عاشقى که در راه ولایت به دار آویخته شد

سرویس مذهبیافکارنیوز- على علیه السلام به یکى از عاشقان خالص و داراى محبّتى فراوان، مى‏ گوید:
تو را در آینده به خاطر دفاع از من و مکتب من و عشق و علاقه‏ ات به من، بردار مى ‏آویزند! در آن لحظه چه حالى خواهى داشت؟

عاشق مذکور نترسید، نهراسید، از على فرار نکرد، بلکه خوش‏حال شد و عرض کرد: آقا! کجا مرا به دار خواهند آویخت؟!
على علیه السلام به نخلى از نخل هاى کوفه اشاره کرد و فرمود: بر روى چوبه این نخل تو را به دار خواهند زد.

این عاشق پاکباخته، نه تنها از على علیه السلام فاصله نمى‏ گیرد و از او دور نمى ‏شود و از آن شهر و دیار نمى‏ گریزد، بلکه آتش عشقش به على شعله ‏ورتر مى‏ شود.
هر روز به نزد آن نخل مى ‏آید، به آن رسیدگى مى ‏نماید، آبیاریش مى‏ کند، در کنارش نماز مى ‏خواند، با درخت عشق مى‏ کند و با آن گفتگو مى ‏کند:

اى نخل! تو براى من ساخته شده ‏اى و من براى تو! روزى مرا به جرم عشق به على علیه السلام بر روى تو بردار خواهند آویخت!» در کجاى تاریخ بشریّت چنین انسانهاى عاشقى یافت مى‏ شود؟!
روز موعود فرا مى ‏رسد، عاشق پاکباخته را بر همان نخل به دار مى‏ آویزند، ولى نه تنها شعله‏ هاى عشق او به محبوبش، على علیه السلام، خاموش نمى ‏شود، بلکه فروزان‏تر مى‏ گردد وبر روى چوبه دار هم به ذکر فضائل و مناقب على مى ‏پردازد! تا جایى که دشمن نمى ‏تواند تحمّل کند و زبان او را قطع مى‏ کند.بدین گونه هم سر مى ‏دهد و هم زبان!

سر در ره جانانه فدا شد، چه به جا شد از گردنم این دین ادا شد، چه به جا شد
از خون دلم بسته حنا بر سر انگشت خون دلم انگشت نما شد، چه به جا شد

سؤال:مگر از نظر اسلام تقیّه واجب نیست؟ پس چرا چنین افرادى تقیّه نمى ‏کردند، تا جانشان را حفظ کنند و خود را در خطر و کام مرگ قرار ندهند؟

جواب:همانگونه که تقیّه در برخى موارد واجب است، در برخى از موارد نیز حرام مى‏ باشد. آنجا که اساس دین و مکتب در خطر باشد و ظلمت و تاریکى همه جا را فرا گرفته باشد و تمام آزادگان را در بند کرده باشند، کسانى که قدرت و توان افشاگرى دارند باید افشاگرى کنند و ظلم و جنایات دستگاه حاکم را بر ملا کنند و در این صورت نه تنها تقیّه حرام نیست، بلکه اگر تقیّه کنند مرتکب گناه بزرگ و نابخشودنى شده‏ اند!

پی نوشت:آيات ولايت در قرآن، ص197.