دردناک مثل بازگشت برانکو!

 در میان عکس‌های متفاوت فوتبال ایران در چند سال اخیر، یکی عکسی است که سعید زارعیان عکاس خوش قریحه از ورزشگاه آزادی گرفته است.

اخبار ورزشی- فینال پرسپولیس -کاشیما. در آن بازی که تعداد محدودی از دختران امکان حضور یافتند، دختر جوانی با شالی بلاتکلیف روی سکوها در حالی که به سبک تشویق ایسلندی دست می‌زند، اشک می‌ریزد. اسم‌ دختر «میا» است. جمعیت دارند یکصدا پدرش را تشویق می‌کنند. برانکو، برانکو، برانکو!

 همان روزها هم نوشتم که بعید است برانکو و دخترش هرگز چنین لذت نابی را تجربه کنند. حتی در کرواسی. این درجه از احترام، تحسین و ستایش یگانه بود. آنها که در ورزشگاه و لا‌به‌لای کوبیدن به طبل، تعلیق، فریاد «برانکو» و کوبیدن دست‌ها، این لحظه را از نزدیک دیده‌اند می‌دانند در مورد چه چیزی حرف می‌زنم. برانکو در اوج رفت. وقتی که هواداران هنوز حضورش را می‌خواستند. گله‌مند رفت، شکایت کرد، دل چرکین شد و ...

حالا زمزمه برگشتنش به ایران به گوش می‌رسد. این فقط قاتل‌ها نیستند که به صحنه جرم برمی‌گردند، فاتحان هم دلشان می‌خواهد برگردند، آنها که فرار نکرده‌اند بلکه خود خواسته و محبوب رفته‌اند، دوست دارند برگردند و برای لحظه‌ای آن خاطرات و احترام و تحسین‌ها را مرور کنند. حتی اگر برانکو ایوانکوویچی باشد که معمولاً احساساتش را مدیریت می‌کرد.

او با تیم ملی عمان قرارداد دارد اما گفته است که «روزی» باز به ایران برمی‌گردد. این روزی می‌تواند فردا صبح باشد، می‌تواند سال دیگر. اما وسوسه بازگشت به ایران معلوم است که پروفسور را گاهی قلقلک می‌دهد. مگر می‌شود لذت آن تشویق‌ها و تحسین‌ها و احترام‌های کوچه و خیابان را آسان از یاد برد؟

«هرگز نگو هرگز» را می‌شود به عنوان یک قاعده شفاهی به فوتبال اضافه کرد. او گفته به استقلال برنمی‌گردد. اما هرگز نگو هرگز! وقتی مهدی هاشمی‌نسب و علی انصاریان با آن همه حرف از تعصب و بخیه و عشق هوادار به تیم رقیب می‌روند، چرا برانکو این کار را نکند؟ یک قرارداد خوب و تضمین شده خیلی وقت‌ها سنگ را هم آب می‌کند چه رسد به سرمربی خارجی که اتفاقاً باشگاه با او خوب تا نکرده است!

سپاهان و تراکتور هم برای جذب برانکو تمایل نشان داده‌اند. بازگشت او به فوتبال ایران می‌تواند لیگ را جذاب‌تر کند، البته به شرط اینکه قبل از هر چیزی عدد و رقم قراردادش را تأمین کنند تا فردا اسباب یک شکایت تازه در فیفا فراهم نشود. این همان حکایت مولاناست که فرمود یا با پیل‌بانان دوستی نکن یا خانه در حد و اندازه فیل بساز!

برانکو حالا یک برند است و آنقدر در فوتبال ایران گزیده شده که می‌داند پایش را کجا بگذارد. فرزاد حبیب‌اللهی آنالیزوری که در پرسپولیس کنار دستش بود و کارنامه درخشانی دارد حالا در عمان هم با اوست. جوان تحصیلکرده‌ای که رفتاری کاملاً پخته، بی‌تعارف و به دور از هیجان‌زدگی‌های معمول دارد.

او نشان داده که مشاور امینی برای پروفسور کروات است. معمولاً مربیان خارجی خیلی تاب تحمل ایرانی جماعت را کنارشان ندارند اما حبیب‌اللهی توانسته این اعتماد را با کار با کیفیت جلب کند و چه بسا که او کلید بازگشت برانکو به فوتبال ایران باشد. مردی که خیلی اهل شو و شلوغی‌های رسانه‌ای نیست ولی به دلیل اشراف به فرهنگ ایرانی می‌تواند پروفسور را برای رفتن به تهران، اصفهان یا تبریز متقاعد کند.

اینکه برانکو قرارداد دارد، برانکو هنوز نگران مالیات پرداخته نشده‌اش است، برانکو در فیفا پرونده باز علیه پرسپولیس دارد، برانکو از دست مدیران پرسپولیس شاکی است، برانکو ... همه اینها درست اما در فوتبال «هرگز نگو هرگز!»

 همه چیز ممکن است رخ بدهد. همانطور که همین الان در ذهن برخی از هواداران پرسپولیس رخ داده است؛ تصور نشستن برانکو روی نیمکت رقیب. شبیه همان است که محسن چاووشی با سوز می‌خواند: «هم‌خواب رقیبانی و من تاب ندارم....»