چرا خطر نفاق از کفر بیشتر است؟
افکارنیوز گره مذهبی:

نفاق برخاسته از عصر نبوی در دورۀ حکومت های پیش از یزید با توجه به شرایط و موقعیت­ها عمل می­کرد. گاه، در شکل حدیث­سوزی و گاه در شکل حدیث­ سازی و زمانی به شکل اسرائیلیات و دوره­ای دیگر به شکل تفسیر قرآن خود را نشان داد. در همۀ این اشکال، هدف دگرگون­سازی با ساختار دگراندیشی بود تا اسلام آن چه را آورده بود در محاق ظاهر و باطن و جبر و اختیار قرار گیرد و بینش و نگرش و کنش­های مردم به شکلی که مطلوب منافقان بود شکل گیرد.

زمانی رسید که امیر مؤمنان، علی(ع)، برای تأویل - چنان که برای تنزیل شمشیر زده بود - برخیزد و شمشیر از نیام برکشد و زمانی دیگر را در سکوت بیست­ و پنج ساله بنشیند تا اسلام، این درخت شکننده، جان بگیرد و استوار شود هر چند که آمیخته از حق و باطل شده باشد و التقاط آن را دگرگونه سازد، ولی باز می­توان در زمانی دیگر این حق را باز شناخت، زیرا حق آبی است که باطل چون کف بر روی آن نشسته و ظاهرش را پوشانده است، ولی این کف زمانی فرو می­نشیند و حق جای خود را بازمی­ یابد.

زمانی که امام حسین(ع) زمام امور دین و دنیا را به عنوان امامت و ولایت و خلافت الهی در دست گرفت، منافقان دیرزمانی بود که دیگر در محافل زیرزمینی نمی­ نشستند و نجوا پیشه نمی ­ساختند، بلکه به صراحت با دین و اصول آن به جنگ برخاسته و کفر و نفاق خویش را آشکار کرده و ولایت و خلافت را به سلطنت تبدیل کرده بودند.

با هشدار علی(ع) نسبت به ورود منافقان در حکومت در دورۀ پیامبر دست برخی از منافقان رو می­شود و کسانی که استسلام را بر اسلام ترجیح دادند نیز تحت رأفت و رحمت دولت اسلامی قرار گرفتند.

با این همه، پیامبر(ص) روشی را در پیش گرفت که افراد منافق و سست­ ایمان، نتوانند در پست­های حساس وارد شوند، اما در دورۀ عمر و به ویژه در عصر عثمان پست­های حساس نه­ تنها به منافقان و اهل کتاب سپرده شد، بلکه اهل ایمان را از پست­های حساس و امارت و ولایت دور ساختند.

در این دوره، برخی از اهل کتاب مانند کعب الاحبار یهودی به مردم دین اسلام را آموزش می­ دهند و به عنوان پیش­ خطبه به بیان اسرائیلیات و قصه­ های توراتی می ­پردازند. در این دوره است که منافقان توانستند افزون بر ثروت و منصب سیاسی امور دینی مردم را نیز در دست گیرند.

علی(ع) بارها هشدار می­دهد که اهل نفاق مردم را به جای عبودیت به عبدیت می­ گیرند و به جای آن که بیعت بر عبودیت خدا گرفته شود بر غلامی و عبودیت هم چون یزیدی می­ گیرند چنان که مسلم­بن عقبه با مردم مدینه چنین کرد. دین دگرگونه می­ شود و حلال خدا حرام و حرام او حلال می­شود و ظلم جای عدل را می­گیرد و عناصر غیراسلامی به جای عناصر اسلامی وارد و دین تحریف می­شود.(نهج البلاغه، دربارۀ فتنه­های اموی، خطبۀ ۹۲ فیض الاسلام)

آن حضرت توضیح می­ دهد که جریان نفاق نخواهد گذاشت تا متفکر و روشن­فکری باشد و هر کس فهم و درکی دارد فتنۀ بزرگ اموی آنان را در برمی­ گیرد و نمی­ گذارد راحت باشند. از این رو، از خطر خوارج بزرگ­تر و مهم­تر و دشوارتر شمرده می­شود.(همان) اسلام را چون پوستینی وارونه به تن مردم می­کنند.(همان، خطبۀ ۱۰۷)

در دورۀ حسینی، نفاق آن چنان عمل می­کند که حکومت در دست منافقان مستقر می­شود. مردم با مردی شراب­خوار و نابکار و به تعبیر امام حسین(ع) ظالم و ستم­کار بیعت می­ کنند.

این که آنان مردمی نابکار و ستم­گر و ستم­کار و شراب­خوار بوده اند برای ما امروز روشن است در حالی که در آن عصر مردم کمتر با این مسائل آشنا بودند. کمتر کسی می­ دانست که یزید این گونه است و شراب می­خورد و یا نماز را به سخره می ­گیرد و حکومت را سلطنت می ­پندارد. واقعۀ عاشورا موجب شد تا این مسائل آشکار شود.

اهل نفاق که قدرت و حکومت اسلامی را دراختیار گرفته بودند به نام خدا و دین، فرزند پیامبر(ص) و معصومی را می­ کشند که قرآن عصمت وی را تأیید کرده و مهر بهشتی بودن بر چهره­اش زده، زیرا بر این باورند که یزید خلیفۀ مسلمین است و حضرت امام حسین(ع) بر او خروج و طغیان کرده است و بر طبق فقه سیاسی اسلام خوارج و طغیان­گران بر دولت اسلامی می­ بایست دستگیر و یا کشته شوند. این گونه است که به نام خدا به جنگ حسین(ع) می­­ روند و به قصد شهادت و قرب الهی و تقرب به پیامبر(ص) فرزندش را، که معصوم است، می­کشند.

این گونه است که خطر نفاق بیشتر از کفر است و قرآن خطر ایشان را بیشتر مورد توجه قرار می­دهد و آنان را تهدید می­کند که در " درک اسفل من النار " قرار می­ گیرند، زیرا می­ داند که چگونه اهل نفاق می ­توانند نظام سیاسی و فکری و فرهنگی را از درون دگرگون کنند و به نابودی بکشانند.

جریان نفاق با چیرگی بر حکومت اسلام و دولت اسلامی توانست جریان فکری و فرهنگی خود را بر دین تحمیل کند و جبرگرایی را بر جامعه چیره کند. نقش منفی جبرگرایی، که منافقان در دین پدید می آورند، آن گونه خطرناک است که یزیدیان برای توجیه اعمال زشت و ضد حقوق بشری خود به آن دست می آویزند.