اول - فلسفه اردو زدن در دبی چه بود؟ چرا این تمرینات دم آخری نباید در یک گوشه از فوتبالشهر ایران برگزار می‌شد؟ گرد آوردن تیم المپیکی ایران در شهری خارج از جغرافیای فوتبال ایران چه مزیت و چه ضرورتی داشت؟ دیدیم که بحث برگزاری دو یا یک بازی دستگرمی و تدارکاتی هم در کار نبود! پس چرا دبی؟

دوم - پرسش دوم به این نکته برمی‌گردد: ... آیا تیم امید نباید در اردوی آخر خود به یک بازی جدی دست می‌زد؟ آیا فقط تمرینات تکنیکی و حتی تاکتیکی کافی بود؟ آیا تیم خوب ما امروز کمبودی ندارد؟

آخرین باری که تیم امید برابر حریفی جدی به میدان رفت، چه روزی بود؟ آخرین مرتبه که آقای خاکپور توان مردان جوانش را در حرکت، در بازی با توپ، در بازی بدون توپ، در فاز حمله و در چرخه عملیات دفاعی به محک و به آزمایش کشید، چند روز پیش بود؟

آیا امروز آقای خاکپور می‌تواند ارزیابی دقیق و صحیحی از این بابت داشته باشد؟ و آیا تیم امیدآفرینی که ما همه باورش کرده‌ایم و با دلبستگی تعقیبش می‌کنیم، چیزی کم ندارد؟ چیزی که برای داشتنش امیدهای ما، همه ملزومات و تمام ضرورت‌ها را داشت! تیمی که در دو اردوی اخیر خود - در بندرعباس و دبی - بازی نداشت! آیا ما نقض غرض نکرده‌ایم؟ آیا ما که لیگ را تعطیل کرده و برای تیم امید هم تعطیلی لیگ را در دستور کار قرار داده‌ایم، با فراموش کردن بازی در آستانه مسابقه با سوریه و سپس با قطر و آنگاه چین، نقض غرض نکرده‌ایم؟ آرزو کنیم که نه! دعا کنیم که نه!

شبکه 3 برنامه‌ای دارد به نام «سه‌ پاس»! که اغلب سرد است و یخ است و کلی‌گویی‌های آدم‌های نه این‌کاره!

هفته پیش که دوازدهمین برنامه «سه‌ پاس» روی آنتن رفت، شاهد بحثی شدیم که هم دیدنی بود! هم شنیدنی بود! هم بی‌تعارف نیشتر را به «دمل» ورم‌کرده و چرکین کاستی‌ها می‌زد و هم با صراحت لهجه و در کمال وضوح و شفافیت یک حکم جامع‌الاطراف را بر زبان آورد:

فوتبال - و بلکه ورزش - به این دلیل عمده‌تر از سایر دلایل پر از مشکل است و با ده‌ها دردسر دست و پنجه نرم می‌کند که مدیرانی داشته و دارد به شدت ناوارد، به شدت کم‌اطلاع! به شدت نامقبول، که مردم دوست‌شان ندارند! که ورزش آنها را پس می‌زند! که با وجود آنها - و اینان - ورزش و فوتبال به شدت پس‌زده شده و عقب رانده می‌شوند و تماشاگران با انواع مسابقه‌ها قهر می‌کنند!

دکتر محمد دادکان و دکتر رحمتی (جامعه‌شناس و استاد دانشگاه گیلان) هر دو مثل هم و درست و همه‌فهم حرف‌هایی زدند که فهمش و هضمش آسان بود و درجا به دل می‌نشست! رضا جاودانی هم خوب با این دو اورلپ می‌کرد و به «یک - دو»های گویشی می‌پرداخت!

اگر می‌خواهید بدانید فوتبال تهران بزرگ (کلانشهر تهران) را چه می‌شود، یک روز جمعه از صبح تا عصر سری به زمین فوتبال باشگاه پیام بزنید! ما به نیابت از شما که نه، بر حسب تصادف رفتیم و خیلی چیزهای خوب دیدیم!

ما شماره 17 تیم زیر 14 سال احسان ری را یک مهاجم بسیار سریع دیدیم! ما شماره 31 تیم پیام - یاشار طاحونی - را پر از قابلیت دیدیم! با یک گل زیبای راه دورش! ما آشتیانی و تیموری و نوروزی را هم دیدیم و ما شماره 7 تیم پیام را بچه‌ای دیدیم که زود بزرگ می‌شود! شماره 7 تیم پیام!

دانیال با توپ همه کار می‌کند و در پاس دادن و حرکت کردن، مجید نامجومطلق را به یاد می‌آورد! دانیال قادر است از پدرش بزرگ‌تر شود! دانیال این مزیت را دارد که «مجید» بالای سر او است! مجید این اقبال بلند را داشت که در بانک ملی چشم‌های نگران رجب فرامرزی و نایب روئین‌دل را متوجه خود کرده بود!

دانیال نامجومطلق پسر خلف مجید نامجومطلق! بچه‌ای که وظیفه داریم بزرگش کنیم! پسری که بوی پدرش را می‌دهد!