به گزارش افکارنیوز،اولین قطعهای که از او منتشر شد «ایران، ایران» در روزهای انقلاب بود که به یکی از ماندگارترین قطعات حماسی آن دوران تبدیل شد. بعد از آن در سال ۷۶ اولین آلبوم موسیقیاش به نام «از عشق گفتن» را منتشر کرد. چهار سال بعد از آن آلبوم «غوغا» را منتشر کرد که به گفته خودش با استقبال خوبی از طرف مردم روبهرو شد. آخرین آلبوم او، «کازابلانکا» نام دارد که دو، سه ماهی است وارد بازار موسیقی شده.
غیر از کازابلانکا، دو آلبوم دیگر هم منتشر کردید ولی طبق شنیدهها چندان با اقبال عمومی روبهرو نشدند.
اتفاقا «غوغا» یکی از پرفروشترین آلبومها بود. منتها من اصلا دنبالش را نگرفتم.
یعنی چه؟
یعنی قصد ادامه دادن و کنسرت برگزار کردن نداشتم. فقط میخواستم یک آلبومی منتشر کنم. ولی هم در ایران و هم در خارج از کشور فروش خوبی داشت.
پس یعنی موسیقی برای شما جدی نیست و بیشتر تفنن است!
من در گذشته به صورت جدی موسیقی را دنبال نمیکردم. اما الان دارم کارهای کنسرتم را روبهراه میکنم. میخواهم ترکهای دیگر را منتشر کنم. اینبار موسیقی را خیلی جدی گرفتم.
چرا بعد از ۱۲ سال دوباره تصمیم گرفتید آلبومی جدید منتشر کنید؟
آلبوم اولم در سال ۷۶ منتشر شد، دومی در سال ۸۰ و آخری هم در سال ۹۲! آنقدر مشغلهام زیاد بود که نمیتوانستم به صورت جدی دنبال کنم. مشغول بازی در مجموعه تلویزیونی مختارنامه بودم(سردار کیان)، بعد از آن هم یک سریال دیگر و چندتا کار هم در میانش. اصلا فرصت نمیکردم به موسیقی فکر کنم. ولی سه سال پیش که شروع کردم به جمع کردن این آلبوم، تصمیم گرفتم کار را حسابی جدی بگیرم و از بازی کم کنم و به سمت موسیقی بروم. تصمیم گرفتم در سینما و تلویزیون، دیگر هر کاری را قبول کنم. الان دارم قرارداد کنسرتهای شهرستانم را میبندم، دارم تلاش میکنم در تهران هم کنسرت برگزار کنم.
از چه زمانی موسیقی برایتان جدی شد؟ چون گفتید بازیهایتان اجازه نمیداد موسیقی را به صورت جدی دنبال کنید. این یعنی در کنار بازی در سینما و تلویزیون، موسیقی هم برایتان به همان اندازه مهم بوده.
من اصلا بهخاطر صدایم بازیگر شدم! اولین تئاتری که بازی کردم به دلیل صدایم بود. یعنی آنها کسی را میخواستند که بتواند بخواند و یکسری دیالوگهای فردی و جمعی هم بگوید.
چه سالی؟
سال ۴۷ که من دبیرستان میرفتم. یک کار بسیار جدی از زندگی حلاج که خیلی زیبا بود. سه سال آن کار طول کشید. بعد از آن دیگر وارد تئاتر شدم، بعد کمکم وارد کارگاه نمایش و بازیگر قراردادی وحرفهای شدم. بعد از انقلاب هم سرود ایران ایران را اجرا کردم. البته قبل از انقلاب هم دو کار دیگر اجرا کرده بودم که هیچوقت منتشرشان نکردم که در سیل تجریش از بین رفتند. بعد از انقلاب هم به سراغ سینما و تلویزیون آمدم.
ماجرای ساخت ایران ایران چیست؟
اتفاق برای قبل از انقلاب است. تصمیمگیرندهاش من نبودم. آقای خشنود تصمیم گرفته بود این کار ساخته شود. قبل از من سراغ دو خواننده دیگر هم رفته بود که آنها ترسیده بودند و نمیخواستند این کار را اجرا کنند چون نمیدانستند چه اتفاقی در کشور خواهد افتاد. شعر؛ وقایعنگاری آن دوران است.
فکر میکردید این قطعه اینقدر معروف شود؟
اصلا این فکر را نمیکردم. اصلا فکر نمیکردم کسی آن را بشنود. اوضاع آن زمان خیلی پیچیده شده بود. ما هم بعضی شبها مجبور میشدیم به خاطر حکومت نظامی در استودیو بمانیم. روزهای خیلی سختی بود. شبها تیراندازی بود و روزها هم شعار و الله اکبر و اینها. الله الله را هم ما از روی همان شعارها گرفتیم. من که فکر نمیکردم اینقدر معروف شود. اصلا نمیدانستیم انقلاب میشود یا نه. وقتی ساخته شد در مساجد منتشرش کردیم، به دانشگاه تهران دادیم. روی نوار تکثیر کردیم و به نوار فروشی دادیم. وقتی از بلندگو پخش شد برای خریدش صف بسته شد! فهمیدیم اتفاقی در این آهنگ است که اینهمه مردم را
جذب کرده. برای اولین بار و آخرین بار بود که دیدیم برای خرید نواری، صف بسته میشود.
فکر میکنید موفقیت قطعه به خاطر شعر و روح حماسیاش بود یا صدای شما؟
همه چیز دست به دست هم داده بود. اولا موقعیت، موقعیت بسیار خاصی بود. شاید اگر الان خوانده میشد اینقدر محبوب نمیشد. مردم در حال و هوای خاصی بودند و تشنه شنیدن چنین آهنگهایی. این کار ضربآهنگ خاصی داشت که با کارهای منتشر شده قبلی خیلی فرق داشت. شعری که انتخاب شده بود خیلی با حال و هوای آن موقع مردم همخوانی داشت. در کنار این شاید صدای من هم تاثیر داشت یا شاید هم اگر صدای شخص دیگری هم بود به همین اندازه معروف میشد.
بعد از انتشار آن قطعه و آلبومهایتان چقدر روی صدایتان کار کردید؟ حرفهای کار کردید تا آمادهاش کنید برای خواننده شدن یا نه، فقط به دلیل خوشصدایی شروع به خواندن کردید؟
من اصلا دوره خاصی برای آواز نرفتم. یک بار رفتم پیش استاد کریمی و وقتی او صدایم را شنید خیلی خوشش آمد و تشویقم کرد حتما پیشش بروم تا روی صدایم کار کند. من هم قبول کردم ولی هنوز پیشش نرفتم تا الان که از دنیا رفته! ولی خودم به صورت خودجوش دستگاهها و گوشههای ایرانی را یاد گرفتم ولی صدایم تعلیم ندیده است. دوست نداشتم خیلی صدایم تحریردار شود. چون برای تئاتر میخواندم، نمیخواستم خیلی صدای حرفهای داشته باشم. چون دیگر آن کار، تئاتر نبود، کنسرت بود! من دیالوگهایم را با آواز میخواندم که خیلی لازم نبود صدای حرفهای داشته باشم.
ولی الان که دارید موسیقی را به صورت حرفهای دنبال میکنید بهتر نیست کمی روی صدایتان کار و پختهترش کنید تا آن تحریرهایی که گفتید را هم بتوانید اجرا کنید؟
تحریرها برای موسیقی ایرانی است. من موسیقی ایرانی را به خوبی میدانم ولی نمیخواهم وارد آن وادیها شوم. من الان وارد موسیقی پاپ شدهام و میخواهم همان را ادامه دهم. ضمن آنکه من الان در سن و سالی نیستم که بخواهم به کلاس بروم و روی صدایم کار کنم.
این سوال را به این دلیل پرسیدم که آلبوم کازابلانکا، آهنگسازی و انتخاب شعر خوبی دارد. ولی مشکل اینجاست که صدای خواننده چندان روی این آهنگها جور در نیامده. شاید اگر زمان بیشتری را روی پخته کردن صدایتان میکردید این آلبوم بعد از انتشار غوغا میکرد!
من صدای خاص خودم را دارم. اگر آلبومهای دیگر را گوش کنید همه یکجور خوانده شدهاند و تحریر دارند. ولی من در هر آلبومم متفاوت ظاهر شدهام. شاید باید بعد از اینکه در آهنگها جا افتادم، دوباره آنها را میخواندم که کار بهتر از آب در میآمد. اگر کازابلانکا و دوران ما از همین آلبوم را گوش کنید، بهتر از ترکهای دیگر است. چون آهنگی است که خودم ساختهام و بهتر در آنجا افتادهام. ولی یکجاهایی حرف شما درست از آب در میآید. چون در خواندن، نگاه خاص خودم را داشتهام.
ولی شاید اگر قبل از انتشار این آلبوم روی صدایتان بیشتر کار میکردید کار بهتری از آب در میآمد!
امیدوارم در کارهای بعدی حساسیت بیشتری به خرج دهم تا بهتر از آب در بیاید و این چیزهایی را که شما گفتید در آنها بیشتر لحاظ میکنم.
برای آلبوم بعدی هم کاری کردهاید؟
فعلا میخواهم فقط تکآهنگ منتشر کنم. میخواهم برای کنسرتها، آهنگهای شادتری بسازم.
انتخاب آهنگها و آهنگسازی کازابلانکا چقدر طول کشید؟
از روزی که شروع کردم و شعرها را از یغما گلرویی گرفتم و به آقای توحیدی دادم برای آهنگسازی، تقریبا سه سال طول کشید.
چرا میخواستید از محسن یگانه در کار استفاده کنید، حتی از حمید عسگری هم دعوت به همکاری کردید. بهطور کلی چرا از جوانهای موفق موسیقی پاپ امروزه دعوت به همکاری کردید؟
من به جوانها خیلی اعتماد دارم. اینهایی که دعوت کردم در کارشان خیلی خوب هستند.
آلبوم بعدی چه زمانی منتشر میشود؟
چون میخواهم تک قطعه منتشر کنم، شاید یکدفعه یک شعر خوب دستم برسد و سریع جمع و منتشرش کنم.
دستی هم برآهنگسازی دارید؟
تمام آهنگهای قبلیام را خودم ساختم. در این کار هم آهنگ کازبلانکا و دوران ما از خودم است. من آهنگساز آکادمیک نیستم. با احساس خودم و فراخور حال شعر، آهنگی را میسازم.
آهنگسازی را از کجا شروع کردید؟
از تئاتر. زمانی که در تئاتر بازی میکردم و شعری برای خواندن به من میدادند، خودم ملودی برایش میساختم.
کلاس رفتید؟
نه. آنهم خودجوش بود، مثل نقاشی.
اولینسازی که میزدید چه بود؟
سه تار بود که بعد از مدتی کنار گذاشتم.
پس هیچسازی را الان به صورت حرفهای دنبال نمیکنید؟
نه. اصلا نمیرسم. نقاشی را هم که آنقدر دوست داشتم الان کنار گذاشتم.
اینکه از یک هنر به هنر دیگر میروید باعثافت کیفیت کارهایتان نمیشود.
نه. اصلا اینطور نیست. اتفاقا همهشان مکمل هم هستند.
فکر نمیکنید اگر آلبومهایی که منتشر میکنید با اقبال عمومی و موفقیت روبهرو نشوند، ماندگاری ایران ایران را تحتالشعاع قرار دهند؟
نه. اینها اصلا هیچ ربطی به هم ندارند. من هرجا که روی صحنه برنامه اجرا میکنم، مردم اجرای ایران ایران را هم میخواهند! مثلا مارلون براندو در بارانداز و اتوبوسی به نام هوس بازی میکند و در میانش یک فیلم معمولی هم بازی میکند. اما همیشه براندو در صدر قرار دارد. کارها؛ قوی و ضعیف و ژانرهای مختلف دارد. اگر به سه آلبوم من گوش دهید، هرکدام در ژانرهای متفاوت هستند. من عاشق ژانرهای مختلف هستم. دوست دارم در بازیهایم هم نقشهای متفاوت انتخاب کنم.
ولی مثلا مارلون براندو بیش از عدد انگشتان دست فیلم بازی کرده و شاید بشود این حرف شما را دربارهاش زد. ولی بهنظر میرسد برای آلبومهای شما باید منتظر کارهای بیشتری باشیم تا بتوانیم قضاوت دقیقتری داشته باشیم. چون تا به امروز ۳ آلبوم بیشتر از شما منتشر نشده!
منظورم این است که «ایران ایران» سطح خاص خودش را دارد و بقیه کارهایم در سطح دیگری هستند. به هیچ عنوان ربطی به همدیگر ندارند. مثلا به من میگویند چرا وقتی نقش کیان در مختارنامه را بازی کردی در «سه دو پنج» نقش یک کار چاق کن را داشتی؟ من دوست دارم در نقشهای مختلف بازی کنم. در مورد آلبومهایم هم همینطور است. اولی موسیقی ایرانی است، دومی فیوژن و سومی پاپ.
چند سالی است که چند نفر از بازیگران حرفهای سینما وارد حرفه موسیقی و خوانندگی شدهاند. جز تعداد معدودی، بعضیهایشان در جذب موفق نبودند ولی همچنان دارند به فعالیتشان در زمینه موسیقی ادامه میدهند.
به نظر من حتما به این کار علاقه دارند. شما اگر یکسوپراستار باشی و آن چیزی که ارائه میدهی به عنوان موسیقی خیلی کمتر از بازیت باشد، مردم آن را نمیپذیرند. اگر نگاهی به سینمای هالیوود بیندازید، خیلی از بازیگرها، خواننده هم بودند.
ولی تفاوتی بین ایران و هالیوود است!
بله، دقیقا. تفاوتش این است که آنها در کاری که فکر میکنند موفق میشوند وارد میشوند و تعلیم میبینند. ولی در ایران بعضی سوپراستارها فکر میکنند چون ته صدایی دارند میتوانند آلبومی هم منتشر کنند.
شما هم همینطوری خواننده شدید؟!
نه. من از اول باید میرفتم سراغ خوانندگی نه بازیگری! چون از همان ابتدا که در جلسات قرآن، تلاوت میکردم، با خواندن آشنا بودم. من سال ۵۶ که دو قطعه منتشر کردم باید موسیقی را به صورت جدی دنبال میکردم.
یعنی الان که تصمیم دارید به صورت حرفهای موسیقی را دنبال کنید و در موسیقی اسم و رسمی به هم بزنید، بازی را کنار میگذارید؟
نه. اصلا ربطی ندارد. برای این کار باید فعالیت موسیقیام را بیشتر کنم طوری که به هیچکدام لطمهای نخورد.
قبول دارید وقتی کسی در هنری موفق است لزوما به معنای موفقتیش در هنر دیگر نیست؟
میتواند بشود در صورتی که درست انتخاب کند. یعنی باید جوهره آن هنر را داشته باشد. الان در جهان سوپراستارهایی وجود دارند که خوانندههای بسیار معروفی هم هستند.
در ایران چطور؟
در خارج از كشور، انتخابها بر اساس هوي و هوس نيست و روي اصول است نه اينكه حالا برويم يك آلبومي منتشر كنيم!
شناسه خبر:
۲۵۲۷۳۳
نگاهی به انتشار آلبوم «کازابلانکا»
رضا رویگری را با بازیهای خوبش میشناسیم. اسمی آشنا در سینما و تا حدی هم در تلویزیون. متولد ۱۳۲۵ در منطقه تجریش تهران است. اما او علاوه بر بازیگری در سینما و تلویزیون، دستی هم بر آتش هنرهای دیگر دارد. او در حرفه نقاشی هم فعال بوده و در سالهای اخیر، آثارش را در نمایشگاههایی در ایران و آمریکا، به نمایش گذاشته است. اما بعد از بازیگری، بیشترین شهرت او به خاطر خوانندگی است.
۰