علی کریمی و طعم خوش معرفت

همه ما در زندگی‌مان رفقایی داریم که در شرایط مختلف کنارمان هستند اما آنها که همواره در لحظات خاص و روزهای سخت کنارمان هستند را وفادارتر می‌دانیم و بیشتر دوست‌شان داریم!

علی انصاریان و همین‌طور مهرداد میناوند دوستان زیادی در عرصه ورزش و حتی هنر داشته و دارند؛ رفقایی که در یکی، دو هفته اخیر در اینستاگرام و فضای مجازی از مهرداد و علی نوشته و برای سلامتی این دو دعا کردند و از مردم هم خواستند دعا کنند. 

دوستانی که پس از درگذشت این دو پیشکسوت خوش‌اخلاق فوتبال ایران پُست و استوری گذاشته یا از خاطرات مشترک با این دو گفتند و نوشتند. 

این رفقا و دوستان یکی، دو تا هم نبودند و اگر بخواهیم اسم بیاوریم شاید باید تمام صفحات روزنامه را به آنها یا اظهار نظرات این افراد پس از فوت مهرداد میناوند و علی انصاریان بسپاریم اما...  

حکایت علی کریمی با همه این دوستان و رفقا متفاوت است. مردی که برای مهرداد میناوند و علی انصاریان یک دوست معمولی و ساده نبود. آنقدر دوست بود که پزشکان بیمارستان فرهیختگان وظیفه رساندن خبر تلخ درگذشت علی انصاریان به مادرش را به او بسپارند. 

او بود که پس از درگذشت علی انصاریان به میان مردم آمد و بدون خودنمایی یا مصاحبه‌های آنچنانی درد دل آنها را شنید و دلی با همه هواداران حرف زد. 

علی کریمی در طول یکی، دو هفته گذشته بیش از همه فوتبالی‌ها به بیمارستان‌های لاله و فرهیختگان تهران رفت، پیگیر وضعیت بیماری مهرداد و علی شد اما بدون سروصدا و مصاحبه!

بودند کسانی هم که مصداق بارز شعر؛ 

کو آن رفیق مدعی روزهای سخت

تا با غم تو عکس بگیرد به یادگار...  

اما علی کریمی با همه این دوستان فرق می‌کرد. آرام و بی‌سروصدا به بیمارستان مراجعه می‌کرد. با پزشکان معالج مهرداد و علی حرف می‌زد. سراغ بستگان نزدیک این دو می‌رفت و از کم و کاستی‌ها می‌پرسید و در نهایت گوشه‌ای آرام و غمگین می‌نشست و به گذشته فکر می‌کرد. 

به روزهایی که با مهرداد سپری کرد. شاید این اواخر نزدیک‌ترین دوست مهرداد میناوند او بود که به شوخی‌ها و خنده‌های رفیقش می‌خندید. به دورانی که در پرسپولیس به عنوان جوانی نوخاسته با علی انصاریان هم‌اتاق بود و به همراه حامد کاویانپور سه تفنگدار قرمز را ساخته بودند و حالا...  

علی کریمی این روزها دوران بسیار سختی را پشت‌سر می‌گذارد. مرد بامعرفتی که تا آخرین لحظات و حتی پای مزار هم مهرداد و علی را تنها نگذاشت. خوشا به معرفت این دوست...