خانواده ای که اسطوره استقامت شد

تقدیر مبارک
یاسر از اعراب عنسی مذجحی قحطانی یمن بود که همراه دو برادرش «حارث‏» و «مالک‏» از یمن به مکه راه افتاد تا برادر چهارمش را که بر اثر قحطی و خشکسالی و فساد اوضاع حکومت‌یمن، آواره شده بود، پیدا کند.

پس از آن که سه برادر از پیدا کردن برادر گمشده‏ء خود ناامید شدند، مالک و حارثبازگشتند، ولی یاسر در مکه ماند و با رییس قبیلهء بنی مخزوم - ابی حذیفة بن مغیره - هم‌پیمان شد.(۱)

ابو حذیفه - که مرد مهربان و خوش قلبی بود - از یاسر نگهداری می‌کرد و یاسر نیز که از بزرگی و مهربانی ابو حذیفه برخوردار بود، بیش‌ترین وفاداری و پاکی را نسبت‌به او ابراز می‌داشت.

«ابو حذیفه‏» روزی به فکر هم‌پیمان عنسی خود افتاد تا برای او همسری گزینش کند و او را از تنهایی نجات دهد و نیز امیدوار بود که خداوند فرزند شایسته‌ای به او بدهد؛ بنابراین «سمیه‏»(۲) دختر خیاط(۳) را، که بزرگوارترین و پاکدامن‌ترین کنیز وی بود، به ازدواج یاسر درآورد و پس از آن سمیه را نیز آزاد کرد و بناگذاشت که فرزندان این زن و شوهر نیز جزو آزادگان و احرار شناخته شوند. حاصل این ازدواج فرخنده پسری به نام «عمار» شد.

در نتیجه‏ء این پایداری و بردباری شگفت‌آور، شکنجه‌های ابوجهل بر آن‌ها فزونی می‌گرفت؛ زره‌های آهنین بر بدن‌شان می‌کرد و آن‌ها را در آفتاب سوزان صحرای مکه نگاه می‌داشت؛ به نحوی که حرارت آفتاب و داغی آهن، بدنشان را می‌پخت و مغزشان را به جوش می‌آورد نخستین پرواز
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به پیامبری برگزیده شد و آیین اسلام را به طور ناآشکارا وارد مکه نمود، یاسر و سمیه و فرزندشان عمار که در آن هنگام، جوانی رشید و قوی بود، جزو نخستین نفراتی بودند که به دین اسلام گرویدند و تمام خطرات احتمالی را با جان و دل پذیرا شدند.

آنان روزی که مرکز تبلیغاتی پیامبر صلی الله علیه وآله، خانهء «ارقم‌بن ابی الارقم» بود، اسلام آوردند. روزی که دشمنان اسلام از ایمان آن‌ها آگاه شدند، در آزار و شکنجهء آنان کوتاهی ننمودند.

با اسلام آوردن این خانواده و پذیرش آیین توحید و یکتاپرستی و نفی و طرد کفر و شرک، آزار و اذیت‌ها و شکنجه‌های کفار قریش نسبت‌به آن‌ها آغاز شد و روز به روز فزونی می‌یافت و شدت می‌گرفت.

شمیم شکیبایى
هنگامی که آل یاسر به پیشنهاد پسرشان عمّار اسلام آوردند، ابوجهل و عده ای دیگر از مشرکان، او و شوهرش را به شکنجه گرفتند. مشرکان این سه نفر را در گرمترین مواقع مجبور می‌کردند که خانهء خود را ترک بگویند، و در زیر آفتاب گرم و باد سوزان بیابان به سر ببرند(۴) ابوجهل در آن گرمای سوزناک خورشید عربستان و بر روی شنزارهای داغ به شکنجهء سمیه، یاسر و عمار پرداخت. آنها سنگ‌های سنگینی روی سینهء هر یک از این سه نفر گذاشته و به سختی آن‌ها را شکنجه و آزار می‌دادند.

ابوجهل می‌گفت: یکی از این سه امر موجب رهایی و آسایش شما خواهد بود:

۱) ناسزاگویی به محمد.

۲) بیزاری جستن از او.

۳) بازگشت به بت های لات و عُزّی.

ولی از زبان آن‌ها سخنی جز «الله اکبر» و «لا اله الا الله‏» و بد گفتن به لات و عزی و یاد کردن نام محمد صلی الله علیه وآله با احترام چیزی شنیده نمی‌شد.(۵)

ابن اسحاق در مغازی روایت می‌کند که ابوجهل سنگی بزرگ بر سینه سمیّه می‌فشرد و می‌گفت بگو که لات و منات و عزّی خدایان تواند. امّا سمیّه در همان حال به یگانگی خدا شهادت می‌داد و حاضر نشد خدایی لات و منات و عزّی را بپذیرد. ابوجهل سنگ را سخت تر می‌فشرد و با تازیانه سمیّه را می‌زد. بر اساس مغازی، کنیزان ابوجهل نزد او رفتند و از او خواستند سمیّه را رها کند اما او نپذیرفت.

وقتی ابوبکر از مسلمان شدن سمیه آگاه شد نزد ابوجهل رفت و از ایشان خواست که سمیّه را به او بفروشند. به استناد مغازی، هر چقدر ابوبکر قیمت را بالا برد ابوجهل حاضر به فروش سمیّه نشد. ابوبکر حتّی حاضر شد خون بهای سمیّه را به ابوجهل بپردازد تا ابوجهل در مقابل سمیّه را آزاد کند امّا ابوجهل نپذیرفت. پس از این، ابوجهل فروش برده به ابوبکر را ممنوع اعلام کرد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای هم‌دردی و جویاشدن از حال آن‌ها به نزدشان می‌آمد و تا جایی که امکان داشت در کنار آن‌ها می‌نشست و از آنان دلجویی می‌کرد و با رافت و مهربانی می‌گفت: «صبرا یا آل یاسر فان موعدکم الجنة»(۷)؛ ای افراد خاندان یاسر شکیبا باشید! موعد شما بهشت است‏. و نیز رو به آسمان می‌کرد و می‌گفت: «خدایا! آل یاسر را بیامرز که من آن چه از عهده‌ام ساخته بود انجام دادم در نتیجه‏ء این پایداری و بردباری شگفت‌آور، شکنجه‌های ابوجهل بر آن‌ها فزونی می‌گرفت؛ زره‌های آهنین بر بدن‌شان می‌کرد و آن‌ها را در آفتاب سوزان صحرای مکه نگاه می‌داشت؛ به نحوی که حرارت آفتاب و داغی آهن، بدنشان را می‌پخت و مغزشان را به جوش می‌آورد.(۶)

مژده وصال
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برای هم‌دردی و جویاشدن از حال آن‌ها به نزدشان می‌آمد و تا جایی که امکان داشت در کنار آن‌ها می‌نشست و از آنان دلجویی می‌کرد و با رافت و مهربانی می‌گفت:

«صبرا یا آل یاسر فان موعدکم الجنة»(۷)؛ ای افراد خاندان یاسر شکیبا باشید! موعد شما بهشت است‏.

و نیز رو به آسمان می‌کرد و می‌گفت: «خدایا! آل یاسر را بیامرز که من آن چه از عهده‌ام ساخته بود انجام دادم.(۸)

روزی عمار به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله عرض کرد: یا رسول الله: بلغ العذاب من امی کل مبلغ؛ ای رسول خدا! شکنجهء مادرم(به دست کفار قریش) از حد گذشته است‏»

حضرت به او فرمود: «صبرا یا ابا الیقظان! اللهم لا تعذب احدا من آل یاسر بالنار؛ ای ابا یقظان! صبر کن‏» و رو به آسمان کرد و گفت: «خداوندا! هیچ کدام از خاندان یاسر را در عذاب و آتش خودت مسوزان».(۹)

هنگامه عروج
روزگار مکه به همین ترتیب با سختی و شدت هر چه تمام‌تر برای تازه مسلمان‌ها از جمله آل یاسر سپری شد تا این که سرانجام سال پنجم بعثت فرا رسید.

این شکنجه‌ها آن‌قدر تکرار شد که یاسر در آن میان جان سپرد. آخرین سخن سمیه نیز این بود که:

«ما راه خود را یافته‌ایم و به محمد ایمان آورده و رهبری او را پذیرفته‌ایم و هرگز از ایمان و هدفمان دست برنمی داریم».

پس از آن، در یکی از روزها که «سمیه‏» با شکیبایی، زیر آزار و اذیت و شکنجهء بود، ابوجهل نیزه‌ای بر قلب او وارد کرد تا آن که سمیه جان سپرد

.(۱۰)

جوانان قریش که شاهد این صحنه بودند، با تمام وحدت منافعی که در کوبیدن اسلام داشتند، عمار را با تن مجروح و دل خسته از زیر شکنجهء ابوجهل نجات دادند، تا بتواند جسد پدر و مادر خود را به خاک بسپارد.(۱۱)



پی نوشت:

۱) منتهی الآمال، ص ۱۶۰-۱۶۱.

۲) سمیه به معنی دختر کوچک والا مقام است.(لغتنامه دهخدا)

۳) یا سمیّه دختر خبّاب کنیز حبشی ابوحذیفه پسر مغیره بزرگ قبیله بنی مخزوم.

۴) فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص ۱۱۷.

۵) عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی، ص ۷۱.

۶) ریاحین الشریعة، ج ۴، ص ۳۵۳؛ منتهی الآمال، ص ۱۶۱.

۷) منتهی الآمال، ص ۱۶۱.

۸) عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی، ص ۷۲.

۹) مجمع الزوائد و منبع الفوائد؛ ۹/۲۹۶.

۱۰) اعلام النساء المؤمنات، ص ۵۱۸؛ بحار الانوار، ج ۱۸، ص ۲۴۱.

۱۱) فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص ۱۱۷.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
منابع:
منتهی الآمال / شیخ عباس قمی.

فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام / استاد جعفر سبحانی.

عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام و پرچمدار علی علیه السلام / صدر الدین شرف الدین، ترجمه ی غلامرضا سعیدی.