شرح حکمت 215 نهج البلاغه

نهج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است ، این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی (ع) درباره قرآن آمده است : « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان می‎پذیرد و نه اسرار آن منقضی می‎شود . در سخن مشابهی نیز آمده است : « لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه » نه شگفتی های آن را می‎توان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی می‎شود و از بین می‎رود .

 

سخنان امام علی (ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت . سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بالغ بر هزار سال از عمر این کتاب شریف می‎گذرد .هرچند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند ،اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.

شرح و تفسیر حکمت 215 نهج البلاغه

امام علی(علیه السلام) فرمودند:الْخِلاَفُ یَهْدِمُ الرَّأْیَ. اختلاف، تصمیم گیرى و تدبیر را نابود مى کند.

امام(علیه السلام) در این کلام نورانى و کوتاه و پرمعنا به یکى از عواقب سوء اختلاف اشاره مى کند و مى فرماید: «اختلاف، تصمیم گیرى و تدبیر را نابود مى کند»; (الْخِلاَفُ یَهْدِمُ الرَّأْیَ). همه مى دانیم اختلاف سرچشمه همه بدبختى هاست. هیچ قوم و ملتى نابود نشدند مگر بر اثر اختلاف و هیچ جمعیتى پیروز و کامیاب نگشتند مگر در سایه اتفاق. کلام حکیمانه بالا دو تفسیر مى تواند داشته باشد: نخست این که گاه مى شود عده اى مى نشینند و بر سر موضوع مهمى تصمیم گیرى مى کنند; ولى ناگهان فرد یا افرادى نظر مخالفى ابراز مى کنند و تصمیم گیرى پیش گفته را به هم مى زنند و کار ابتر مى ماند.

همان گونه که در داستان جنگ صفین، على(علیه السلام) و جمعى از دوستان خبیر و آگاه اصرار داشتند که جنگ به مراحل نهایى رسیده و آن را تا پیروزى ادامه دهند و غائله را ختم کنند; ولى مخالفت افرادى ناآگاه و جاهل و بى خبر این تصمیم را بر هم زد و مسلمانان با عواقب بسیار دردناک آن روبرو شدند. تفسیر دیگر این که اختلاف سبب مى شود که رأى گیرى هیچ گاه به جایى نرسد و تدبیرها عقیم بماند. جمع میان این دو تفسیر نیز مانعى ندارد که اختلاف هم مانع از تصمیم و تدبیر باشد و هم اگر تدبیر و تصمیم صحیحى منعقد شد، آن را بر هم بزند. روشن است براى انجام هر کار مهمى احتیاج به فکر و اندیشه و تدبیر و تصمیم گیرى صحیح است و این کار تنها در فضایى ممکن است که اختلاف در آن نباشد، بلکه تمام کسانى که در آن تصمیم گیرى شرکت دارند هدفشان رسیدن به نقطه واحد و حتى الامکان دور از هر گونه خطا و اشتباه باشد. اما گاه یک نغمه مخالف که یا بدون مطالعه اظهار شده و یا از غرض و مرضى ناشى گشته مى تواند تمام تصمیم ها و تدبیرها را به هم بریزد. گاهى نیز رئیس جمعیت بر حسب تدبیر خود تصمیمى مى گیرد; اما مخالفت بعضى از پیروان آن را عقیم مى کند چنان که در داستان قلم و دوات که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در آخرین لحظات عمرش درخواست کرد آن را بیاورند و فرمانى درباره جانشین خود که قطعاً على بن ابى طالب(علیه السلام) بود بنویسد و آنچه را قبلاً گفته بود تأکید کند، مخالفت یک نفر (خلیفه دوم) سبب شد که گروه دیگرى نیز نغمه خلاف سر دهند و جلوى این کار گرفته و حتى به ساحت قدس پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) اهانت زشتى شود که شرح آن در چندین جاى صحیح بخارى و کتب دیگر حدیث و تاریخ آمده است.

در جنگ احد نیز همین حادثه شوم اتفاق افتاد; پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جمعى از یاران اصرار داشتند مسلمانان در مدینه بمانند و در برابر دشمن از خود دفاع کنند، زیرا در آنجا بهتر مى شد دشمن را زمین گیر کرد; ولى گروهى از جوانان پرشور مخالفت کردند. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به احترام نظرات آنها لشکر اسلام را به بیرون و در کنار کوه احد آورد و سرانجام به سبب این موضوع و پاره اى از اسباب دیگر ضربه سختى بر پیکر لشکر اسلام وارد شد. در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «ما اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِیِّها إلاّ ظَهَرَ أهْلُ باطِلِها عَلى أهْلِ حَقِّها; هیچ امتى بعد از پیامبر خود اختلاف نکردند مگر این که اهل باطل بر اهل حق در میان آنها پیروز شدند». در کلام حکیمانه شماره 179 نیز امام(علیه السلام) به این حقیقت اشاره فرموده بود که: «اللِّجاجَةُ تَسُلُّ الرَّاْىَ; لجاجت فکر و رأى انسان را نابود مى کند».