«منچ»، ترکیبی جادویی از عشق، کمدی و اکشن

«منچ» داستان عجیبی دارد. در چند دقیقه اول یک سری اتفاقات را می‌بینیم که ممکن است گیج شویم ولی اگر چند دقیقه دیگر طاقت بیاوریم، متوجه می‌شویم که با یک فیلم قوی با داستانی محکم طرف هستیم. فیلم به قدری پیچیدگی، جذابیت و خرده‌کاری دارد که اگر فیلمسازان نسل قدیم هندوستان قصد داشتند آن را بسازند، با خرده داستان‌هایش می‌توانستند حداقل ده فیلم هندی بسازند! کارگردان فیلم یعنی آنوراگ باسو که فیلم‌های دیده‌شده‌ای مانند گانگستر ، زندگی در یک مترو، بادبادک‌ها و برفی را در کارنامه‌اش دارد، به زیبایی چهار داستان اصلی فیلم (برگرفته از 4 رنگ بازی منچ) را طوری کنار هم چیده که به مرور مشخص می‌شود همه شخصیت‌ها به بقیه داستان‌ها هم مرتبط هستند. داستان‌هایی از قبیل عشق نافرجام، باجگیری، دزدی، آدمکشی و... که حول محور دو شخصیت مرموز به هم گره می‌خورند و تا انتهای فیلم گره‌ها باز می‌شوند.

در این فیلم که هند واقعی را می‌بینیم، خبری از بازیگران ترگل ورگل با بازی‌های اغراق‌شده و نمایشی نیست. چند بازیگر مهم این روزهای سینمای هند یعنی آبیشک باچان، آدیتیا روی کاپور، راجکومار رائو، پانکاج تریپاتی، فاطمه ثنا شیخ و سانیا مالهوترا به خوبی توانسته‌اند از پس نقش‌هایشان برآمده و هرکدام به یکی از دلایل جذابیت فیلم تبدیل شوند، حتی بازیگر خردسال آن. گذشته از آن که کارگردان به خوبی از المان‌های کلیشه‌ای فیلم‌های هندی یعنی روابط عاشقانه، اعضای گمشده خانواده، کمدی شخصیت‌های ابله، آهنگ‌های جذاب و البته زد و خورد و غم و شادی، در این فیلم به اندازه و به موقع استفاده کرده است. دوبله حرفه‌ای و کم بودن ممیزی، یکی دیگر از دلایل توصیه به تماشای این فیلم، مخصوصا به هندی‌بازهاست. 

«منچ»، ترکیبی جادویی از عشق، کمدی و اکشن