نجات سینما یا راحت‌شدن از شر سینمای ایران؟!
نمایش عمومی فیلم‌های خارجی در سینمای ایران مناقشه‌ای به درازای عمر پیروزی انقلاب را پشت سر دارد. عمری چهار دهه‌ای با فراز‌و‌نشیب‌هایی نامتناسب که گاه به جبر زمان به واسپاری کامل سینماهای ایران به فیلم خارجی منجر شده و گاه به ممنوعیتی شگفت که هر دو حال نیز مصداقی است از مثل از آن سوی بام فرو غلتیدن که آسیبش را هم نه سینما یا سینماگران این دیار که مردمی می‌خورند که اشتیاق تماشای آثار ارزشمند ایرانی و خارجی را بر پرده‌های نقره‌ای این مرز و بوم دارند.

آنهایی که عمری ازشان گذشته، نخستین روزهای پیروزی انقلاب را یادشان است که چگونه سینماهای تهران و احتمالا شهرستان‌ها  در جست‌وجوی مفری برای ادامه حیات، در خلأ فیلم ایرانی و در نبود سینماگران هراسیده از تغییرات سریع اجتماعی، یک‌سر در اختیار فیلم‌های خارجی قرار گرفتند و البته حتی نوع فیلم‌های خارجی اکران‌شده که به تبع جو انقلابی زمان آثاری چون زد، حکومت نظامی و فیلم‌های بیشتر پارتیزانی بلوک شرق را شامل می‌شد نیز نمی‌تواند غرابت چنین تسلیمی را پرده‌پوش باشد.

 
همان شاهدان همچنین روزها و سال‌های بعد را هم یادشان است که سینمای ایران تصور نمایش حتی یک فیلم درست و حسابی خارجی را هم نداشت و تمام آن‌چه سینمادوستان از آن روزها یادشان است، مشتی فیلم جرواجر شده و تغییریافته بی‌سروته است با اسامی خارجی؛ بی‌‌آنکه فیلم روی پرده ربط چندانی به آن نسخه اصلی فیلم داشته باشد.
 
هر دوی این فروغلتیدن‌ها از این سو و آن سوی بام، حکایت از تصمیم‌سازی‌های عکس‌العملی مدیران فرهنگی وقت داشت که در مورد اول در روزهای آغازین جمهوری اسلامی نسخه نمایش فیلم خارجی را فقط و فقط برای چرخیدن چرخ سینماها تجویز کرده بودند و در دومی ممنوعیت را برای حمایت از سینمای تازه راه افتاده که داشت تاتی تاتی می‌کرد.

ممنوعیت فیلم خارجی

شاید بشود گفت منادیان ممنوعیت نمایش فیلم خارجی در آن روزگاران نگاهی واقع‌بینانه داشتند به چشم‌انداز آینده و البته داشته‌ها و کمبودهای سینمای ایران در آن روزها. آنها یادشان نرفته بود ورشکستگی آشکار سینمای ایران را در ‌سال ٥٦ که وقتی در‌ سال ١٣٥١ دولت وقت ورود فیلم خارجی را از کمپانی‌ها گرفت و به بخش خصوصی واگذار کرد، محتوم به نظر می‌رسید؛

 
دلیلش هم ساده بود: وقتی شرایطی مهیا شد که بیشتر تهیه‌کنندگان سینمای ایران به جای تولید فیلم واردکننده فیلم خارجی شدند، سینمای ایران درنهایت به جایی رسید که تولید فیلم در ‌سال ١٣٥٦ به ١١ فیلم رسید و در ازای این رقم ششصد و خرده‌ای فیلم خارجی وارد شد.
 
شرایطی که در آن واردکننده فیلم تنها ٣٠‌درصد قیمت فیلم را به دلار پرداخت می‌کرد و ٧٠درصد بقیه از طریق ارز دولتی و ریال تأمین می‌شد، طبیعی بود که تهیه‌کننده را از تولید به سمت وارد‌کردن فیلم وادار به تغییر مسیر کند.
 
چنین شد که تصمیم‌سازان سینمای ایران بعد از انقلاب، بعد از گذراندن آن خلأ تولید اولیه به سمت آزمودن سیاست‌های حمایتی در جهت تولید بیشتر میل کردند که مهمترین حمایتی که در آن روزها می‌شد به عمل آید، ممنوعیت نمایش فیلم خارجی و به‌اصطلاح سپردن تمام میدان رقابت به دست سینمای ایران بود.
 
مهدی فخیم‌زاده که در‌ سال ورشکستگی سینمای ایران یکی از آن ١١ کارگردان سازنده فیلم ایرانی بود، آن روزها را چنین توصیف می‌کند: باید در سینمای جدید دیگر آن شرایط که تولید به ١١ فیلم رسیده بود، تکرار نمی‌شد. به این دلیل بعد از انقلاب تلاش زیادی کردیم، با صاحبان سینما جنگیدیم و با کمک صنفی که درست کرده بودیم، توانستیم محدودیتی برای فیلم خارجی ایجاد کنیم و این را در انحصار دولت قرار بدهیم؛ چون دولت فیلم تجاری نمی‌آورد و بیشتر سعی در یک‌جور تبادل فرهنگی داشت که تا الان هم این‌طور بوده است.

شرایط امروز

اما به نظر می‌رسد اوضاع در حال تغییر است. آن سیاست که آن روزها درست به نظر می‌رسید و الان سی‌و‌چند ‌سال است ادامه پیدا کرده، از نظر منطقی شاید مناسب دنیای امروز جلوه نکند. با این اوصاف اما مخالفت‌ها همچنان پابرجاست و در این مدت هر زمان زمزمه‌ای درباره نمایش فیلم خارجی شنیده شده، با مخالفت دست‌اندرکاران سینمای ایران مواجه شده است.

 
دلایل مخالفت هم همان دلایل سابق است؛ مهدی فخیم‌زاده درباره اکران فیلم خارجی اعتقاد دارد که «فیلم خارجی برای سینمای ایران حکم طاعون و ایدز را دارد» و عبدالله اسفندیاری، مدیر اسبق بنیاد سینمایی فارابی نیز در گفت‌وگو با «شهروند» با این استدلال که «نمایش فیلم‌ خارجی اگر آزاد باشد، مطمئن باشید که تمام ظرفیت سینماهای ما را خواهد گرفت» به مخالفت با این قضیه می‌پردازد.
 
اسفندیاری استدلالی مشابه فخیم‌زاده دارد: «اکران بی‌رویه فیلم‌ خارجی سینمای ایران را در سال‌های ٥٦-٥٥ ورشکست کرد و نمایش فیلم‌های دست سوم یا چهارم خارجی در تعداد انبوه امروز هم تمام ظرفیت اکران فیلم‌های ایرانی را خواهد گرفت.» علیرضا رئیسیان نیز ظاهرا مخالف اکران فیلم خارجی است: «در شرایط فعلی قراردادن ظرفیت بسیار محدود سینمای ایران به اکران فیلم خارجی به صلاح سینمای ایران نیست و آن هم در حالی ‌که معلوم نیست بحث بر سر کدام فیلم‌های خارجی است.»

نجات سینمای ایران

وقتی مدیر سینمایی حوزه هنری از تلاش‌های حوزه برای نمایش فیلم خارجی گفت، معلوم شد که این قضیه با همیشه فرق می‌کند. حقیقت این است که تاکنون پیشنهاد اکران خارجی را بیشتر منتقدان یا سینماگران نزدیک به طیف روشنفکری می‌دادند و طبیعی بود که با توجه به طیف مدیران این قضیه به جایی نرسد.

 
اما منادیان نمایش فیلم خارجی در روزهای اخیر مدیران حوزه، برخی خبرگزاری‌ها و رسانه‌های خاص و بخشی از مدیران نزدیک به آن طیف سیاسی خاص هست. نکته مهم این‌که این مدیران برای الزامی‌دانستن اکران خارجی از همان استدلالی استفاده می‌کنند که مخالفان بر پایه آن مقابل اکران خارجی سنگ انداخته بودند و آن چیزی نیست جز نجات سینمای ایران.
 
علاوه بر حمزه‌زاده، مدیر سینمایی حوزه روز گذشته سخنانی از محمود کاظمی، مدیرعامل موسسه بهمن سبز حوزه هنری منتشر شد که چراغ حمایت از اکران فیلم خارجی را روشن کرده و گفته بود: «اکران فیلم خارجی طبق قواعد و مقررات قانونی می‌تواند یکی از عوامل رونق‌دادن به سینماها باشد.»
 
نکته جالب در این میان همفکری مدیری چون امیرحسین علم‌الهدی با مدیرانی از جنس مدیران حوزه هنری است. علم‌الهدی با این صحبت‌ها که «اگر از ٤‌هزار فیلمی که سالانه در جهان اکران می‌شود سی چهل فیلم خارجی در ایران اکران شود، بی‌شک استقبال از سینما بالا خواهد رفت.» از نمایش خارجی حمایت می‌کند. علی سرتیپی هم با این استدلال که«این احساس نیاز وجود دارد که کمی به اکران‌ها تنوع بدهیم» به جرگه موافقان اکران فیلم خارجی می‌پیوندد.

سینماگران موافق

اما تنها حامیان نمایش فیلم خارجی مدیران دولتی نیستند و برخی سینماگران نیز نگاهی مثبت به این اتفاق دارند. محمد اطبایی پخش‌کننده بین‌المللی با اشاره به این‌که «به چه دلیل حوزه هنری علاقه‌مند به پخش فیلم‌های خارجی شده، نمی‌دانم، اما خودم از مدافعان سرسخت اکران فیلم‌های خارجی هستم»

 
می‌گوید: این حق مردم است که فیلم‌های روز دنیا را در سینماها ببینند. مسعود فراستی هم موافق نمایش فیلم خارجی است. او نمایش فیلم خارجی را «اولین قدم برای حذف رانت خوران» نامیده و می‌نویسد: قطعاً این حرف که این سینمای دولتی - نیمه‌دولتی از قماش تابستان داغ، پنج عصر، رگ خواب، مالاریا و... فرسنگ‌ها با سینما فاصله دارد و در شأن این ملت نیست، حرف درستی است و باید آرام‌آرام و اگر به من باشد بسرعت فکری جدی کرد در حذف سوبسید و رانت‌خواران سینمای ایران و حرکت در جهت سینمای غیردولتی.
 
اکران فیلم خارجی نخستین قدم در این مسیر است، چرا که زیبایی‌شناسی آسیب‌دیده‌ مخاطب توسط این سینمای باسمه‌ای دولتی، احتیاج به ترمیم دارد. اکران فیلم خارجی روز که حداقل سرگرمی است و اکران محدودتر فیلم‌های کلاسیک جهان که زیبایی‌شناسی‌مان را تربیت می‌کند، ما را به یاد سینما می‌اندازد و پرده‌ عریضش که با فیلم‌های سینمای ایران به بوته‌ فراموشی سپرده شده.

آخر شاهنامه

این‌بار هم مشخص نیست آخر این بحث به کجا خواهد رسید و زمین به کام کدام جریان خواهد چرخید. هر دو گروه در استدلال‌هاشان نکات درستی را مطرح می‌کنند. جریانی به درستی از سپری شدن دوران حمایت‌هایی از این جنس می‌گوید و این‌که باید سینمای ایران بتواند گلیم خودش را در رقابت جهانی از آب بیرون بکشد؛

 
و جریانی دیگر هم باز به درستی عنوان می‌کند که در کشوری که ایران خودرو و سایپایش هم توان ایستادن روی پای خود را ندارند، این انتظار از سینما بسیار بی‌انصافانه است. با تمام این اوصاف بد نیست بحث را با سخنان مهدی فخیم‌زاده تمام کنیم که می‌گوید: می‌گویند فیلم‌ خارجی سینما را نجات می‌دهد.
 
اما وقتی فیلم‌ خارجی آن زمان که نه ویدیو بود، نه ماهواره، نه سی‌دی، نتوانست چنین کاری بکند؛ الان می‌تواند؟ ما محدودیت‌های اجتماعی داریم که باعث می‌شود فیلم خارجی تکه‌پاره شود و اگر هم جذب مخاطبی می‌توانست داشته باشد آن هم از دست می‌رود.
 
پس این تلاش برای چیست که هی می‌گویند فیلم خارجی بیاورید تا سینما را نجات بدهیم؟ این تلاش برای این است که باز یک عده واردکننده سود کنند. کسانی که طالب اکران این فیلم‌ها هستند صاحبان سینما هستند، برای این‌که دیگر از شر فیلم ایرانی خلاص شوند. این بحث نجات سینما یک سفسطه است.