به گزارش افکارنیوز به نقل از برهان، مقام معظم رهبری امام خامنه ای به عنوان دیده بان هوشیار و چشم بیدار نظام ، در توصیف وضعیت کنونی نظام می فرمایند: یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شِعب ابىطالب و محاصره ى اقتصادى مسلمان ها، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاه هاى بدمحاسبهگر خیال می کنند ما امروز در شرائط شِعب ابىطالبیم. این جور نیست. ما امروز در شرائط شِعب ابىطالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم. ما در شرائطى هستیم که ملت ما نشانه هاى پیروزى را به چشم دیده است؛ به آنها نزدیک شده است؛ به بسیارى از مراحل پیروزى، با سرافرازى دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصره ى اقتصادى می ترسانند؟ با این حرف ها، با این ترفندها می خواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزى ممکن است؟ (۱)

ایشان همچنین در پیام نوروزی خود به مناسبت سال نو بار دیگر شرایط کشور را شرایط بدر و خیبر یعنی قبول چالشها و غلبه بر آن ها توصیف کردند و فرمودند: «با وجود این‌همه دشمنى، این‌همه تبلیغات، این‌همه تهاجمهاى خصمانه و بدخواهانه، ملت ایران در طول این سال، با همه‌ى وجود توانست حضور خود را در صحنه، نشاط خود را، آمادگى خود را در عرصه‌هاى گوناگون علمى و اجتماعى و سیاسى و اقتصادى نشان بدهد و اثبات کند. بحمداللَّه سالى بود که با همه‌ى سختى‌ها، داراى دستاوردهاى بزرگى بود. همچنان که قبلاً عرض شده است، شرائط، شرائط بدر و خیبر بود؛ یعنى شرائط قبول چالشها و دشوارى‌ها و غلبه‌ى بر آنها».

برای تحلیل صحیح شرایط کنونی کشور، در سه فصل و در ضمن چهل بند نگاهی داریم به «حوادثجنگ بدر»، «توصیف جنگ بدر در قرآن» و «حوادثجنگ خیبر» و در انتهای هر بند، یک نتیجه از آن استخراج شده است که مجموع آنها چهل نتیجه خواهد بود.

فصل اول: جنگ بدر

۱. جنگ بدر در دومین سال هجرت اولین تقابل جدی بین مسلمانان و قریش بود، حادثه‏ای که بی تردید از بزرگ ترین رویدادهای صدر اسلام است.

نتیجه: تشبیه شرایط کنونی نظام به شرایط زمان جنگ بدر در صدر اسلام خبر از لزوم آمادگی برای رویارویی های بزرگ می دهد، و این که بعد از تشکیل نظام و دفع تهاجم دشمنان، و سپری شدن ایام تثبیت نظام اسلامی، اکنون در شرایط تهاجمی قرار گرفته ایم.

۲. کاروان قریش با سرمایه ی بسیار بزرگی که همه ی زن و مرد قریش در آن سهیم بودند عازم شام شده بود. رسول خدا(ص) اخبار آن کاروان را داشت و در بازگشت مترصد بود تا در سر راه آن قرار گیرد.(۲) لذا زمانی که خبر نزدیک شدن آنان را شنید، اعلام حرکت کرد. ابوسفیان که خطر را درک می‏کرد شخصی را به مکه فرستاد تا قریش را به حمایت از اموالش فرا خواند. گفته شده که ابوسفیان، زمانی که در شام بود، خبر آمادگی مسلمانان را برای حمله به کاروان شنیده بود(۳)، اما محتمل آن است که خبر دقیقی نداشته و لذا، در بازگشت تا نزدیکی های چاه های بدر نیز آمد. با رسیدن خبر به مکه، مکیان برای دفاع از اموال خویش ناچار به رفتن بودند و هر کس که خود نمی‏رفت، دیگری را به جای خود و با مخارجش می‏فرستاد.

نتیجه: حفظ اسرار نظامی و دقت در انتخاب استراتژی ها و تاکتیک های علمی و پیشرفته هیچ منافاتی با معنویت و توکل بر خداوند ندارد، و معنای توکل بر خدا به هیچ وجه عدم برنامه ریزی های سیاسی و نظامی و بی توجهی به این فاکتورها نیست، هم چنان که لازمه ی وجود عشق به شهادت در یک فرمانده نظامی، بی توجهی به حفظ جان خود و سربازانش و به اصطلاح «بی گدار به آب زدن» نیست. نمونه های زیادی از این دست دقت ها را در جنگ های رسول خدا(ص) می بینیم.

۳. علاوه بر مسأله ی مالی، حمله ی مسلمانان به کاروان و تصاحب آن، جنبه ی حیثیتی برای قریش داشت؛ زیرا چنین تلقی می‏شد که محمد همراه عده‏ای جوان بر قریش غلبه کرده است(۴)، بویژه که چندی قبل نیز اموالی از قریش به دست آن حضرت افتاد و این بار قریش نمی‏خواست اتفاقی نظیر آن بیفتد(۵)، اما به تعبیر واقدی اهل رأی قریش نگران رفتن بودند؛ گو این که چاره‏ای جز قبول این کار نداشتند؛ بویژه که دائماً متهم به ترس شده(۶) و این برای روحیه ی عربی قبیله‏ای آنان قابل تحمل نبود. در نهایت سپاه قریش با قریب نهصد و پنجاه جنگجو، با همه ی امکانات، به راه افتاد.

نتیجه: امروزه هر موفقیت نظام اسلامی، حتی موفقیت های علمی، و الگوگیری دیگر کشورها از ایران یک ضربه ی حیثیتی برای ابرقدرت های عالم، آمریکا، اروپا و به طور خاص صهیونیزم جهانی است، و آن ها را وادار به موضع گیری و مقابله خواهد کرد. البته نباید از قدرت نمایی های ظاهری این ابرقدرت ها ترسی به دل راه داد، چرا که در ورای این قدرت نمایی ها و ژست های تبلیغاتی، ترسی عمیق از نظام اسلامی در دل های آن ها وجود دارد. به قول مقام معظم رهبری، امام خامنه ای: «آن کشور و آن ملتى که بتواند ثابت کند که آماده است براى استقلال خود، براى حفظ هویت خود، براى آرمانهاى خود، براى موجودیت خود، ایستادگى کند و مردانه دفاع کند، عزیز است. عزت آن ملت را حتّى دشمنان در اعماق وجود خودشان تصدیق میکنند؛ اگرچه از روى عناد حاضر نباشند بر زبان بیاورند.»(۷)

۴. رسول خدا(ص) روز ۱۲ رمضان از مدینه حرکت کرد اما عده‏ای از مسلمانان با رسول خدا(ص) همراهی نکردند. واقدی می‏گوید: عده ی زیادی از اصحاب از آمدن خودداری ورزیدند و کراهت از بیرون شدن همراه وی داشتند و در آنجا سخن زیاد و اختلاف فراوان بود. گرچه کسانی که نیامدند سرزنش نشدند! زیرا رسول خدا(ص) نه برای جنگ بلکه به قصد کاروان می‏رفت(۸) با این حال، آنچنان که از قرآن به دست می‏آید، کسانی به دلایل دیگری حاضر به همراهی نشده‏اند:

«آن چنان بود که پروردگارت، تو را از خانه‏ات به حق بیرون آورد، حال آن که گروهی از مؤمنان ناخشنود بودند. با آن که حقیقت بر آنان آشکار شده، با تو مجادله می‏کنند. چنان قدم بر می‏دارند که گویی می‏بینند که آنها را به سوی مرگ می‏برند.»(۹) این تمثیل برای نشان دادن اوج کراهت برخی از مؤمنان است که به کندی قدم بر می‏داشتند.

نتیجه: کوتاهی ها، حرف ناشنوی ها، و همراهی نکردن ها نکته ی جدیدی نیست و در طول تاریخ سابقه داشته است. باید برای چنین حوادثی آماده باشیم. اما این حوادثخللی در صفوف مؤمنان راستین ایجاد نخواهد کرد و در نهایت پیروزی برای مؤمنین و روسیاهی برای قاعدین خواهد بود.

۵. مسلمانان با کمترین امکانات به راه افتادند، به طوری که بر هر شتر سه نفر نشسته بودند(۱۰) و در تمام سپاه، تنها دو اسب بود.

نتیجه: کمبود امکانات نباید باعثترس ما باشد. مسلمانان در اکثر جنگ هایی که به پیروزی نظام اسلامی انجامید از لحاظ امکانات دچار نقص بوده و دشمن مقابل تا دندان مسلح بوده است. تجربه ی موفق هشت سال دفاع مقدس در زمینه ی جنگ سخت و جنگ نرم ۳۲ ساله شاهد خوبی بر این مطلب است. لذا در عرصه های پیش رو نباید از کمبودها دچار هراس شد.

۶. رسول خدا(ص) در روز ۱۴ ماه رمضان به منطقه عرق الظبیه رسید؛ در آن هنگام دو نفر را نزدیک چاه های بدر فرستاد تا آگاهی هایی به دست آورند. آن دو متوجه حضور کاروان قریش شده و به سرعت باز گشتند. ابوسفیان نیز که کاملاً در حالت ترس بود، خبر از سپاه پیامبر(ص) می‏گرفت. او از روی نشانه هایی حدس زد که عوامل سپاه رسول خدا(ص) در آن نزدیکی بوده‏اند، لذا به سرعت نزد کاروان بازگشت و آن را از منطقه بدر به سوی ساحل دریا حرکت داد و بدین ترتیب کاملاً از تیررس مسلمانان دور شد(۱۱).

نتیجه: نقش اطلاعات و اهمیت جنگ اطلاعاتی در مبارزه بسیار مؤثر و جدی است. مقام معظم رهبری در این مورد نیز می فرمایند: «استحکام و انسجام و روزآمد بودن دستگاه اطلاعاتی کشور یکی از پایه های مهم اقتدار نظام اسلامی است»(۱۲)، «در قضیه‌‌ى جنگ هم اگر ما بیشتر مى‌زدیم و کمتر مى‌خوردیم، به خاطر این بود که کار اطلاعاتى شایسته و ممتازى انجام مى‌دادیم. با چشم بسته که نمى‌شود به جنگ رفت؛ باید با چشم باز دشمن را دید و محل پرتاب ضربه‌اش را برآورد کرد، تا متقابلاً پاسخ کوبنده‌ترى به او داد.»(۱۳)

۷. در پی رهایی کاروان ابوسفیان کسی را به سراغ سپاه قریش فرستاد تا به آنان پیغام دهد: کاروان نجات یافته و آنان خود را در معرض کشته شدن به دست اهل یثرب قرار ندهند. ابوجهل حاضر به بازگشت نشد و با اصرار او همه چیز برای وقوع یک جنگ تمام عیار میان مردم مکه و مسلمانان مدینه، آماده ‏شد. ابوجهل اصرار داشت که سپاه تا بدر برود؛ او گفت که در بدر توقف کرده، شتران را ذبح کنیم، دیگران را اطعام دهیم، شراب می‏نوشیم و پس از آن است که همه ی عرب از ما حساب خواهند برد(۱۴).

نتیجه: بسیاری از رفتارهای دشمن در راستای حفظ هیمنه و اقتدار ظاهری، قابل تحلیل است. تکبر، خود برتر بینی و غرور کاذب دشمن، سلاح بسیار کارآمدی است که می توان از آن بهره گرفت و در مواقع حساس با تحریک آن می توان دشمن را به واکنش های نسنجیده وادار کرد.

۸. در حال رفتن به سوی بدر رسول خدا(ص) دو نفر از مدنی‏های مشرک را دید که وی را همراهی می‏کنند. حضرت سؤال کردند که برای چه آنان را همراهی می‏کنند؟ آنان گفتند: تو فرزند خواهر ما(که از بنی‏النجار بود) و در جوار ما هستی و ما همراه قوم خویش به قصد غنیمت می‏آییم. رسول خدا(ص) فرمود: «لا یخرجنّ معنا رجلٌ لیس علی دیننا» «کسی که بر دین ما نیست نباید ما را همراهی کند.» آنان از شجاعت خود سخن گفتند اما رسول خدا(ص) نپذیرفت تا در نهایت یکی از آنها اسلام آورد و دیگری بازگشت(۱۵).

نتیجه: نباید از افراد ناخالص انتظار همراهی داشت، بلکه حتی ضرورت دارد از همراه شدن این افراد با نظام جلوگیری کرد، چون ضرر همراهی این افراد بیش از نفع آن است. تزلزل این گونه افراد در روزهای سخت و طاقت فرسا باعثتضعیف جبهه ی حق خواهد شد. تنها کسانی تا آخر با انقلاب خواهند ماند که اسلام ناب را با تمام وجود پذیرفته باشند، هر کسی که انقلاب را عمیقاً باور نکرده و در جایی به تجمل‌گرایی آلوده شده باشد قطعاً تا آخر مسیر نمی‌تواند همراه انقلاب باشد. ریزش بعضی از قدیمی هایی که از ابتدا هم باور عمیقی به انقلاب نداشتند و در ادامه ی مسیر آلودگی هایی را با خود همراه کردند نمونه ی بسیار روشنی برای اثبات صحت این نظریه است. البته راه برای همه باز است و هرکس که اصول نظام اسلامی را بپذیرد می تواند همراه شود.

۹. رسول خدا(ص) روزه ی خویش را افطار کرد اما عده‏ای نپذیرفتند تا آن که منادی آن حضرت اعلام کرد: ای سرپیچی کنندگان(العصاة) افطار کنید. گفته شده که این تعبیر بدان دلیل بود که پیش از آن نیز از آنان خواسته بود اما افطار نکرده بودند!(۱۶) این نقل برای شناخت روحیات اصحاب رسول خدا(ص) حکایت جالبی است.

نتیجه: تندروی و به اصطلاح کاسه ی داغ تر از آش بودن، سم مهلکی در مسیر حوادثآینده است. باید گوش به فرمان ولیّ و رهبر بود و اجتهاد در برابر نص را وانهاد.

۱۰. در حال حرکت به سمت بدر، خبر رسید که سپاه قریش عازم آن منطقه است؛ مسلمانان هنوز خبر دور شدن کاروان را نداشتند با این حال با رسیدن این خبر، اوضاع به کلی دگرگون شد. سپاه مسلمانان خود را برای حمله به کاروان آماده کرده بود؛ آیا اکنون می‏توانست در برابر یک لشکر مسلح که بیش از سه برابر آنهاست بایستد؟ پیامبر با دیدن هراس برخی از یاران، آنان را به مشاوره خواست و فرمود: آیا با این سپاه بجنگیم؟ ابوبکر برخواست و گفت: اینان قریش و متکبران آنانند، کفرشان را ایمانی نبوده است و عزّتشان را ذلتی نیامده است. ما نیز به هیئت جنگ بیرون نیامده‌ایم. حضرت فرمود: بنشین. عمر برخواست و سخنان ابوبکر را تکرار کرد. حضرت او را هم امر به نشستن کرد.(۱۷) سپس مقداد برخواست و گفت: یا رسول‌الله اینان قریش و متکبران شان هستند. و ما به تو ایمان آورده و تصدیقت کرده‌ایم و شهادت می‌دهیم آنچه از جانب خدا آورده‌ای حق است. اگر امر کنی که این صخره سخت را بشکافیم، می‌شکافیم و آن سخن بنی‌اسرائیل به موسی را به تو نخواهیم گفت که گفتند:

«إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ؛(۱۸)

و گفتند: ای موسی، تا وقتی که جباران در آنجایند، هرگز بدان شهر داخل نخواهیم شد. ما اینجا می‌نشینم، تو و پروردگارت بروید و نبرد کنید.»

بلکه ما می‌گوییم: «تو و پرودگارت بجنگید و ما نیز همراه شما خواهیم جنگید»، صورت پیامبر از این سخنان روشن شد و او را دعا کرد(۱۹). سپس حضرت رو به انصار کردند و از آنان مشورت خواستند. سعد بن معاذ برخواست و به نمایندگی از انصار سخنان حماسی در جنگ با مشرکان و تأیید سخنان مقداد گفت(۲۰).

پس از سخنان سعد، رسول خدا(ص) اعلام حرکت داده و فرمود که خداوند وعده ی نصرت بر یکی از دو گروه(کاروان و یا سپاه) را به وی داده است(۲۱).

نتیجه: ترسوها و ضعیف الایمان ها که همیشه به دنبال سازش کاری و تسلیم در برابر دشمن هستند، نباید در رأس امور باشند و نباید به مشورت های به اصطلاح خیرخواهانه ی آنان وقعی نهاد. چنان که پیامبر اکرم صلوات الله علیه در ضمن سفارشات خود به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که: «یا عَلىُّ لاتُشاوِر جَباناً فَإِنَّهُ یُضَیِّقُ عَلَیکَ المَخرَجَ، اى على با ترسو مشورت مکن، زیرا او راه بیرون آمدن از مشکل را بر تو تنگ مى کند».(۲۲) و خود امیرالمؤمنین نیز در ضمن فرمان خود به مالک اشتر فرمودند که: «وَلا تُدْخِلَنَّ فی مَشْوَرَتِکَ … جَباناً یُضْعِفُکَ عَنِ اْلاُمُورِِ، با افراد ترسو مشروت نکن، زیرا آنها تو را از انجام کارهای مهم باز می دارند».(۲۳)

۱۱. رسول خدا(ص) شب جمعه، ۱۷ رمضان به منطقه ی بدر رسید. فاصله ی میان مسلمانان و مشرکان یک سری تپه‏های شنی بود و آنان از حضور یکدیگر در منطقه‏ای واحد بی‏خبر بودند. رسول خدا(ص) در راه با سفیان ضمری برخورد کرد. در آنجا بدون معرفی خود از سپاه قریش و سپاه محمد(ص) پرسید. او گفت: شنیده است که قریش فلان روز از مکه حرکت کرده و اگر چنین باشد اکنون در نزدیکی این وادی هستند. و نیز شنیده است که سپاه محمد نیز فلان روز از مدینه حرکت کرده؛ اگر چنین باشد، اکنون در نزدیکی این وادی هستند. جالب این که رسول خدا به سفیان ضمری تعهد کرده بود که در برابر پاسخ به سؤالاتش، جواب سؤال او را نیز بدهد. سفیان پرسید: شما از کجا هستید. رسول خدا(ص) بطور مبهم پاسخ داد: ما از آب… هستیم و به سوی عراق(یعنی شمال که مدینه نیز در همان مسیر بود) اشاره کرد!(۲۴).

نتیجه: اهمیت جنگ اطلاعاتی؛ امروزه با توجه به پیشرفت های تکنولوژیکی اهمیت جنگ اطلاعاتی بسیار بیشتر از گذشته های دور است.

۱۲. علی(ع) زبیر و سعد وقاص در پی آب به نزدیکی چاهی که در کوهک ظریب بود رفتند. در آنجا دو تن از سقاهای قریش را اسیر کردند. یک نفر گریخت و خبر حضور سپاه اسلام را برای نخستین بار به قریش رساند. اسارت سقایان قریش علاوه بر این که نخستین ضربه بر قریش بود، آگاهی هایی از چند و چونی دشمن در اختیار سپاه اسلام قرار داد. به گزارش واقدی در آن شبِ بارانی، دلهره ی سختی بر لشکر قریش حاکم بود و تنها ابوجهل بود که می‏کوشید تا وضع را طبیعی جلوه داده، پیروزی بر مسلمانان را آسان تصویر کند.

نتیجه: تأکید مجدد بر اهمیت جنگ اطلاعاتی و کسب اطلاعات برای مبارزه، و مؤثر بودن ضربه ی روانی حاصل از پیروزی در این جنگ.

۱۳. حُباب بن منذر از رسول خدا(ص) پرسید: آیا در جایی که توقف کرده‏اند، به دستور خدا منزل کرده‏اند یا آن که در اینجا «رأی، جنگ و حیله» نقش دارد؟ رسول خدا(ص) فرمود: رأی، جنگ و حیله، آنگاه حباب گفت: بنابراین بهتر است نزدیک چاهی که آب گوارایی داشته توقف کرده، حوضچه‏ای بر پا کنند؛ و در حال جنگ به راحتی با ظروف خود از آن بهره برند(۲۵)، رأی حباب پذیرفته شد و در نزدیکی چاه توقف کردند. این در حالی بود که میان دو سپاه تنها یک تپه شنی فاصله انداخته بود(۲۶).

نتیجه: مشورت با کارشناسان خبره اهمیت به سزایی دارد؛ همان قدر که مشورت با افراد ضعیف و ترسو مضر است در طرف مقابل مشورت با اهل فن زمینه را برای موفقیت آماده می کند. به فرموده ی مقام معظم رهبری: «پیامبر گرامى اسلام به فرمان الهى " و شاورهم فى الامر " در مهمات حکومتى اسلام مشورت مى‌فرمودند و حتى در صورت غلبه ی رأى جمع بر نظر مبارک ایشان، در مواردى به نظر اصحاب عمل مى کردند. شاید بتوان گفت که این امر یکى از رموز پیشرفت سریع و بى سابقه ی مسلمین در آغاز تاریخ اسلام بوده است.»(۲۷)

۱۴. صبح زود، رسول خدا(ص) صفوف سپاه را منظم کرد تا آن که قریش ظاهر گشتند. سپاه رسول خدا(ص) پشت به آفتاب و در برابر مغرب بودند و قریش ناچار در برابر، رو در روی آفتاب و مشرق. پیامبر ضمن خطابه‏ای، مسلمانان را به «پیروی از حق» دعوت کردند و «صبر» را در این قبیل دشواری ها، کلید نجات و وسیله‏ای شناساندند که خداوند به کمک آن غم و اندوه را از انسان دور می‏کند. پس از آن نیز با دیدن طلیعه ی سپاه دشمن، از خداوند خواستند تا نصرتی را که وعده کرده بود، فرود آورد(۲۸).

نتیجه: نقش کلیدی صفات «بصیرت» و «صبر» در این راه غیر قابل انکار است. کلید پیروزی های نظام در موقعیت های حساس پیش رو، بصیرت و صبر مؤمنین است. به فرموده ی مقام معظم رهبری: «ما بارها عرض کرده ایم که امیرالمؤمنین در جنگ صفین مکرر این جمله را مى‏فرمود: «و لا یحمل هذا العلم الّا اهل البصر و الصّبر»(۲۹) چه عبارت زیبایى هم هست؛ حروف بصر و صبر یکى است، ترکیبش دوتاست؛ و چه زیبا! فقط اهل بصیرت و پایدارى مى‏توانند این پرچم را بردارند.»(۳۰)

۱۵. شماری از مشرکان به سراغ حوضچه آب آمدند. عده‏ای از مسلمانان قصد طرد آنان را داشتند اما رسول خدا(ص) اجازه داد تا آب بنوشند.

نتیجه: هرگز هدف وسیله را توجیه نمی کند. داشتن اهداف مقدس، مجوزی برای استفاده از راه های غیر انسانی و غیر اسلامی نیست، و باید از این راه ها اجتناب کرد.

۱۶. عُمَیر بن وهب از مشرکان، در اطراف گشتی زد تا ببیند آیا غیر از سیصد و اندی مسلمان، عده ی دیگری در آن نواحی پنهان شده‏اند. اما کسی را نیافت، وقتی بازگشت، به قریش اطمینان داد که هیچ کمین و کمکی در کار نیست. با این همه، این قوم هیچ پناهگاهی جز سلاح های خود ندارند. تصور من آن است که کشته نشوند مگر آن که مردی از ما را بکشند؛ او درباره ی جنگ با چنین مردانی، از قریش خواست تا تأمل بیشتری کنند(۳۱). ابوسلمه جشمی برای جستجو رفت و سخن اصلی او نیز این بود که گرچه مسلمانان سلاحی ندارند، اما گویی هیچ یک از آنان قصد بازگشت به خانه‏های شان را ندارند، گروهی که تنها در انتظار مرگ بوده اعتمادشان به شمشیرهای شان است.

نتیجه: «ایمان راسخ» و «شهادت طلبی» دو سلاح کارآمد در جبهه ی حق است که باید در تقویت آن دو کوشید. همچنان که فرانسیس فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» می‌گوید:

شیعه، پرنده ای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرنده ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ، فوکویاما بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادت طلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است، معرفی می کند.

۱۷. عامر حضرمی نخستین حمله را به صفوف مسلمانان کرد و بدین ترتیب قریش آغازگر جنگ شد. او در جنگ با یکی از مسلمانان به نام مِهْجَعْ وی را به شهادت رساند. بنابراین تردیدی نیست که قریش بر این جنگ اصرار داشته و جنگ را شروع کرده است. مسبّب و باعثآتش افروزی نیز ابوجهل بوده. عُتْبة بن ربیعه به میدان آمده مبارز خواست. مسلمانان وظیفه داشتند تا زمانی که دشمن آنان را محاصره نکرده، شمشیر نکشند و تنها با کمان های خود، آماده تیراندازی باشند(۳۲).

نتیجه: نظام اسلامی تهدیدی برای همسایگان خود و سایر ملت ها نیست، و علاقه ای به جنگ افروزی و تجاوز به حقوق دیگران ندارد، اما در مقابل هر تهدیدی خواهد ایستاد و هیچ تجاوزی را بی پاسخ نخواهد گذاشت. هم چنان که مقام معظم رهبری، در این زمینه می فرمایند: «آمادگى شما، دشمن را بیمناک میکند؛ نه بیمناک از تجاوز شما - که شما اهل تجاوز نیستید - بیمناک از ایستادگى شما، بیمناک از فکر حمله ى به شما. در دنیائى که هنوز متأسفانه تکیه ى به قدرت سرنیزه و اسلحه می تواند در ارتباط میان ملت ها و کشورها تعیین کننده باشد، در دنیائى که قلدرانى با داشتن مشت هاى پولادین بخواهند سرنوشت ملت ها را در دست بگیرند - در دنیاى مادى - آن ملتى از آسیب محفوظ می ماند که ثابت کند آماده ى دفاع است … ما اهل تجاوز به هیچ ملتى و هیچ کشورى نیستیم؛ ما هرگز اقدام به جنگ خونین نمی کنیم - ملت ایران این را به اثبات رسانده است - اما ما ملتى هستیم که هرگونه تجاوز را، بلکه هرگونه تهدید را، با استوارى و با قدرت کامل پاسخ خواهیم داد. ما ملتى نیستیم که بنشینیم تماشا کنیم قدرت هاى پوشالىِ مادى که از درون کرم خورده و موریانه خورده‌اند، ملت استوار و پولادین ایران را تهدید کنند.

ما در مقابل تهدید، تهدید می کنیم. هر کسى فکر تجاوز به جمهورى اسلامى ایران در مخیله اش خطور کند، باید خود را آماده ى دریافت سیلى هاى محکم و مشت هاى پولادین کند؛ از سوى ملت مقتدر ایران، از سوى نیروهاى مسلح؛ ارتش جمهورى اسلامى ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و بسیج مردمى، و پشت سر همه، ملت بزرگ ایران. و بدانند؛ هم آمریکا بداند، هم دست نشاندگانش بدانند، هم سگ نگهبانش رژیم صهیونیستى در این منطقه بداند؛ پاسخ ملت ایران به هرگونه تعرضى، هرگونه تجاوزى، بلکه هر گونه تهدیدى، پاسخى خواهد بود که از درون، آنها را از هم خواهد پاشید و متلاشى خواهد کرد.»(۳۳)


۱۸. مبارزه ی فردی آغاز شد. سه تن از قریش: شیبه، عتبه، و فرزند وی ولید، در برابر سه تن از بنی‏هاشم: حمزه، علی(ع) و عبیدة بن حارث؛ حمزه و علی(ع) عُتبه و ولید فرزند عتبه را کشتند، شیبه ضربتی بر پای عبیده زد و آن را قطع کرد. آنگاه علی و حمزه به یاری عبیده شتافتند و شیبه را کشتند. این رخداد برای قریش سنگین بود. اما ابوجهل گفت که نباید از کشته شدن آنان هراسی داشته باشیم؛ آنان در جنگ عجله کردند. او شعار داد: اِنّ لنا الْعُزّیْ ولا عُزّی لکم، و مسلمانان گفتند: اللّه مَوْلانا و لا مَوْلی لکم؛(۳۴). سپس جنگ عمومی آغاز شد. ابوجهل توصیه می‏کرد که بیشتر اسیر بگیرند تا بعد از آن، به آنان نشان دهند که بخاطر جدا شدن از دین پدران خویش و خدایان آنها چه بر سرشان آمده است(۳۵)، اما مسلمانان مکلف بودند تا در حین جنگ کسی را به اسارت نگیرند گرچه چنین نکردند و مورد سرزنش قرآن قرار گرفتند.

نتیجه: «اطاعت» از ارکان پیروزی امت اسلامی و از سفارشات نبی مکرم اسلام است. مقام معظم رهبری در شرح حدیثی از پیامبر اکرم(ص) در این زمینه می فرمایند: «قال رسول اللَّه، صلّى اللَّه علیه و آله: اوصى امتى بخمس، … و الطّاعة …؛ امتم را به پنج چیز وصیت مى‏کنم: … اطاعت. اطاعت از چه کسى؟ از «من له الطاعة»، «من حقّه الطاعة». هر کس در هر میدان و در هر مقام، باید از آن که شایسته ی اطاعت است، اطاعت کند. سرپیچى و نافرمانى و «به ما ربطى ندارد» و این حرف ها، نیست. امّت اسلام، وقتى به وصیت پیغمبر عمل کرده که آن جا که اطاعت کردن، شرعاً برگردن او گذاشته شده است، دیگر اطاعت کند. در مقابل «اطاعت»، «عصیان» است که در آیه ی شریفه ی هشدار دهنده اى که بنده بارها به مناسبت هاى مختلف آن را بیان کرده ام، به آن اشاره شده است.

[آل عمران / ۱۵۲: و لقد صدقکم اللّه وعده اذ تحسّونهم باذنه حتّى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر و عصیتم من بعد ما ارئکم ما تحبّون منکم من یرید الدنیا و منکم من یرید الاخرة…، همانا خدا راستی و درستی وعده ی خود را در مورد پیروزی شما به ثبوت رسانید، آن گاه که در ساعات نخستین نبرد، به اذن او کافران را می کشتید و ریشه کن می کردید و هم چنان پیش می رفتید، تا وقتی که در پاسداری از گذرگاه احد سستی کردید و در آن کار کشمکش نمودید و سرانجام دستور پیامبر را نافرمانی کردید و گذرگاه را رها ساختید، و این بعد از آن بود که خداوند آنچه را دوست می داشتید(غنیمت های جنگی) به شما نشان داده بود، آری، از میان شما کسانی اند که دنیا را می خواهند و از میان شما کسانی اند که سرای آخرت را می طلبند…]

یکى از عواملى که موجب شکست شد - در جنگ اُحد - قضیه ی عصیان، یعنى اطاعت نکردن بود. یک کلمه پیغمبر را اطاعت نکردند؛ یک فاجعه به وجود آمد. در دوران جمهورى اسلامى، هر جا عدم اطاعت مشاهده شد، فاجعه به وجود آمد. هر جا اطاعت بود، کار به رشد و صلاح و خیر انجامید.»(۳۶)

۱۹. علاوه بر قرآن، اخبار بی شمار حکایت از همراهی ملائکه با مسلمانان در جنگ بر ضد مشرکان دارد. بعدها، بسیاری از مسلمانان تأیید کردند که در جریان نبرد شاهد نبرد ملائکه با مشرکان بوده‏اند. واقدی از خطبه‏ای از امام علی(ع) در کوفه یاد کرده که حضور ملائکه را در بدر تشریح کرده است(۳۷).

نتیجه: در کنار اسباب مادی، اعتقاد به اسباب معنوی و امدادهای غیبی الهی نقش تعیین کننده ای دریروزی های سپاه حق دارد. مقام معظم رهبری در ضمن بیاناتی در مراسم مشترک نیروهاى مسلح‌ کرمانشاه در محل پادگان لشکر ۸۱ زرهى کرمانشاه‌ فرمودند: «این پادگان و این منطقه، یادآور خاطرات بسیار شکوهمندى است. دلاورمردان، فداکاران، کسانى که دلهاشان لبالب از عشق به اسلام و ایران عزیز بود، در این منطقه فداکارى ها کردند. همت آنان بر کوه هاى استوار این منطقه فائق آمد. دشمن مسلحِ مؤیدِ از سوى شیاطین را به مدد الطاف الهى و نزول ملائکه ى الهى توانستند شکست بدهند و براى کشورشان آبرو، حیثیت، عزت و مصونیت به وجود بیاورند. یاد آن روزها را فراموش نخواهیم کرد.»(۳۸)

۲۰. رسول خدا(ص) خود نیز شرکت فعّالی در جنگ بدر داشت. از امام علی(ع) نقل شده که فرمود: در روز بدر، و آنگاه که کارزار سخت می‏شد، ما به رسول خدا(ص) پناه می‏آوردیم و آن حضرت خود سخت در کارزار شرکت داشته و کسی نزدیک تر از او به مشرکان نبود(۳۹).

نتیجه: در سختی ها و مشکلات تکیه گاه مطمئن بعد از خداوند رهبری است. مقام معظم رهبری در توصیف ایام حیات حضرت امام(ره) می فرمایند: «ما آن خانواده ى بزرگ و فعّالى هستیم که امید و اتکاء و قوّت قلبش، به پدر این خانواده بود. با بودنش، همه ى تکیه ها - بعد از خدا - به او بود. هر مشکلى براى کشور و مسؤولان پیش مى‌آمد، سرانگشت هنرمند و کارآمد او بود که گره را باز مى‌کرد. در جنگ و سیاست خارجى و مسایل داخلى و مسایل اقتصادى و اجتماعى، ملت و دولت و مسؤولان، حقیقتاً پشتشان به امام بزرگوارمان گرم بود. این، واقعیتى است که ما ده سال این طور حرکت و سیر کردیم و این کشور را اداره نمودیم.

در دوران مسؤولیت ممتدی که از روزهای اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله ی امیرالمؤمنین علیه الصّلاة و السّلام مى افتادم که مى فرماید: «اذا اشتدّ بنا الحراق التجینا برسول‌اللَّه»(۴۰)، وقتى در جنگ ها کار بر ما سخت مى‌شد و احساس مى کردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه مى بردیم. وقتى این جمله ى امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه به یادم مى آمد، مى دیدم بر وضع ما نیز صادق است.

مکرّر اتفاق افتاد که سر قضایاى مختلف، با برادران مسؤول مى نشستیم و فکرهای مان را تبادل مى کردیم و مشکل را در مجموعه اى مى گذاشتیم و خدمت امام(ره) مى بردیم و او بود که با نظر صایب و اراده ى قوى و ایمان و توکل بى نظیر خود، مشکل را حل مى کرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسى را در این حد از توکل و حسن ظن به خدا ندیده و نشنیده ام. او، مشکل را حل و گره را باز مى کرد.»(۴۱)

۲۱. رسول خدا(ص) در انتظار خبر قتل ابوجهل بود. زمانی که خبر قتل وی را آوردند، فرمود: این خبر از داشتن شتران سرخ موی برای او نیکوتر است. کشته شدن ابوجهل که رسول خدا(ص) او را «فرعون امت» و «رأس ائمة الکفر» نامیده بود، آن مقدار اهمیت داشت که رسول خدا(ص) گفت: خدایا وعده ی خود را محقق ساختی(۴۲). با کشته شدن سران قریش، و سر جمع هفتاد کشته و همین تعداد اسیر، سپاه مکه روی به شکست نهاده و متفرق گردید. در واقع، تا نیمروز جنگ به سود مسلمانان خاتمه یافته و دشمن منهزم شده بود. به این ترتیب یکی از تاریخی ترین روزهای صدر اسلام با پیروزی شگفت‏آور و تعیین کننده ی مسلمانان خاتمه یافت. این در حالی بود که تنها چهارده تن از مسلمانان در این جنگ به شهادت رسیدند(۴۳). پیروزی اسلام در بدر، مشرکین و منافقان مدینه را گرفتار بهت کرد؛ واقدی می‏گوید: هیچ منافق و یهودی در مدینه نبود، جز آن که در برابر حادثه بدر سر فرود آورد، و یهودیان گفتند که از این پس هیچ پرچمی را بر افراشته نمی‏کند جز آن که پیروزی از آن اوست.

نتیجه: در صورت رعایت دستورات الهی توسط مسلمین، پاسخ نظام اسلامی مبهوت کننده خواهد بود.(*)

پی نوشت ها:

۱ - بیانات در دیدار مردم قم، ۱۹/۱۰ / ۹۰

۲ - المغازی، ج ۱، ص ۲۸

۳ - طبقات‏الکبری، ج ۲، صص ۱۲ و ۱۳

۴ - المغازی، ج۱، ص۳۲؛ سبل‏الهدی والرشاد، ج۳، ص۳۵

۵ - السیرةالنبویه، ابن‏هشام، ج ۱، ص ۶۰۹؛ سبل‏الهدی والرشاد، ج ۲، ص ۳۵

۶ - انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۹۲، ش۶۵۵؛ امیة بن خلف که سنگین وزن بود و قصد رفتن نداشت چون متهم شد که همچون زنان است اجباراً راهی شد؛ نک: السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۱، ص ۶۱۰

۷ - بیانات در دانشگاه افسری امام علی علیه السلام، ۱۹/۸ / ۹۰

۸ - المغازی، ج ۱، ص ۲۱؛ الطبقات‏الکبری، ج ۲، ص ۱۲(أبطأ عنه بشرٌ کثیر)

۹ - انفال، ۵ و ۶

۱۰ - المغازی، ج ۱، ص ۲۴؛ انساب‏الأشراف، ج ۱، ص ۲۸۹؛ السیرةالنبویه، ابن‏هشام، ج ۱، ص ۶۱۳؛ سبل‏الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۳۹

۱۱ - سبل‏الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۴۶

۱۲ - نامه ی رهبر انقلاب خطاب به حجة‌الاسلام مصلحی وزیر اطلاعات، ۳۱/۱ / ۹۰

۱۳ - بیانات در مراسم بیعت مسئولین و کارکنان دستگاه اطلاعاتی کشور، ۱۸/۴ / ۶۸

۱۴ - المغازی، ج ۱، ص ۴۴؛ السیرةالنبویه، ابن‏هشام، ج ۱، صص ۶۱۸ و ۶۱۹

۱۵ - المغازی، ج ۱، ص ۴۷؛ انساب‏الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۸؛ سبل‏الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۳۸

۱۶ - المغازی، ج ۱، صص ۴۷ - ۴۸؛ انساب‏الأشراف، ج ۱، صص ۲۹۲ و ۲۹۳

۱۷ - در صحیح مسلم آمده که ابوبکر سخن گفت و رسول خدا(ص) از او اعراض کرد و عمر سخن گفت و رسول از او اعراض کرد، نک: سبل‏الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۱۲۱؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۸۴

۱۸. مائده، آیه ۲۴.

۱۹. المغازی، ج۱، ص۴۸؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۳۷۳.

۲۰. سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۶۳.

۲۱ - المغازی، ج ۱، ص ۴۹؛ السیرةالنبویه، ابن‏هشام، ج ۱، ص ۶۱۵

۲۲ - علل الشرایع، ج۲، ص۵۵۹، ح۱

۲۳ - نهج البلاغه، فرمان امام به مالک اشتر

۲۴ - المغازی، ج ۱، ص ۵۰؛ السیرةالنبویه، ابن‏هشام، ج ۱، ص ۶۱۶؛ سبل‏الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۴۴

۲۵ - المغازی، ج ۱، صص ۵۳ و ۵۴؛ الطبقات‏الکبری، ج ۱، ص ۱۵؛ السیرةالنبویه، ابن‏هشام، ج ۱، ص ۶۲۰؛ سبل‏الهدی و الرشاد، ج ۲، صص ۴۸ و ۴۹

۲۶ - الطبقات‏الکبری، ج ۱، ص ۱۵(و انما بینهم قَوْز من الرمل)

۲۷ - پیام به کنفرانس بین المجالس اسلامى‌، ۲۵/۳ / ۷۸

۲۸ - المغازی، ج ۱، ص ۵۹

۲۹ - نهج البلاغه، خطبه ى ۱۷۳

۳۰ - بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، ۸/۳ / ۸۴

۳۱ - الطبقات‏الکبری، ج۲، ص ۱۶؛ السیرةالنبویه، ابن‏هشام، ج۱، ص۶۲۲؛ سبل‏الهدی والرشاد، ج۴، ص۵۱

۳۲ - المغازی، ج ۱، ص ۶۷ و ۶۸

۳۳ - بیانات در دانشگاه افسری امام علی علیه السلام، ۱۹/۸ / ۹۰

۳۴ - سبل‏الهدی والرشاد، ج ۴، ص ۵۹

۳۵ - المغازی، ج ۱، ص ۷۱

۳۶ - بیانات در شروع درس خارج فقه، ۲۰/۶ / ۷۳

۳۷ - المغازی، ج ۱، ص ۵۷

۳۸ - به تاریخ: ۲۱/۷ / ۹۰

۳۹ - الطبقات‏الکبری، ج ۱، ص ۲۳(و کان من أشد النّاس بأساً یومئذٍ و ما کان أحد أقرب الی المشرکین منه)؛ سبل‏الهدی و الرشاد، ج ۴، ص ۷۱؛ مسند احمد، حدیثشماره ۱۰۴۲(طبع دارالمعارف)

۴۰ - نهج البلاغه، کلمات قصار

۴۱ - بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى‌، ۱۲/۵ / ۶۸

۴۲ - المغازی، ج ۱، ص ۹۱

۴۳- الطبقات‏الکبری، ج ۱، ص ۱۷ - ۱۸؛ شش نفر از مهاجران و هشت نفر از انصار. در این جنگ اندکی بیش از شصت مهاجر و نیز اندکی بیش از دویست و چهل انصاری شرکت داشتند؛ نک: همان، ص ۱۹ - ۲۰