مهدی پاکدل دلش را هنری باخت! /عکس

  مهدی پاکدل بازیگر مطرح و همسر رعنا آزادی ور در اینستاگرامش تعریف خاصی را درباره فیلم بازی مرکب ساخت کشور کره منتشر کرد.

مهدی پاکدل دلش را هنری باخت! /عکس

 

مهدی پاکدل در توضیح این عکس نوشت:

فصل اول این سریال خوش‌ساخت، پرمحتوا و نفس‌گیر است. این اثر به لحاظ مضمون و محتوای فیلم‌نامه، انتخاب بازیگران، کارگردانی، طراحی صحنه و لباس و جلوه‌های ویژه کاری قابل اعتنا و دیدنی است.

البته غیر از بخش ورود شخصیت‌های وی‌آی‌پی و بخش بازگشت پیرمرد شماره یک در قسمت پایانی که هر دو بسیار نچسب و به شدت آبکی است.

این سریال را نباید با پیش‌داوری، سرسری و محض سرگرمی‌ی صرف، به تماشا نشست.

به‌نظر من در ادامه سیر ساخت آثاری مثل” بیسکوئیت سبز”، “شرکت”، “مگر آن‌ها به اسب‌ها شلیک نمی‌کنند”، “آپلود”، “قلعه” و جدیدترین‌اش”وست ورلد” یا “سکّو” و بسیاری دیگر از این دست تولیدات، قابل تأمل و بررسی است.

البته با اغماز، نگاهِ جامع‌نگر، دراماتیک، انسانی و فلسفی حاکم بر کلیّت سریال را می‌شود گفت تلفیقی است از “ما” اثر “یوگنی زامپاتین”، “آرمانشهر” اثر “توماس مور”، “اتوپیا” ساخته‌ی “سهراب شهیدثالث”،” 1984″ نوشته‌ی “جرج ارول” و “روزگار قشنگ نو” اثر سترگِ “الدوکس هاکسلی” همراه با بدبینی‌های فلسفیِ “شوپنهاور” و خوش بینی‌های “روسو” نسبت به انسان.

انسان‌ها و شرایط زیست‌شان، تمناها، وسوسه‌ها و توقعات آن‌ها در این اثر به‌روز و به‌موقع است و ما را مدام درگیر خود کرده به اندیشه‌ای عمیق وامی‌دارد.

موقعیتِ نمایشی، شرایطِ امروز ماست

موقعیتِ نمایشی، شرایطِ امروز ماست و می‌توانیم به‌راحتی خود را جای هرکدام از شخصیت‌ها قرار داده و همراه آنان شویم. نگاهِ نابِ انسانی و زمینی حاکم بر کل سریال بی‌نهایت اثرگذار و ماندگار است؛ حتی خشونت آن قابل درک است.

چون در واقعیّت، خشونت بیشتری وجود دارد، فقط بشرِ معتاد شده به خشم و خشونت، تحت تأثیر شتاب حوادث به پلک‌زدنی از آن‌ها عبور می‌کند (کافی است در بازی‌ی سیاهِ سیاست، لحظه‌ای فرودگاه کابل در روز سیطره‌ی طالبان بر افغانستان و یا اتفاقات هر روزه در گوشه کنار جهان را پیش‌رو مجسم کنیم.) سریال شرایط تراژیکی فراهم می‌کند تا هر کس، در شرایط سختِ تصمیم، جوهر وجودی خود را نشان دهد.

حسب ظاهر، قصه‌ ساده و خیالی است ولی به مرور دنیای هولناکی از حاکمیت تفننِ سرمایه پیش‌روی ما به عنوان سلول‌های بی‌اراده‌ی مصرف ترسیم می‌کند. تمدن نوینِ حاکم بر جهان را خوب بازسازی کرده و انسان‌های اسیر را به‌درستی با انتخاب‌های به‌ظاهر آزاد ولی لاجرم‌شان به سوی فنا می‌برد.

سریال یک نقد جدی بر سیاست‌های روز و کارکرد اعتبار در عصر حاضر است؛ چون پیش‌بینی نمی‌کند، ترسیمِ وضعیّت می‌کند؛ این که نشان می‌دهد انسان حکم اسب مسابقه را دارد برای سرگرمی‌ی ثروت.