از خنیاگری زنانه تا نماد بالندگی

به گزارش افکارنیوز، در پژوهشی که بر روی نقاشی ها و تصاویر به جا مانده در قصرها، کوشک ها و کاخ ها و همچنین نگاره های نسخ خطی انجام شده، هویت زنان در قرن های آغازین اسلام بررسی شده است. این پژوهش با عنوان «بررسی هویت زنان در نقوش آثار هنری سده های آغازین اسلام» نوشته شده و در فصلنامه علمی - پژوهشی زن و هنر منتشر شده است. در این پژوهش که سال ۹۱ انجام شده است، هویت زنان و نیز تفاوت نگرش هنرمندان در دوره های مختلف اسلامی نسبت به زنان مورد توجه قرار گرفته است.

این تحقیق با استفاده از منابع تصویری برجای مانده از آثار هنری قرن های آغازین اسلام انجام شده است. نقوش برجای مانده از دوران اموی و عباسی، اولین اطلاعات بصری مستدل پژوهش حاضر بوده اند.



تصویر زنان در قرن دوم

پیکرنگاری زنان از اوایل قرن دوم هجری به صورت نقاشی های دیواری برای تزیین قصرهای خلفا و سلاطین امویان و عباسیان در شامات و عراق مرسوم بود. در این دیوارنگاره ها بیشتر مضامین صحنه های شکار، نبرد حیوانات، زنان رقصنده، نوازنده و ساقی مشاهده می شود.

این عناصر بصری خود را در پوشش، سربندها، چین و شکن ها، آرایش مو و زیورآلات نمایان ساخته اند. اگرچه پیکره ها در دوره اسلامی به نمایش درآمده اند، اما کمتر روح و باور اسلامی در آن دیده می شود. از میان نقوش برجای مانده از این دوران دو تصویر نظر بینندگان را جلب می کند؛ یکی مجلس رقص و دیگری بانویی که گوساله ای را حمل می کند.

در آثار برجا مانده از سه قرن اول حاکمیت اسلام، چون هنر در خدمت مستقیم دستگاه حکومتی بوده و حکومت عباسیان از باورهای عمیق اسلامی بهره ای نداشتند، در نتیجه از صورتگری زنان عامی و یا زنان پارسا و مؤمن پرهیز می شد و زنانی پیکرنگاری می شدند که یا در حرمسرا بودند یا به خنیاگری و لهو مشغول بوده و جنبه سرگرم کننده داشتند.



وقتی نگاه انسانی به زن شکل گرفت

با سقوط امویان و روی کار آمدن عباسیان، عالم اسلام وارد مرحله دیگری از لحاظ فرهنگ و هنر شد. این نهضت بزرگ فرهنگی بیش از هرچیز تحت تأثیر نفوذ امیران و سرداران خراسان که در تقویت بنیان خلافت عباسی مؤثر بودند به وقوع پیوست. زیرا با وجود اینکه اعراب بر ایرانی ها حکومت می کردند، ولی ایرانی ها ذوق و قریحه فرهنگی خود را حفظ کرده بودند. و همین طرز تفکر و تصور موجب پیدایش تحول و تطور بزرگی در سیر تحقیقات فلسفی، علمی و هنری حکومت اسلامی در دوران خلافت عباسی شد.

در کتاب های موجود در این دوره تفاوت پیکر زن و مرد به سختی قابل تشخیص است که این نشان می دهد تفاوت های جنسیتی در این دوران کمتر مدنظر بود. در این نگاره ها زن نه به منزله یک مضمون تزیینی و برآورنده نیاز جسمانی مرد، بلکه به منزله یک انسان که دارای هویتی مستقل و مکمل زندگی است به تصویر کشیده می شود.

در بسیاری از نسخ که دربردارنده قصه های عارفانه و عاشقانه است، اگر پیکر زنان به تصویر کشیده شده، بیشتر از منظر هویت انسانی و وقایعی است که بر زنان رفته و زن دارای جایگاهی مستقل بوده و نگاهی الوهی بر آنان حاکم است.

زنان داستان های اساطیری و حماسی شاهنامه نیز از مضامین دیگری بودند که هنرمند در به تصویر کشیدن آن حریم زنان را رعایت می کرد. این نگاره ها کمتر جنبه ای اجتماعی داشته و بیشتر هویت تاریخی و اساطیری به زنان می بخشید.



تکمیل کننده درخت زندگی

از قرن چهارم به بعد تقریبا هنر اسلامی شکل مشخصی به خود گرفت و با خاستگاه ملت ها عجین شد. از این پس جنبه نمادگرایانه آثار قوت گرفت. اکثر نقوش به صورت تجریدی، هندسی و تزیینی تصویر شدند و با خیال و ذهن خلاق هنرمند درهم آمیختند، پیکرنگاری زنان نیز از این قاعده مستثنی نبود. فیگورهای انسانی نیز در غیر از صحنه پردازی های نسخ خطی بیانی نمادینی را در برداشتند. زن، هم نماد باروری شد و هم نماد بالندگی، زندگی و زایش و در کنار مرد تکمیل کننده درخت زندگی. او عامل رشد و نمو است. زایش می کند و زندگی می بخشد، زندگی را حفظ می کند و پرورش می دهد و همه اینها در درخت زندگی و در کنار سایر موجودات زمینی رخ می نماید.

در کتاب کلیله و دمنه که قدیمی ترین اثر کتاب آرایی اسلامی است، ۹۲ نگاره وجود دارد که تصاویر بسیار زیادی از پیکر زنان دارند. در این نگاره ها زنان به هیچ عنوان جنبه خنیاگر و شهوانی نداشته و بیشتر هویت داستانی ایشان به تصویر کشیده شده است. این امر بیانگر این است که جامعه در این زمان برای هویت زنانه حریمی والا قائل بوده است.



زن؛ همانگونه که هست

از سده ششم به بعد با استحکام باورهای اسلامی در میان سایر ملت ها، شاهد حضور تصاویری هستیم که به وجوه مختلف شخصیت زن می پردازد.

تصاویر زنان را در این دوره به صورت اسطوره ای و نمادین با بیانی پاک و قابل احترام مشاهده می کنیم و دیگر کمتر جنبه لهوگونه به شخصیت زنان داده می شود و گاه موقعیت اجتماعی واقعیت گرای او به تصویر کشیده شده است. این مطلب نشانگر این است که در سده های متأخر، زنان دیگر بازیچه خودکامگی های خلفا نبوده اند و حرمت و هویتی مستقل و قابل اعتنا پیدا کرده اند.

هویت زنان در این دوره استقلال بیشتری می یابد و قداست شخصیت او مورد احترام قرار می گیرد. در یکی از نقاشی های باقی مانده از این دوران زنی را با پوشش اسلامی در حال نخ ریسی می بینیم. این زن در فضای داخلی خانه ای دیده می شود. پوشش و نشان زن نشان از عامی و غیردرباری بودن او می دهد که از هنر خود ارتزاق می کند.

این اثر از این جهت اهمیت دارد که به هویت مستقل و قابلیت های فردی زن توجه شده است. و با تصویرگری از یک کار عامیانه و روزمره، آن را با ارزش کرده است. زن در این اثر با هیئت عوامانه خود دارای مقام ارزشمند انسانی بوده و در حال انجام یک کار اجتماعی و روزمره خود است. در این اثر زن هم به عنوان مادر و هم عضو مؤثر و خدمتگزار در جامعه دیده می شود.