عکس سلبریتی ها بر بالین استاد مشایخی،حاشیه ساز شد!

در سریال «بیگ بنگ تئوری»، که داستان دو فیزیکدان نابغه است که در کالیفرنیا در همسایگی دختری زیبا که در سودای بازیگر شدن است زندگی می کنند، روزی مادرِ یکی از این فیزیکدان ها که روانکاوی برجسته و البته انسانی خشک و ربات وار است به دیدار پسرش می آید و در راه پله با آن دختر همراه می شود. پس از بالا آمدن از پله ها، آن دختر را می بینیم که گریه می کند و درباره بی توجهی های پدرش در سال های کودکی می گوید و آن روانکاو هم با همان خشکی می گوید که این در بین کسانی که سودای بازیگر شدن دارند طبیعی است که مشکلاتی از دوران کودکی به همراه دارند و همیشه تشنه دیده شدن هستند. البته که این سریال، سریالی طنز و کمدی، به اصطلاح سیت کام (sitcom) است و این تشخیصِ خانم روانکاو هم یکی از همان شوخی ها است و ابلهانه خواهد بود که همه اعضای یک حرفه را، یا حتی بخش بزرگی از آن ها، دچار یک نوع اختلال روانی بدانیم. به هر حال، تعریف بیماری یک تعریف آماری است و اگر تعداد کسانی که به یک بیماری یا اختلال دچارند از حدی بیشتر شود، دیگر آن پدیده نه اختلال، که دیگر حداکثر یک ویژگی خواهد بود.

دیروز عکس دسته جمعی برخی از سلبریتی ها بالای سر جمشید مشایخی، در حالی که بی حال روی تخت بیمارستان افتاده است در فضای مجازی منتشر شد و عکس العمل های فراوانی در پی داشت. بیشتر این عکس العمل ها، تقبیح این کار و البته مقایسه آن با کار یکی از ورزشکاران بود که مدتی پیش همین طور بالای سر یک بیمار عکس گرفت و به سوژه خنده و البته تمسخر کاربران فضای مجازی تبدیل شد. بسیاری از کاربران به این نکته توجه کرده بودند که هرچند همه این افراد، گاه با لبخندی کاملاً نامتناسب با آن فضا، به دوربین خیره شده اند، جمشید مشایخی با حالی نزار به آن ها نگاه می کند. بیشتر عکس العمل ها اما واکنش به غیر اخلاقی بودن این کار بود. این که وقتی کسی در بیمارستان است و طبیعتاً حال جسمانی مناسبی هم ندارد، از این فرصت سوء استفاده کنی و به نام عیادت از بیمار، با او عکس یادگاری بگیری، آن هم در حالی که بیمار یا هوشیاریِ لازم برای مخالفت ندارد یا از سر ادب مخالفت نمی کند، هیچ ربط و نسبتی با رفتار اخلاقی، و حتی بدتر از آن، با حداقلِ ادبی که باید در دوران کودکی آموخت ندارد. در اینجا اما بحثِ من قضاوت اخلاقیِ این سلبریتی ها نیست و تنها واکنش کاربران عادی فضای مجازی را روایت می کنم، کسانی که، تا آن جا که من آن ها را می شناسم، افرادی عادی هستند که هرازگاهی هر آنچه به ذهنشان می رسد را در فضای مجازی ثبت می کنند. و البته هر چند به این واقفم که افرادی که من در فضای مجازی آن ها را دنبال می کنند به هیچ وجه نماینده همه اقشار جامعه نیستند، اما این نکته بسیار توجهم را جلب کرد که حتی یک نفر هم نبود که در برابر این موج حمله به سلبریتی هایی که بالای سر جمشید مشایخی عکس گرفتند، از آن ها دفاع کند.

 

یک سرنوشت غم‌انگیز: حالا همه به «دوربین» لبخند می‌زنیم

 

یکی از پدیده های این روزهای فضای مجازی فارسی زبان، کسانی هستند که با اعمال محیر العقول، از حرف های زشت و مستهجن گرفته تا عریان شدن و هزاران کار گفتنی و نگفتی دیگر، صدها هزار و گاه میلیون ها دنبال کننده جمع کرده اند و علاوه بر این درآمدی هم، گاه کلان، از صفحات فضای مجازی خود دارند. بسیاری از دنبال کنندگان این افراد به اصطلاح تنها «برای خنده» آنان را دنبال می کنند و هدفی جز تفریح ندارند، اما به هر حال، با تزریق اعتماد به نفس کاذب در این افراد و البته تشویقِ آن ها به ادامه این کارها، به نوعی در رفتار آن ها شریک هستند. اما گذشته از این قضاوت های اخلاقی، به نظر می رسد که این پدیده ها نشان دهنده نوعی اختلال روانی دنیز هست .و روانشناسان احتمالاً می توانند با مطالعه آن ها به نتایج بسیار جالب توجهی برسند. اما آیا تنها این سلبریتی های به اصطلاح بد دچار این اختلال هستند؟

در زبان انگلیسی اصطلاحی هست، «attention whore»، که معمولاً درباره کسانی به کار می رود که بیش از حد معمول به دنبال دیده شدن هستند. البته نیاز به دیده شدن و جدی انگاشته شدن یکی از نیازهای طبیعی بشر است و همه ما، هر یک به نحوی، نیاز داریم که از طرف دیگران به رسمیت شناخته و جدی گرفته شویم. اما این اصطلاح زمانی به کار می رود که این نیاز از حال طبیعی خود خارج می شود. یکی از کاربردهای اولیه این اصطلاح زمانی است که کسی به طور بیمارگونه ای نیازمند جلب توجه جنس مخالف خود است. همه انسان ها نیاز به چنین جلب توجهی دارند، اما وقتی این نیاز از حال طبیعی و نرمال خود خارج می شود و این گونه می شود که فرد نیاز دارد تا هر جنس مخالفی را که دید به خود جلب کند، آن اصطلاح درباره او به کار می رود. این البته با معنای لغوی آن هم سازگار است.  این نیاز بیمارگونه می تواند به صورت سلبریتی های اینستاگرامی ای متبلور شود که با فحاشی یا کارهای دیگر نیاز به جلب توجه دارند یا به هر صورت دیگر. اما به هر حال، حتی اگر این کار ظاهری مقبول و موجه داشته باشد، چیزی از غیر طبیعی بودنِ آن کم نمی کند و حتی گاه، می تواند پهلو به پهلوی اختلال های روانی بزند. به هر حال، هر کسی باید سلامت روانی خودش را جدی بگیرد!

دوستان سلبریتی حالا امروز در تنگنای بدی قرار گرفته‌اند. از یک طرف به شدت تحت فشار اجتماعی و رسانه‌ای برای حرافی هستند و از طرف دیگر به دلیل همین حرافی‌ها به شدت مورد نقد واقع می‌شوند. از یک طرف دوست دارند که دائما در رسانه‌ها مطرح باشند و از طرف دیگر  همین اصرارشان بر دیده شدن؛ موجب تمسخرشان می‌شود. بنابر اصرار طرفدارانشان درباره سیاست و اجتماع و هنر و فرهنگ و ورزش حرف می‌زنند و همین حرف‌ها موجب بلند شدن موج‌های اجتماعی بلندی علیه آنها می‌شود. این وضعیت غم‌انگیز بیش از آنکه ناشی از سبک زیست بیهوده آنها باشد؛ ناشی از نادرستی مسیر یک جامعه در حال تغییر است.