشیم.

** مدافع حرم از ابتدا در قصه این سریال وجود داشت یا شما به نویسنده گفتید این بخش را به قصه اضافه کند؟

در قصه اولیه ما بچه‌ای بود که در زمان جنگ زیر آوار مانده بود و از آنجایی که زمان زیادی از جنگ گذشته من دیدم که باید به روز شود. به همین خاطر مدافعین حرم را جایگزین کردیم. بخشی از این هم به خاطر حرف‌هایی بود که بعضا پشت سرشان زده می‌شد مثل اینکه فلان مبلغ می‌گیرند و ...

** شما اینها را شفاف سازی کردید؟

نه. وقتی مخاطب دارایی‌های آن آدم را ببیند متوجه می‌شود که میلیاردر نیست و چطور دارد زندگی می‌کند. در اصل ما القای نهفته‌ای در این بخش به مخاطبان داشتیم.

** چقدر حضور یک شخصیت مدافع حرم در کاری کمدی جواب می‌دهد؟

نه تنها هیچ اشکالی ندارد. دو سه نکته مثل خانواده شهدا، اسرا، جانبازان هست که جدای از جامعه ما نیستند که بگوییم نباید به زندگی آنها پرداخته شود.

**درباره انتخاب بازیگران این سریال هم توضیح می‌دهید.

واقعیت این است که ما در هر کاری ما خانواده همدیگر می‌شویم و اگر فیلم نامه‌ای می‌خوانیم که شخصیت‌هایش نزدیک به همان افرادی هستند که از آنها شناخت دارید ترجیح می‌دهید که از همان‌ها بهره ببرید.

** فکر نمی‌کنید ممکن است این ترکیب برای مخاطب تکراری باشد؟

چند نفر را دیدیم که موفق نشد. ما در سابق برنامه‌هایی داشتیم مثل محله برو بیا یا ساعت خوش و رضا عطاران و اکبر عبدی را داشتیم و الان ما این زیرساخت‌ها را از دست دادیم. الان وقتی در خیابان می‌بینیم که فردی خوب حرف می‌زند فوری پیشنهاد بازیگری به او می‌دهیم. در صورتیکه او پله‌ها را اصولی بالا نیامده است. تمام هنرمندان ستاره سینما از بچه‌های تلویزیون هستند. این زیرساخت دیگر انجام نمی‌شود واقعا نمی‌دانم چرا. اگر تلویزیون می‌توانست بچه‌هایش را به طور سندی و با حق مالکیت از سینما بیرون می‌آورد وضعیت تلویزیون اینطور نبود. الان در بخش کودک ضعیف شدیم. وقتی برنامه کودک می‌ساختیم جوان‌ها را می‌آوردیم و از بین همان‌ها استعدادهای خوب کشف می‌شدند و به کارشان ادامه می‌دادند اما الان که دیگر کار کودک ساخته نمی‌شود چنین اتفاقی نیز رقم نمی‌خورد.

** در کارهای بزرگسال هم این موضوع زیاد دیده می‌شود که افرادی را می‌آورند که هیچ تجربه‌ای ندارند و بازیگرشان می‌کنند.

واقعیت کم دیدم که از بین اینها فرد موفقی بیرون بیاید. اگر هم موفق بوده یا از بچه‌های تئاتر بوده یا اتفاقی بوده است.

** اما خیلی‌ها معتقدند به جوان‌ها باید اعتماد کرد.

در برخی کارها نمی‌توان این ریسک را کرد. اینجا سریال الف تلویزیون است.

**اما شما بازیگر جدید در این سریال دارید!

بله داریم. شما وقتی تیم فوتبال هم می‌روید جوان را کنار بزرگسال و با تجربه می‌گذارند تا پخته شود اما اگر بخواهی کلا تغییر دهی نمی‌شود. برای مثال شما می‌خواهی یک فیلم یا سریالی را برای دیدن انتخاب کنی و به این نگاه می‌کنی که گروه تولیدش چه افرادی هستند. این مهم است و حالا ما چهار تا با تجربه را در کنار چهار تازه کار می‌گذاریم. کما اینکه در خیلی از سریال‌های قدیمی خود من جوان‌هایی آوردیم که الان برای خودشان کسی شدند و معروف شدند.

اما اصلش این هست که باید زیرساخت‌هایمان را در بخش کودک تقویت کنیم که الان واقعا در این بخش حقیریم و عملکرد ضعیفی داریم. دوستان متاسفانه فکر می‌کنند اگر برنامه کودکی بسازند و مدام در آن موسیقی پخش کنند کارشان را به درستی انجام دادند در صورتیکه اینطور نیست. اگر سازمان صداوسیما در بخش نمایش کودک توجهی ویژه کند و هزینه‌ای کند و این بخش را راه بیندازد خواهید دید که دانه دانه ستاره‌های جدید از بین همان افراد در می‌آیند. شما تاریخچه شبکه دو را در زمان آقای عسگرپور دربیاورید متوجه خواهید شد که آن زمان چقدر برنامه سازی برای کودک ویژه بوده است. آن زمان بهترین برنامه‌های کودک ساخته می‌شد و از هر کدام از آنها هفت هشت ستاره بازیگری به جامعه هنری معرفی می‌شد.

اما اینجا سریالی است با دقیقه‌ای ۸ میلیون تومان و آنجا با دقیقه‌ای دو سه میلیون تومان باید هزینه کم کنی و افراد پخته را جمع کنی و کار را جمع کنی. اینطور نیست که یک آدم تازه کار را بیاوری و دقیقه‌ای ۸ میلیون تومان برایش هزینه کنی.

** آقای مهام شما در گذشته خیلی بیشتر در تلویزیون فعال بودید و سالی دو سریال داشتید اما الان چند سال یکبار یک سریال برای تلویزیون کار می‌کنید. دلیل خاصی دارد؟

شرایط مان کمی بد شده است شاید جزو نوستالژی‌هایتان سریال‌های متهم گریخت بزنگاه و خانه به دوش باشد. من الان به شما امضا می‌دهم که اگر طرح جدید بزنگاه را به تلویزیون ارائه دهم رد کند. اگر گذاشتند من این سریال را بسازم! بعد شما می‌گویید چرا بزنگاه نمی‌سازید؟

** چرا؟

به دلیل اینکه می‌گویند شما خانواده را تحقیر کردید و تریاک در جیب یکی از شخصیت‌ها است و معتادها را مسخره می‌کنید.

** چرا آن زمان با اینها مشکلی نداشتند؟

نمی دانم به نظرم هر چه جلوتر آمدیم فضا بدتر و سخت تر شد. سابق یادم هست ما همه کارهای مربوط به سریال‌هایمان را پیش مدیر شبکه و مدیر گروه می‌بردیم. نظرهای کارشناس‌ها را گوش می‌کردیم و سریالی می‌ساختیم که الان شما می‌گویید چرا نمی‌سازید؟ الان چندین لایه را می‌گذرانیم اما بعد هم نمی‌شود آنچه باید می‌شد.

**مردم ما الان چقدر به کمدی‌هایی مثل بزنگاه نیاز دارند؟

هر چقدر مشکلات اجتماعی را ما بگوییم خیلی بهتر از این است که بی بی سی بگوید. اما نمی‌گذارند. من نمی‌خواهم بگویم بی بند و باری درش بوجود آید اما می‌گویم باید مشکلات مردم گفته شود. اگر من نگویم قطعا من و تو و بی بی سی می‌گوید.

** و با این شرایط شما همچنان فرزند تلویزیون باقی خواهید ماند؟

من سرباز تلویزیون و عاشق تلویزیون هستم. هویت من است. الان 29 سال است که دارم برای تلویزیون کار می‌کنم. وقتی می‌روم به تلویزیون و شبکه سه حس می‌کنم به خانه خودم می‌روم با اینکه سالها مدیران مختلفی آمدند و رفتند. من به تلویزیون مدیونم و هر گاه سوت بزند و کاری از دستم بربیاید سینه خیز می‌روم. درست است این عشق گاهی دو طرفه نیست و در برهه‌ای از زمان نام من را جزو مافیای تلویزیون گذاشته بودند اما برایم مهم نیست. برخی مدیران من را دوست ندارند و برخی هم نه.

** قرار بود شما زیر آسمان شهر ۴ را بسازید.

نه دیگر منتفی شد. رضا عطاران به عنوان مشاوره کارگردان، گفت می‌آیم با هم شروع کنیم اما مهران غفوریان آن زمان درگیر کار دیگری شد و نتوانست بیاید. حتی آدم‌های آپارتمان و شخصیت‌ها را هم درآورده بودیم.