چرا رضا احدی دق کرد؟

ترسان و لرزان پرسیدم: چی شده؟جواب داد: فقط یک فصل دیگر می‌خواهم بازی کنم!

او در آستانه خداحافظی از فوتبال بود. پاهای مصدومش یاری نمی‌کرد. قبل از آن تلفن مفصل حرف زده بودیم و نتیجه آن بود که برود، که اعتبارش را خراب نکند، که تصویرش در اذهان را به گند نکشد اما برای «آقای ستاره» سخت بود. آن‌قدر دشوار که پای تلفن‌ های‌های گریه می‌کرد، در یک نیمه‌شبی که معلوم بود دنیا برای او به آخر رسیده است. خبری از آن غرور دلچسبش نبود، خبری از آن نگاه مردانه‌اش نبود، خبری از آن روحیه بی‌مثالش نبود.

او در برابر خداحافظی از فوتبال زانو زده بود. این قصه بسیاری از ستاره‌هاست؛ ستاره‌های فوتبال. آنها وقتی از فوتبال می‌روند، ناگهان با خلأ بزرگی مواجه می‌شوند. تا دیروز محبوب قلب‌ها و مورد توجه بودند و امروز می‌روند به سوی انزوا. این درد را تاب آوردن، کار ساده‌ای نیست. کار هرکس و هر ستاره‌ای هم نیست. اگر این روزها می‌شنویم که فلان فوتبالیست سابق در دام این بلا افتاده یا گرفتار آن بلا شده، یکی هم به دلیل همین خلأ است. رضا احدی رفت، تمام شد، خلاص. وقتی مسئولان فدراسیون فوتبال و وزارت ورزش از ذکر مصیبت و به راه انداختن شوهای همیشگی فارغ شدند، به این هم فکر کنند که برای آنها چه باید کرد؟

این توقع که هر بازیکنی وقتی رخت تیم‌های لیگ برتری را درآورد، تبدیل شود به یک «مربی تراز اول تیم‌های بزرگسالان لیگ برتری» نارواست و نابجا. تمام لیگ‌های ما را که روی هم جمع کنید، ظرفیت پذیرش بیش از صد مربی را ندارند. تکلیف بقیه چه می‌شود؟ سایرین چه کنند؟ راه افتادن صنعت فوتبال جواب همه این مشکلات است. فوتبال اگر به چرخه‌ای اقتصادی تبدیل شود که طی آن بازیکن ساختن مثل ساختن هر محصول دیگری ارزشمند تلقی شود، جریان فرق خواهد کرد.

روزی خواهد رسید که امثال رضا احدی دیگر مجبور نیستند برای گذراندن امورات زندگی‌شان بروند سراغ مسافرکشی. آنها هنری دارند که حاصل آن می‌تواند در یک دوره کمتر از 10 ساله سودآوری چند هزار درصدی داشته باشد؛ سودی که کمتر کار اقتصادی دارد. توضیح می‌دهم؛ در یک سیستم صحیح فوتبال، یک مدرسه فوتبال که بتواند در نهایت 10 بازیکن لیگ برتری تحویل دهد، در طول 10 سال چقدر هزینه دارد؟ با فروش این 10 بازیکن چند برابر آن هزینه‌ها به دست خواهد آمد؟

کار دیگر راه افتادن اتحادیه‌ها در ورزش و فوتبال است. در ورزش و فوتبال ایران اتحادیه واقعی نداریم؛ اتحادیه بازیکنان، اتحادیه مربیان، اتحادیه داوران. این کمبود سال‌های سال است که بلای جان ورزش و فوتبال ایران شده است. البته بدیهی است که «اتحادیه‌های دولت‌ساخته» به کار نمی‌آیند و توقع هم نداریم که وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال به دنبال ساختن اتحادیه باشند، که کاری از اساس غلط است اما آنها باید بستر کار را مهیا کنند. باید راه را باز کنند. باید شرایط را آماده کنند و در نهایت باید حمایت کنند. اینکه وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال به امید روزی باشند که این اتحادیه‌ها خود به خود راه بیفتند، چندان واقعی نیست.

رضا احدی رفت، به فکر «احدی‌ها» که هستند، باشیم. هرکس در هر جا که هست، به فکر منوچهر شفقتیان، کریم باوی، جعفر مختاری‌فر، شاهین بیانی، مهدی فنونی‌زاده، بهروز سلطانی و... باشد. نسل رضا احدی به حق خود در این ورزش و در این فوتبال نرسید. کاری کنیم که در این میانسالی اندکی از مشکلات‌شان کاسته شود. آنها هنرمندانی بودند که هنرشان را خالصانه برای مردم‌شان در سال‌هایی که تنها سرگرمی مردم فوتبال بود، خرج کردند. از یاد بردن آنها بی‌انصافی محض است و بی‌وفایی کامل.

آن نسل رؤیایی اما «سیاه‌بخت» را دریابید.

*علی حق شناس