– فرشاد شجاع - هیس «دخترها فریاد نمیزنند» سعی در آسیبشناسی از معضل اجتماعی دارد و به دنبال چرایی سر پوش گذاشتن و گذشتن از جنایت به خاطره ترس از آبرو است که همین سر پوش گذاشتن منجر به متلاشی شدن روانی افراد در طول زندگیشان میشود که خود جنایتی بزرگتر است. در واقع در فیلم هیس علاوه بر جنایت کار اصلی فیلم(بابک حمیدیان) تمام افرادی هم که درمقابل این جنایت سکوت کردهاند و هم چنین تمام افرادی که سعی در دیدن این جنایت به هر دلیلی نکردهاند، مجرم معرفی میکند.
به گزارشافکارنیوز؛ هدف اصلی فیلم ساز هم نشان دادن و تأکید بر میزان غفلت آنان از جنایتشان است تا تأکید بر مجرم اصلی، تأکید بر افراد جامعهای که به خاطر یک عرف غلط و به خاطره ترس از نگاه دیگران ناخواسته دست به گناهی بزرگ میزنند که عواقب آن برای فرد قربانی سالهای سال ادامه خواهد داشت، هم چنین در نهایت دامن گیر خود آنان و اجتماع اطرافشان نیز خواهد شد. فیلم هیس با یک ریتم سریع و مناسب شروع میشود، افشاسازی تدریجی اتفاقات باعثمیشود تماشاگر با فیلم همراه شود و برای ادامهٔ داستان کنجکاو باقی بماند. حرکات دوربین هم مناسب ریتم فیلم است و
تماشاگر با شخصیتهای فیلم همراه میشود تا انگیزهٔ واقعی کاراکتر اصلی فیلم(طناز طباطبایی) را در ارتکاب به جنایت کشف کند. فیلم ساز هم با تراکم مناسب اطلاع دهی و افشاسازی واقعیت برای مخاطب خود هم چنان جذابیت فیلم و هم چنین کنجکاوی تماشاگر را حفظ میکند. اما مشکلی که پیش میآید این است که سازندهٔ اثر، این ریتم مناسب را در میانه فیلم از دست میدهد. در واقع فیلم نامه دیگر توان ادامه دادن موضوع را ندارد و کارگردان هم نمیتواند این نقصان را بپوشاند. سپس فیلم دچار شعار زدگی میشود و مبالغهای که دیگر باور پذیر نیست برای مثال دیالوگهای مبالغه آمیز و شعار زدهٔ
مریلا زارعی در دادگاه هنگام دفاعیه از موکل خود یعنی طناز طباطبایی شکل میگیرد.
در نیمهٔ پایانی، فیلم دچار یک ملودرام سازی عجیب میشود و کارگردان از تمام المانهای موجود از جمله موسیقی، صحنههای اسلوموشن، گریهٔ بیپایان شخصیتها و… استفاده میکند تا اشک را در چشمان تک تک تماشاگران جاری کند. نمیدانم چه چیزی فیلم سازهای کشور ما را به این اعتقاد رسانده است که اگر بتوانند با یک فیلم رنج آور اشک را در چشمان مخاطبان خود ببینند، فیلم موفقی ساختهاند البته منظور این نیست که اشک تماشاگر در همراهی با شخصیتهای فیلم مورد اشتباهی است، این مورد موقعی تبدیل به ملودرام سازی اشتباه میشود یعنی اتفاق غم انگیز در دل درام نمیافتد بلکه فیلم ساز با
چیدن عناصر مختلف در کنار هم که از درام بیرون نیامده است سعی در عذاب تماشاگرش را دارد.
یکی از مشکلات بزرگی که در ۱/۲ پایانی فیلم به چشم میخورد این است که موضوع پر التهاب و سنگین فیلم موجب فراموش شدن شکل سینمایی اثر میشود. فیلم ساز فراموش کرده است که با مؤلفههای سینمایی، حرف و موضوع خود را مطرح کند و تنها با محتوای سنگین و غم انگیز داستان میخواهد تماشاگر را تحت تأثیر خود قرار دهد. درواقع موضوع پر تنش اجتماعی فیلم تصویر و فرم سینمایی اثر را تحت الشعاع قرار داده است که میتوان گفت همین امر از لحاظ هنری شکست هنر تلقی میشود.
در انتهای فیلم سر به کلیشهٔ مطلق میگذارد و تماشاگر طبق معمول با ماجرای پیدا کردن راه حلی برای جلوگیری از اعدام یک نفر در آخرین لحظه مواجه میشود که در فیلمهای چند سال اخیر سینمای ایران مکرر دیده شده است. با این تفاوت که این فیلم ساز با انتخاب پایانی نسبتأ متفاوتتر سعی در فرار از این کلیشه دارد.
در مورد بازیگری این فیلم باید گفت که بازیگرهای فیلم بسیار خوب از پس کار بر آمدهاند به جز چند استثناء که دچار اغراق شدهاند. شهاب حسینی با یک بازی افراط نشده بسیار خوب در نقشش ظاهر شده است، بابک حمیدیان با اینکه نقش کوتاهی در فیلم دارد بهترین بازی را در فیلم ارائه میدهد و طناز طباطبایی هم که نقشش را فهمیده است و آن را به خوبی بازی میکند ولی متأسفانه با بازیگردانی اشتباه، گریهها و زجهها ی مکرر او برای تماشاگر در نهایت تکراری و عادی میشود. در قضاوت نهایی دربارهایم فیلم میتوان گفت هیس دخترها فریاد نمیزنند در ابتدا خوب آغاز میشود اما نمیتواند ریتم ابتدای خود
را حفظ کند و از میانه فیلم به بعد دچار مبالغهای افراطی و ملودرام سازی و کلیشه میشود.
شناسه خبر:
۲۵۹۱۹۳
هیس دخترها فریاد نمیزنند
فیلمی که روی گریه مخاطب خیلی حساب میکند
در انتهای فیلم سر به کلیشهٔ مطلق میگذارد و تماشاگر طبق معمول با ماجرای پیدا کردن راه حلی برای جلوگیری از اعدام یک نفر در آخرین لحظه مواجه میشود که در فیلمهای چند سال اخیر سینمای ایران مکرر دیده شده است. با این تفاوت که این فیلم ساز با انتخاب پایانی نسبتأ متفاوتتر سعی در فرار از این کلیشه دارد.
گروه فرهنگ و هنر