صدای چاووشی تا کی شنیده می‌شود؟

به تاریخچه موسیقی معاصر به ویژه این چند دهه اخیر که می‌نگریم، شان خواننده به معنای به ماهوی خوانندگی نزول یافته؛ هم در ژانر سنتی و هم در پاپ. این امر در موسیقی پاپ شدیدتر و تاسف برانگیزتر است.

از اوایل دهه هفتاد که کم‌کم موسیقی پاپ داشت به میان مردم بازمی‌گشت، مردم نیز از جمله آن‌ها که گوش به صدای خوانندگان به اصطلاح «آن وَرِ آبی» سپرده بودند به سمت خوانندگان داخلی متمایل شدند که ازین نقطه‌نظر خوب بود لیکن از نظر بحث فنی اصلا. اگر امروزه معیار‌های چند دهه قبل بر انتخاب خواننده حاکم بود، هنرمندانی، چون محسن چاوشی در این سطح و تراز مالی و محبوبیت و جایگاه نبودند.

طی همین دو ـ. سه دهه از رواج موسیقی پاپ بعد از انقلاب، بسیاری از خواننده‌ها همچون قارچ سر از خاک لم‌یزرع موسیقی این ژانر برآوردند. هرچه رونق این بخش بیشتر می‌شد، خوانندگان بی‌کیفیت‌تر بیشتری پا به عرصه وجود می‌گذاشتند. در برهه‌ای از زمان، بسیاری آمدند و دست روی عُلقه‌های بخشی از جامعه گذاشتند که هنوز خواهان خواننده‌های لس‌آنجلسی بودند و به تقلید از آن خواننده‌ها پرداختند و نسخه‌های متعدد آن آوازخوانان تکثیر شد. محسن چاووشی هم از دل این برهه از تاریخ موسیقی پاپ و تقلید از یکی از همین خوانندگان برآمد.

این تقلید‌ها بسیار به ذائقه توده مردم خوش آمد و برای مدتی با تمام وجود اینترتینمنتی تمام عیار برای پرکردن اوقات فراغت مردم شد و صرفا جنبه تازگی این کار باعث گرمی بازارش شد. محسن چاوشی در آن دوران که موسیقی زیرزمینی بسیار بیشتر از نوع روزمینی‌اش بین توده مردم خواهان داشت، به تقلید صرف و مشخص از یک خواننده مهاجر پرداخت. این کار چاوشی، خیلی هم گرفت و برای آن روز‌های او این رویکرد، مواجهه و استقبال، بسیار خواستنی و مطلوب می‌نمود تا اینکه چاوشی به تدریج خواهان جایگاهی ویژه برای خود شد. او هم مطالباتش بیشتر شد و هم مترصد معرفی خود به عنوان خواننده‌ای مستقل بدون کوچک‌ترین تقلید و عاریه‌ای از دیگران بود.

این دیدگاه روز به روز قوت گرفت و تا حدود زیادی این تغییر در صدای او نیز شنیده می‌شد؛ تا جایی که به جایگاهی در بین مردم رسیده بود که به شدت از نگرش اولیه به خوانندگی‌اش حاشا داشت.بی‌شک محسن چاوشی را می‌توان یکی از زیرک‌ترین هنرمندان و خوانندگان عرصه موسیقی پاپ دانست؛ چرا که اولا در حال حاضر با تمام قوا در جایگاه نخست پرطرفدارترین خوانندگان پاپ قرار دارد؛ ثانیا بالاترین نرخ و درآمد را در حوزه کاری خود در مقایسه با هرکدام دیگر از خواننده‌های پاپ ایران داراست. زیرکی چاوشی به این باز می‌گردد که او مانند شعار «جودوکاران» به «حداکثر استفاده از حداقل نیرو» ایمان دارد و واقعا حداکثر استفاده خود را از حداقل داشته‌هایش برده است و جایگاه خود را با درایت هرچه تمام‌تر تا به اینجا هَندِل کرده است. بسته‌ای که چاوشی ارائه می‌دهد در مقایسه با دیگر تولیدات موسیقی پاپ از کیفیت و حساسیت بسیار بالایی برخوردار است. او در کارهایش روی انتخاب شعر بسیار بسیار حساس بوده و نیز بهترین الحان و ملودی‌ها را برای اشعار خلق می‌کند و آنچنان آن را با همان دارایی خوانندگی خود عجین می‌سازد که باعث موفقیت کارش می‌شود.

اگر بخواهیم مقایسه‌مان را گسترده‌تر کنیم، چاوشی در مقایسه با بسیاری از خوانندگان موسیقی فاخر سنتی هم گزیده‌تر کار می‌کند و مثلا فلان خواننده معروف و فعال حال حاضر موسیقی سنتی از هر ۱۰ قطعه تولیدی ۸ قطعه پایین‌تر از معمولی منتشر می‌کند؛ لیکن محسن چاوشی تاکنون حتی یک قطعه کار نکرده که از سه جنبه «شعر» «ملودی» و «تنظیم» از آن استاندارد‌های بالا برخوردار نباشد و این ویژگی مثبت تمام کار‌های اوست. این را ازین جهت گفتم که چاوشی حداکثر استفاده خود را از حداقل امکانات خود می‌کند و تنها بر صدای خود تکیه نمی‌کند.

حال به توانایی صوتی و حنجره محسن چاوشی می‌پردازیم. محسن چاوشی در تعریف خوانندگی دارای صدایی دو دانگی و معمولی است که در چارچوب خوانندگی سنتی و کلاسیک کوچک‌ترین امیدی برای خوانندگی‌اش وجود ندارد و اینچنین صدایی را فقط می‌توان در ژانر پاپ لحاظ کرد که مامن بسیاری که آرزوی خوانندگی دارند، شده است و چه کسانی که با این شرایط به چه جایگاه‌هایی که نمی‌رسند! چاوشی قطعا اگر دهه ۲۰ یا ۳۰ شمسی به دنیا می‌آمد به هیچ عنوان نمی‌توانست موفقیتی که امروز کسب کرده را در خوانندگی به دست آورد؛ چرا که با معیار‌های آن روزگار با شرایط خوانندگی فاصله‌ها داشت. لیکن امروزه که شرایط موسیقی دستخوش تحول و دگرگونی شده و مردم سراغ خوراک جدید می‌گردند و به ویژه بخش اینترتِینمِنت و سرگرمی موسیقی بسیار پررنگ‌تر شده، مجال بیشتری فراهم شده است.

یکی دیگر از موهبت‌هایی که نصیب خوانندگان امروزی شده، بهره‌مندی از ره‌آورد‌های فن‌آوری نوین است که بواسطه آن می‌توان صدا را تقویت کرده و ارتقاء بخشید. در بسیاری جا‌ها با بهره از جلوه‌های بسیار متنوع و متعدد صوتی، می‌توان از صدا و حنجره‌ای ضعیف، صدایی بسیار جذاب و شنیدنی ساخت که البته این امر صرفا به بخش ضبطی و استودیویی خواننده بازمی‌گردد و دست خواننده در اجرای کنسرت لایو و زنده در این زمینه بسیار بسته خواهد بود.

شاید یکی از مهم‌ترین دلایلی که محسن چاوشی کنسرت زنده برگزار نمی‌کند، این مساله باشد که بخش اعظمی از صدای او را جلوه‌های صوتی تشکیل داده و چنانچه این افکت‌ها و ساروند‌های پیرامونی از صدای این خواننده برداشته شوند، دیگر جذابیت شنیداری باقی نماند. بدون شک نه تنها چاوشی بلکه بسیاری از خوانندگان امروزه از «اوتوتیون» و «ملوداین» و نیز بسیاری جلوه‌های صوتی در آثار ضبطی‌شان استفاده می‌کنند.

هرچند در مورد چاوشی که در بسیاری مطالب بودن یا نبودن افکت روی صدایش را چالش اصلی جدل‌هایشان عنوان کرده‌اند، لیکن صرف همین افکت‌ها نیست که صدای این خواننده را بحث‌برانگیز می‌کند؛ بلکه صدای او حتی با افزودن این موارد هم حرف شگرفی برای گفتن ندارد و بخش اعظمی از طرفداران میلیونی این خواننده را می‌توان به شانس او مرتبط دانست که از جنبه جامعه‌شناختی می‌توان آن را گریزی از تکرار و تنوع‌طلبی شنیداری مردم تلقی کرد. البته همانطور که پیش‌تر ذکر شد، بخشی از این موفقیت نیز به انتخاب شعر مناسب، پردازش ملودی‌های بسیار جذاب، تنظیم و ارکستراسیون و ازین قبیل فاکتور‌ها بازمی‌گردد.

از جنبه علمی اگر بخواهیم صدای محسن چاوشی را تحلیل و بررسی کنیم، با توجه به رِنج صدایی و بمی صدا در دسته «هِلدِن تِنور» که صدایی محزون و دراماتیک تعریف می‌شود، قرار می‌گیرد. البته صدای چاوشی به «اِسپینتو تِنور» هم نزدیک است لیکن، چون توانایی خواندن گام‌های بالای موسیقایی را ندارد، همان به «هِلدِن تِنور» نزدیک‌تر است. در اصطلاح موسیقایی ایران زمین هم به صدا‌های شبیه به چاوشی صدای دو دانگی گفته می‌شود.

دو دانگ از لحاظ تئوری موسیقی شامل یک اکتاو می‌شود یعنی هر دانگ شامل چهار نت است مثلا از نت دو، ر، می‌تا فا یک دانگ و از سل، لا سی تا دو هم یک دانگ که می‌شود دو دانگ و مجموعا یک اکتاو یعنی خوانندگانی که در رِنج صوتی هشت نت می‌توانند بخوانند. البته این صرفا از جنبه ویژگی‌های حنجره‌ای و نیز احساسی است که چاوشی در خوانندگی‌اش بروز می‌دهد و یکی از ویژگی‌های خوب چاوشی بیان بار عاطفی، احساسی و دراماتیک واژگان است که او به خوبی از پس آن برمی‌آید و همین یکی از دلایل جذب مخاطبین و شنودنده‌ها به اوست؛ چرا که او با انتخاب شعری بسیار گیرا که شنیده شده برای انتخاب شعر بسیار بسیار حساسیت به خرج می‌دهد و این از شاخصه‌های خوب یک هنرمند متعهد است. در خوانش آن هم به بهترین وجه همت می‌گمارد؛ لیکن قدرت ادای تحریر و ویبره ندارد و آن را به حرفه‌ای‌ترین شکل با بهره‌گیری از نوانس‌ها و غَلت‌ها جبران می‌کند. البته چاوشی که قرار نیست مثلا اُپرای «توسکای» پوچینی را بخواند که انتظار یک خواننده شش‌دانگ را از او داشته باشیم لیکن هنرمندان ما باید جایگاه خود را بدانند و همیشه تواضع را پیشه خود کنند و صرف هواداران حتی میلیونی آن‌ها را دچار توهّم و خودبزرگ‌بینی نکند.

یکی از نکاتی را که نباید فراموش کرد اذعان به این مساله است که کل جریان موسیقی در جهان دستخوش تغییر و نزول شده است. در غرب هم دیگر خبری از آن ارکستر‌ها و داغی بازار موسیقی کلاسیک نیست و خوانندگان نابغه‌ای، چون «پلاسیدو دومینگو» و «پاواروتی» جای خود را به «سِلینا گومز» و «جاستین بیه‌بِر» داده‌اند. در غرب نیز موسیقی فاخر کلاسیک بسیار مهجور افتاده و به شدت باافت مخاطب همراه است. مادامی که بازار موسیقی‌ها و خواننده‌های پاپ داغ‌تر از گذشته است. این موج از آن سو به کشور ما هم رسیده لیکن درون کشور ایرانیزه شده و با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعه بروز یافته است. همه این عوامل دست به دست هم داده‌اند تا محسن چاوشی‌ها علاوه بر داشته‌های خودشان سوار بر این موج، در دوران موفق خود به سر ببرند.

محسن چاوشی تا الان حدود ۱۵۰ قطعه موسیقی ساخته و اجرا کرده و از اولین آلبوم خود با عنوان «نفرین» در سال ۸۳ که به صورت غیررسمی منتشر شد، رفته رفته با آلبوم‌هایی، چون «خودکشی ممنوع» (۸۴) «لنگه کفش» (۸۴) «متاسفیم» (۸۵) «سنتوری» (۸۶) «یه شاخه نیلوفر» (۸۷) «سلام آقا» (۸۸) «ژاکت» (۸۸) «هشت» (۸۹) «حریص» (۸۹) «خاص» (۹۰) «پرچم سفید» (۹۰) «دلصدا» (۹۰) «من خود آن سیزدهم» (۹۱) «من و ما» (۹۳) «پاروی بی قایق» (۹۳) و «امیر بی‌گزند» (۹۵) خود را بیشتر و بیشتر در دل هوادارانش جا کرده و به صدر موفقیت در عرصه موسیقی پاپ‌راک رسیده است.

در میان این آلبوم‌ها بی‌شک «سنتوری» که برگرفته از فیلم مهرجویی به همین نام است بیشترین موفقیت را برای این خواننده به همراه آورد. چاوشی قطعاتی موفق نیز برای فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی کار کرده که از آن جمله می‌توان به «شهرزاد۱، ۲ و ۳» و «سنتوری» اشاره کرد که سهم بسزایی در محبوبیت وی داشتند. همه این عوامل دست به دست هم دادند تا محسن چاوشی به جایی برسد که برای دریافت جایزه بهترین آلبوم موسیقی پاپ سی و دومین جشنواره موسیقی فجر به مراسم اهدا جوایز نیاید؛ جایی که حتی همایون شجریان که در حال حاضر توانمندترین و محبوب‌ترین خواننده جوان موسیقی سنتی است و در آن شب برنده جایزه آلبوم بخش سنتی شده بود برای دریافت جایزه‌اش در مراسم حضور یافت و چاوشی نه!

این رفتار‌ها گویی عامدانه صورت می‌گیرد که به قول عوام آن هنرمند با این نیامدن‌ها و ظاهر نشدن در انظار عموم، هواداران را تشنه‌تر و خود را دست‌نیافتنی‌تر جلوه دهد و با غیبت دائمی این هنرمند از برگزاری و اجرای کنسرت‌های خودش گرفته تا عدم حضور در رویداد‌ها و مراسم هنری مختلف، نشان می‌دهد که قطعا تعمدی در کار است چرا که حتی هنوز یک بار هم در بین عموم ظاهر نشده و لااقل تا زمانی که کنسرتی زنده اجرا نکند، این نقد بر او وارد است که نمی‌تواند زنده بخواند؛ مگر خلافش ثابت شود و بسیاری معتقدند محسن چاوشی این ضعف خود را به یک فرصت و بلکه قوّتی برای خود تبدیل کرده و با رفتار‌های خاص حضور نشدن‌ها در جمع و نخواندن‌ها، خود را به ظاهر دست‌نیافتنی‌تر کرده است.

چندی پیش محسن چاوشی که برای مجوز آلبوم جدیدش «ابراهیم» تقاضا داده بود با حالتی تهدید گونه به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته بود چنانچه تا فلان تاریخ مجوز آلبومش صادر نشود مبادرت به انتشار غیرمجاز آن خواهد کرد. حالا که خبر مجوز گرفتن آلبوم «ابراهیم» او منتشر شده نمی‌توان به درستی حدس زد که چنانچه مجوز نمی‌گرفت، چه واکنشی از او میدیدیم شاید او به پشتوانه مستحکم مردمی که همواره حامی وی بوده‌اند اینچنین اظهاری کرده لیکن از این خواننده که همیشه متفکرانه و هوشمندانه جایگاه خود را تا بدینجا ارتقاء بخشیده و تثبیت کرده انتظار می‌رود بهترین و سنجیده‌ترین تصمیم را اتخاذ کند و همچنین همیشه این را بداند که باید با تمام وجود به ارتقاء سطح کاری خود بیافزاید و هیچ‌گاه خود را بی‌نیاز از پیشرفت و اصلاح نداند و همواره بر دانش‌افزایی و درک مفاهیم نو و فنون متعالی‌تر بکوشد چراکه هنر را هیچ‌گاه استغنا و کرانه نیست.