ورود شمر به کربلا

شرورترین بی رحم ترین نیروی عبیدالله بن زیاد لشکر شمر بن ذی الجوشن بود که با چهار هزار سرباز با هدف نبرد با اهل بیت پیامبر(ص) وارد کربلا شد.

هنگامی که نامه رضایت بخش عمر بن سعد به عبیدالله بن زیاد رسید، شمر در مجلس وی حضور داشت و چون نظر عبیدالله درباره پیشنهاد عمر بن سعد مبنی بر مصالحه با امام حسین(ع) را دید بر آشفت و لب به اعتراض گشود.

گفتار تحریک آمیز شمر، اثر بدی در عبیدالله داشت بطوریکه نظر مساعدش به یکباره تغییر کرد و بلافاصله نامه شدید اللحنی برای عمر بن سعد نوشت.

وی در نامه خود نوشت: " یا از حسین بن علی(ع) برای یزید بیعت بگیر و یا بر او بتاز و سرش را از بدن جدا کن و تمام یاران وی را از دم تیغ و تیر بگذران … ".

عبیدالله، این نامه را به شمر سپرد و او را روانه کربلا کرد و وی را بر کردار و رفتار عمر بن سعد، مراقب ساخت.

امتناع حضرت عباس(ع) و برادرانش از پذیرش امان نامه دشمن

اُم البنین همسر امیرمؤمنان(ع)، دارای چهار فرزند دلاور و رشید بود، که همگی در رکاب برادر و امامشان حضرت سیدالشهدا در کربلا حضور داشتند.

حضرت عباس که بزرگترین آنان بود، از شهرت بسزایی برخوردار و به خاطر جمال زیبا، قامت رشید، بهره مندی از دلاوری، غیرت و تعهد و تقوا، به " قمر بنی هاشم " معروف و حضور وی در سپاه امام حسین(ع)، برای دشمنان اهل بیت بسیار سنگین و زجرآور بود.

بدین جهت، دشمن در صدد برآمد، تا وی و برادرانش را از جبهه توحیدی امام حسین(ع) جدا کند به همین دلیل شمر بن ذی الجوشن که از قبیله ام البنین(س) بود، مأموریت یافت به حضرت عباس(ع) و سه تن از برادرانش امان نامه دهد.

وی، عصر روز تاسوعا(نهم محرم) به نزدیکی خیمه گاه امام حسین رفت و خطاب به حضرت عباس و سه تن از برادرانش(عبدالله، جعفر و عثمان) گفت: برای شما امان نامه ای از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر این که از یاری برادرتان حسین دست برداشته و سپاهش را ترک کنید.

حضرت عباس که کانون غیرت، حمیت و وفاداری بود، بر او بانگ زد و فرمود: بریده باد دستان تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه تو. ای دشمن خدا، ما را فرمان می دهی که از یاری برادر و مولایمان حسین دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و ناپاکان در آوریم. آیا ما را امان می دهی ولی برای فرزند رسول خدا(ص) امانی نیست؟

شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان ام البنین، ناامید و خشمناک شد و با سرافکندگی به خیمه گاه خویش برگشت.

فرمان حمله عمومی به خیام امام حسین(ع) از سوی عمر بن سعد

هنگامی که عمر بن سعد، فرمانده کل سپاه عبیدالله بن زیاد، با دریافت نامه شدید الحن عبیدالله احساس خطر کرد و با آمدن شمر بن ذی الجوشن، وی را رقیبی برای فرماندهی خویش می دید، با دستپاچگی تمام و بدون اطلاع قبلی، عصر روز تاسوعا(نهم محرم) فرمان حمله عمومی به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) را صادر کرد.

در این هنگام امام حسین(ع) به حضرت عباس فرمود: از آنان بخواه که امشب را صبر کرده و کار نبرد را به فردا واگذارند زیرا دوست دارم شب آخر عمرم مقدار بیشتری به عبادت و نماز بپردازم و خدا می داند که من به راز و نیاز با وی و نیایش در درگاهش چه قدر علاقمندم.

عمر بن سعد از درخواست امام حسین(ع) سر باز زد اما برخی فرماندهان سپاه، زبان به اعتراض گشودند، پس به ناچار درخواست امام حسین را پذیرفت و به وی پیام داد که یک شب را به شما مهلت دادم، ولی بامدادان فردا اگر بر فرمان امیر، سر اطاعت فرود نیاورید، فیصله کار را به شمشیر می سپارم.

در این هنگام، آرامش نسبی حاکم گشته و هر دو سپاه به خیمه گاه خویش برگشته و منتظر فرا رسیدن روز بعد، یعنی روز عاشورا شدند.