«چند می‌گیری، گریه کنی»؛ موفقیتی که تکرار نشد

این فیلم ادامه فیلم « چند می‌گیری گریه کنی ۱» است که توسط شاهد احمدلو ساخته شد و در سال ۱۳۸۵ اکران شده ‌است. اگرچه کارگردان و نویسنده قسمت دوم عوض شده‌اند اما کارگردان تلاش کرده با حفظ دو بازیگر اصلی فیلم یعنی حمید لولایی و ابوالفضل پورعرب، حال و هوای نوستالژیک اپیزود اول را حفظ کند. 
داستان «چند میگیری گریه کنی۲» از جایی آغاز می‌شود که پسر رضا شایسته پس از ۳۰سال زندگی در خارج از کشور، پس از فوت پدرش برای گرفتن ارثیه به ایران می‌آید ولی با یک وصیت عجیب از جانب پدرش روبه‌رو می‌شود. در کنار حمید لولایی و ابولفضل پورعرب، حامد آهنگی و اشپیتیم آرفی هم در این فیلم نقش‌آفرینی می‌کنند.  درباره این فیلم کمدی و تفاوتش با نسخه اول با رضا استادی، منتقد به گفت‌وگو نشستیم که می‌خوانید. 

رضا استادی، منتقد سینما با اشاره به موفقیت فیلم «چند می‌گیری گریه کنی۱» درباره ساخت ادامه آن می‌گوید: این فیلم در زمان ساخت فیلم موفقی بود، زیرا نخستین فیلمی بود که به سراغ موضوع «گریه‌کن‌های حرفه‌ای‌» می‌رفت و حضور مرحوم نوذری در نقش اصلی به آن قوت بخشیده بود. این فیلم تنها اثر سینمایی است که مرحوم نوذری پس از انقلاب در آن ایفای نقش کرد و در سال نمایش همان فیلم این بازیگر محبوب فوت کرد.
به گفته استادی؛ «چند می‌گیری گریه کنی» زمانی ساخته شد که تولید سری دوم فیلم‌ها در سینمای ایران مطرح و مرسوم نبود، اما بین اکران قسمت‌های اول و دوم تقریباً ۱۷ سال فاصله ایجاد شد و کارگردان اول ـ یعنی شاهد احمدلو – هم قسمت دوم را نساخت. معمولاً قسمت دوم یک فیلم با فاصله زمانی کوتاه از فیلم اول ساخته می‌شود تا بتوان از موفقیت فیلم اول استفاده کرد و به اصطلاح تا تنور داغ است نان دوم را چسباند اما این فاصله طولانی خاطره فیلم را در ذهن و حافظه فیلم‌بین‌ها محو کرد و خیلی از مخاطبان امروز سینما ممکن است آن فیلم را ندیده باشند.

«چند می‌گیری، گریه کنی»؛ موفقیتی که تکرار نشد


فاصله‌ زمانی، نقطه ضعف اصلی فیلم
وی با بیان اینکه خط داستانی‌ سری دوم این اجازه را می‌داد که سری دوم به صورت مستقل از قسمت اول ساخته شود، گفت: کارگردان فیلم سعی کرده تا حد امکان ارتباط کلی دو داستان با یکدیگر را کمرنگ کند تا قسمت دوم برای اغلب مخاطبان قابل فهم باشد. او ادامه می‌دهد: به غیر از یک صحنه که شخصیت‌های داستان در حال تماشای «چند می‌گیری گریه کنی۱» هستند و درباره‌اش صحبت می‌کنند در جای دیگری از فیلم اشاره مستقیمی به آن فیلم نمی‌شود، اما اینکه چرا همان کارگردان اول قسمت دوم فیلم را نساخته جای سؤال دارد و ضعف محسوب می‌شود. به نظرم مهم‌ترین نقطه ضعف این فیلم فاصله‌ای است که بین قسمت‌های اول و دوم ایجاد شده است.

از یک جایی به بعد فیلم رها می‌شود
وی به نقاط مثبت این فیلم اشاره می‌کند و می‌افزاید: این اثر به عنوان فیلمی مستقل لحظات و پردازش‌های زیبایی هم دارد و ظرافت‌هایی را در آن می‌بینیم. کارگردان تلاش کرده قصه را در همان ابتدای فیلم عنوان کند و ورود به داستان را خیلی کش نداده است. بازیگر نقش اصلی و شخصیت بهرام، دلنشین است و ما به عنوان آدمی که از خارج آمده و دنبال مسائل مالی است، باورش می‌کنیم، اما از یک جایی به بعد فیلم رها می‌شود و در ادامه با یک فیلم ضعیف مواجه می‌شویم که همه چیز در نهایت بی‌منطقی اتفاق می‌افتد. حجم زیادی رقص هم در پایان فیلم گنجانده شده که قرار است نقیصه‌های فیلم را جبران کند اما این استفاده افراطی به فیلم ضربه زده است.
به گفته این منتقد؛ در سال‌های اخیر در تمام فیلم‌های سینمایی به سفارش تهیه‌کنندگان سکانس‌های رقص وجود دارد چون این موضوع موجب فروش فیلم می‌شود و جزو علائق مخاطب سینماست. منتها یک زمانی این رقص در فیلمی مانند «لامینور» به شکلی هدفمند و اندک استفاده می‌شود ولی در «چند می‌گیری گریه کنی۲» به شکل افراطی و غیردراماتیک مورد استفاده قرار می‌گیرد. از سویی رها شدن خط داستان و طرح مواردی درباره سفر بهرام به شیراز و... فیلم را نابود می‌کند و آن اتفاق مثبتی که در طول فیلم با آن همراه شدیم و در لحظات مختلف به آن خندیدیم و با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کردیم از یک جایی به بعد از بین می‌رود. استادی درباره اینکه آیا «چند می‌گیری گریه کنی۲» می‌تواند مانند قسمت نخست موفق باشد، می‌گوید: به نظرم این فیلم نمی‌تواند موفقیت قسمت نخست را تکرار کند زیرا قسمت اول در زمان خودش فیلم قابل تأملی بود اما قسمت دوم، فیلم چندان موفقی نیست و از میانه‌های فیلم شالوده کار از بین می‌رود. البته احتمالاً فیلم درگیر مسئله سانسور هم شده و به همین دلیل انسجام کلی فیلم از بین رفته است.

دلیل روی آوردن فیلم‌های کمدی به شوخی‌های جنسی 
این منتقد در پاسخ به این پرسش که چطور می‌توان یک کمدی سالم ساخت و از خط قرمزها هم عبور نکرد، می‌گوید: به نظرم «چند می‌گیری گریه کنی» واجد این ویژگی‌هاست و در آن اشارات و کنایه‌های جنسی نمی‌بینیم و از این نظر فیلم سالمی است اما نکته اینجاست که با چه چیزی در این شرایط باید شوخی کنیم؟ در سینمای دنیا شوخی با شخصیت‌های سیاسی رایج است، اما آیا می‌توان اینجا فیلمی ساخت و با شهردار، وزیر یا رئیس‌جمهور شوخی کرد؟ آیا می‌توان در سریالی با رئیس صدا و سیما شوخی کرد؟ پاسخ منفی است! حتی با افرادی مانند رانندگان تاکسی، پرستارها و... هم نمی‌توان شوخی کرد زیرا همه توقع دارند ابتدا با مسئولان و طیف‌های دیگر شوخی شود و سپس نوبت به آن‌ها برسد. همین مسئله بخش عمده‌ای از فضای طنز را مسدود می‌کند و در نهایت شاهد همین سوژه‌ها هستیم که فقط با کاراکتر فیلم شوخی می‌شود. یکی از دلایلی که فیلمسازان در فضای طنز به شوخی‌های جنسی روی می‌آورند این است که با مقوله دیگری نمی‌توانند شوخی کنند. 

درگیر یک نوع واقع‌نمایی بسیار افراطی هستیم
استادی در ادامه دلایل اقبال مردم به کمدی را برمی‌شمارد و می‌گوید: فضای کلی جامعه فضای تلخی است و از طرفی بلیت سینما هم گران شده و حجم زیادی از فیلم‌ها درگیر یک نوع واقع‌نمایی بسیار افراطی شده‌اند و دیگر تفاوتی بین آن موضوع روی پرده با یک فیلم مستند وجود ندارد. یکی از انتقاداتی که به فیلم «مجبوریم» وارد است، این است که فیلمساز موضوعی اجتماعی را با استفاده از عناصر داستانی بازسازی کرده اما باز هم سینما نیست و به عنوان یک فیلم عناصری مانند تخیل، رویاپردازی و قهرمان ندارد، بلکه یک سوژه مستند است که با هزینه خیلی زیادی در قامت یک اثر داستانی بازسازی و تکرار شده است.

سرگرمی؛ حلقه مفقوده سینما
وی تأکید می‌کند: با توجه به اینکه در شبکه‌های اجتماعی شاهد حجم زیادی از خبرهای تلخ هستیم بنابراین این بخش نیاز مخاطب آنجا تأمین می‌شود و خلأیی باقی می‌ماند به نام سرگرمی که عمده فیلمسازان ایرانی هم به آن بی‌توجه هستند. از طرفی دیگر اگر در گذشته‌های نه چندان دور دانشجویان در فروش یک فیلم تعیین‌کننده بودند، امروز این طور نیست و با هزینه بلیت ۴۵ هزار تومانی دانشجو نمی‌تواند در ماه چهار فیلم ببیند. امروز آن بخشی از جامعه در فروش فیلم تأثیرگذارند که درآمد دارند و آن‌ها هم عمدتاً طالب سرگرمی هستند. این در حالی است که یکی از رسالت‌های سینما سرگرمی است اما اغلب فیلمسازان آن را تریبونی برای بیان حرف‌های تلخ اجتماعی بدون بهره‌گیری از ظرفیت‌های سینما کرده‌اند و همین مسئله برای مخاطبی که از مسائل تلخ اشباع شده فضایی را ایجاد می‌کند که به فیلم‌های کمدی و حتی تئاترها و برنامه‌های طنزی که از سوی کمدین‌ها در تالارهایی مانند وزارت کشور اجرا می‌شود، اقبال نشان دهد.