شرایط ورود به خانه دیگران از منظر اسلام

رازپوشی از صفات خداوند متعال است. با اینکه خداوند از اَسرار همه آگاه است، هرگز راز بندگانش را فاش نمی‌کند. زیرا او «ستّار» یعنی پوشاننده عیب‌ها است. در همین رابطه از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است که می‌فرمایند: راز تو بخشی از خون تو است. پس خون خود را نباید در رگ‌های غیرخودت به جریان بیندازی.

همچنین حضرت رسول(ص) می‌فرمایند: سخنانی که در جلسات خصوصی گفته می‌شود، امانت است. امانت می‌تواند مادی و معنوی باشد. گاهی یک کالای مادی به عنوان امانت در اختیار انسان قرار می‌گیرد و گاهی یک چیز یا سخن معنوی که اَسرار زندگی انسان‌ها است، به امانت در اختیار قرار می‌گیرد که بسیار مسئولیت دارد.

آنچه که در ادامه می‌خوانید شرح و نفسیر آیاتی از قرآن کریم است که به عدم ورود به حریم دیگران و حفظ اسرار دلالت دارد. نوشتار پیش‌رو برگرفته از تفسیر نور حجت‌الاسلام محسن قرائتی است.

آیه 27 سوره مبارکه «نور»

«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى‌ تَسْتَأْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَى‌ أَهْلِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»؛ اى کسانى که ایمان آورده‌‌اید! به خانه‌‌هایى که منزل شما نیست پیش از آنکه اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام کنید، وارد نشوید. این دستور به نفع شماست شاید پند گیرید.

نکته‌ها

معناى «اِستیناس»، اجازه خواستن و اعلام ورود است که به گفته‌ روایات مى‌‌تواند با ذکر خدا باشد و یا با سلام کردن و امثال آن. شخصى از پیامبر اکرم(ص) پرسید: آیا براى ورود به منزل مادرم اجازه بگیرم؟ فرمود: بله، گفت: در خانه جز او کسى نیست و جز من خادمى ندارد! حضرت فرمود: آیا دوست دارى مادرت را بدون لباس مناسب ببینى؟ گفت نه. فرمود: پس اجازه بگیر.

در روایتى دیگر، حضرت رسول(ص) از ورود مردان به خانه زنانى که همسران آنان حضور ندارند نهى فرمود. در روایات مى‌‌خوانیم: اجازه گرفتن براى ورود به خانه دیگران باید سه مرتبه باشد تا اهل خانه فرصت جمع و جور کردن خود را داشته باشند و براى نجات غریق و مظلوم و مورد آتش سوزى، اجازه لازم نیست. پیامبر اکرم(ص) هرگاه مى‌‌خواست وارد منزلى شود، براى اجازه گرفتن، روبه‌روى در خانه نمى‌‌ایستاد تا نگاه مبارکشان به داخل خانه نیفتد.

پیام‌ها

1- اهل ایمان، در امور زندگى باید از وحى الهى دستور بگیرند. «یا ایّها الّذین آمنوا»

2- امنیّت و آزادى براى ساکنین خانه باید حفظ شود. «لا تَدخلوا» (ورود سرزده به حریم دیگران، حرام است.)

3- از مواضع تهمت دورى کنید. «لا تَدخلوا... ذلکم خیر»

4- باز بودن در خانه، دلیل جواز ورود نیست. «لا تَدخلوا»

5 - مالکیّت افراد محترم است. «لا تَدخلوا»

6- برخورد مؤمنان با یکدیگر، باید با محبّت همراه باشد. «تَستأنسوا و تُسلّموا»

7- از هر کارى که موجب شکستن حریم حیا و حجاب مى‌‌شود، دورى کنید. «تستأنسوا»

8 - وارد شونده باید سلام کند، هر که باشد. «تسلّموا على اهلها» (سلام کردن لازم نیست از کوچکتر به بزرگتر باشد.)

9- مراعات ادب و حق دیگران، سرچشمه سعادت بشر است. «ذلکم خیرلکم»

10- دستورات الهى را فراموش نکنیم و به یاد داشته باشیم. «لعلّکم تَذکّرون»

11- آداب واخلاق دینى، همان نداى فطرت است، که مورد غفلت قرار گرفته و باید با تذکر بیدار کنیم. «تَذکّرون»

آیه 28 سوره مبارکه «نور»

«فَإِن لَّمْ تَجِدُواْ فِیهَآ أَحَداً فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى‌ یُؤْذَنَ لَکُمْ وَإِن قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْکَى‌ لَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ»؛ پس اگر کسى را در خانه نیافتید، وارد آنجا نشوید تا آنکه (به نحوى) به شما اجازه‌ ورود داده شود واگر به شما گفته شد که برگردید، برگردید (و ناراحت نشوید) این براى پاک ماندن شما بهتر است و خداوند به عملکرد شما آگاه است.   

پیام‌ها

1- ورود به خانه‌ دیگران، بدون اجازه‌ صاحب خانه، حرام است. «فلاتَدخلوا»

2- ورود، اجازه‌ قطعى مى‌‌خواهد، «حتّى یُؤذن لکم» چنانکه به مجرد پیدا شدن علائم نارضایتى بازگشتن لازم است. «اذا قیل لکم ارجعوا فارجعوا»

3- ورود به خانه مردم نیاز به اذن و اجازه دارد؛ خواه اذن دهنده صاحب خانه و مالک باشد، یا مقام مجاز دیگر نظیر حاکم اسلامى. (جمله «یؤذن» مجهول آمده تا اصل اذن را ثابت کند و نامى از اذن دهنده نیامده است)

4- توقّف پشت در خانه مردم ممنوع است. «اِرجعُوا»

5 - نپذیرفتن مهمان ناخوانده جایز است. «ارجِعوا»

6- عذر صاحب خانه را بپذیریم و خود را به صاحب خانه تحمیل نکنیم. «اِرجِعُوا فارجِعوا»

7- صفا، صمیمیّت و نداشتن توقّع بی‌جا، از برکات اخلاق اسلامى است. «اِرجِعوا فارجِعوا»

8 - گاهى خیر انسان در این است که سر او به سنگ بخورد. «اِرجعوا - هو اَزکى‌ لکم» (هر برگشتى شکست نیست.)

9- ملاک در روابط اجتماعى، پاکى و طهارت است. «اَزکى لکم» (اوامر و نواهى خداوند، راه رسیدن به طهارت است.)

10- علم خداوند به عملکرد ما، عامل تشویق و تهدید ماست. «بما تعملون علیم»

آیه 118 سوره مبارکه «بقره»

«وَقَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ لَوْلاَ یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأتِینَا آیَةٌ کَذَ لِکَ قَالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِّثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَبَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الأَیَتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ‌»؛ کسانى که نمى‌‌دانند، گفتند: چرا خدا با خود ما سخن نمى‌‌گوید؟ یا آیه و نشانه‌‌اى بر خود ما نمى‌‌آید؟ همچنین گروهى که قبل از آنان بودند مثل گفته آنان را گفتند، دلها (وافکار)شان مشابه است، ولى ما (به اندازه‌ کافى) آیات و نشانه‌‌ها را براى اهل یقین (وحقیقت‌ جویان) روشن ساخته‌‌ایم.  

نکته‌ها

باز هم تقاضاى نابجا از سوى گروه دیگرى از کفّار! افراد ناآگاه، در برابر دعوت رسول خدا صلى(ص) چنین مى‌‌گویند: چرا خداوند مستقیماً با خود ما سخن نمى‌‌گوید؟ چرا بر خود ما آیه نازل نمى‌‌شود؟!

قرآن براى جلوگیرى از اثرات سوء احتمالى اینگونه سخن‌‌هاى یاوه و بى‌‌جا بر سایر مسلمانان و دلدارى به رسول خدا صلى الله علیه وآله، سؤال و خواست آنها را خیلى عادّى تلقى مى‌‌کند که این سؤالات حرف تازه‌‌اى نیست و کفارِ قبل از اینها نیز از انبیاى پیشین چنین توقّعات نابجا را داشته‌‌اند. سپس مى‌‌فرماید: طرز تفکّر هر دو گروه به یکدیگر شباهت دارد، ولى ما براى اینگونه درخواست‌‌ها اعتبار و ارزشى قائل نیستیم. چرا که آیات خودمان را به قدر کفایت براى طالبان حقیقت بیان کرده‌‌ایم.

توقّعات نابجا، یا به خاطر روحیّه استکبار و خودبرتربینى است و یا به خاطر جهل و نادانى. آنکه جاهل است، نمى‌‌داند نزول فرشته وحى بر هر دلى ممکن نیست و حکیم، شربت زلال و گوارا را در هر ظرفى نمى‌‌ریزد. در قرآن مى‌‌خوانیم: اگر پاکدل و درست کردار بودید، فرقان و قوه تمیز به شما مى‌‌دادیم.

پیام‌ها

1- اصالت به تلاش و لیاقت است، نه به تقاضا و توقع. گروهى هستند که به جاى تلاش و بروز لیاقت، همیشه توقعات نابجاى خود را مطرح مى‌‌کنند. «لولا یکلّمنا اللّه»

2- سنّت خداوند اتمام حجّت و بیان دلیل است، نه پاسخگویى به خواسته‌‌ها و تمایلات نفسانى هر کس. «قد بیّنا الایات»