گفتگو با چهره خبرساز «عصر جدید»

وحید موسوی خواننده شرکت کننده در برنامه استعدادیابی « عصر جدید » بلافاصله پس از اجرای اولین برنامه‌اش به چهره محبوب مخاطبین این برنامه تبدیل شد. او صدای گرمی دارد و کلا خوش سخن است. اهل دل است و آدمی خاکی و از دل توده مردم می‌آید. او لوله‌کش است و تمام دارایی‌اش یک موتور سیکلت و خورجینی نهاده بر ترک آن اما از ته دل می‌خواند و و خواندنش لاجرم بر دل می‌نشیند. وحید اهل شهرستان خرم‌آباد مرکز استان لرستان است. حضور او در برنامه تلویزیونی «عصر جدید» و استقبال بیننده‌ها از این هنرمند بهانه‌ای شد تا با او به گفتگو بنشینیم، که در ادامه حاصل این گپ و گفت جذاب را با شما درمیان می‌گذاریم:

من وحید موسوی از لرستان در خدمتتان هستم. من متولد اواخر سال ۱۳۶۸ هستم. شغلم هم لوله‌کشی است. یک خورجین هم دارم که روی ترک موتورم می‌اندازم و کلا کارو بارم سیّار است و مغازه‌ای ندارم چون شغلم اینطور ایجاب می‌کند. نمی‌خواهم مظلوم‌نمایی کنم که بگویم از نداری مغازه ندارم بلکه شغلم اینچنین ایجاب می‌کند چون ما صفر تا صد کار می‌کنیم و تمام اسباب کارمان را می‌بریم و یکجا سر کاری که گرفته‌ایم می‌گذاریم و تا پایان کار یک ماه یا دوماه باشد، هم وسایل آنجا هستند.

*پدرم در مقابل موسیقی جبهه می‌گیرد

ما برای کار موسیقی در منزلمان محدودیت داشتیم. چون پدرم در مقابل موسیقی جبهه می‌گیرد، همین الان هم می‌گوید پسر تو باید مداح اهل بیت می‌شدی! من می‌گویم آقا جان خب آن‌ها هنرمند هستند ما هم هنرمندیم! و مداح‌های خیلی خوب هم زیاد داریم.

البته پدرم هم خودش گهگاه در سبک مداحی می‌خواند. پدرم روی یکی از مداحان قدیمی خیلی تعصب دارد و می‌گوید هیچ‌کسی مثل او نمی‌خواند.

شغلم هم لوله‌کشی است. یک خورجین هم دارم که روی ترک موتورم می‌اندازم و کلا کارو بارم سیّار است و مغازه‌ای ندارم چون شغلم اینطور ایجاب می‌کند

گفتگو با چهره خبرساز «عصر جدید»

هنر اینقدر قدرت دارد که پدر من را که اینهمه با موسیقی زاویه دارد را نیز به نوعی به خودش جذب کرده است. دم آن مداح مرحوم گرم و نور به قبرش ببارد که لااقل ایشان توانستند دل بابای ما را نسبت به همین امر خواندن نرم کنند.

 

*چه آهنگ چه مداحی، کسی نیست که از موسیقی خوشش نیاید

من معتقدم که همه به موسیقی علاقمند هستند ولی هرکس به نوعی و به شیوه‌ای. یکی به موسیقی حماسی علاقمند است، دیگری به موسیقی تغزلی و عاشقانه و یکی به موسیقی اجتماعی و دیگری بی‌کلام و خلاصه موسیقی به اشکال مختلف در دل مردم جای دارد. یعنی شاید کسی نباشد که خدا به او این قدرت شنیدن و درک موسیقی را داده باشد و لااقل یک اثر و نوای آهنگین را نشنیده باشد و خوشش نیامده باشد، چه از موسیقی ساز و آواز باشد چه مداحی و غیره...

عشقم به موسیقی به دوران بچگی‌ام بازمی‌گردد. عید بود و من عیدی‌هایم را جمع کرده بودم و فکر کنم دوسه هزار تومانی شده بود. حالا از این زمان تا آن زمان دقیق خاطرم نیست رقم دقیقش چقدر بود ولی به هر ترتیب توانستم با آن پول عیدی یک دستگاه «واکمن» مخصوص پخش موسیقی خریداری کنم. یک اخوی هم داریم که یک سری نوار کاست داشت و روی کاست‌هایی که داشت خیلی حساس بود. من یکی از آن کاست‌هایش را برداشتم و در واکمن خودم گذاشتم.

بعد کم کم به جایی رسیدم که جاهایی از کاست که خواننده می‌خواست بخواند من دکمه ضبط را می‌زدم و خودم به جای خواننده می‌خواندم. بعد برادرم متوجه شد که من نوار کاستش را خراب کرده‌ام.او هم خیلی نوارهای کاستش را دوست داشت و همین که فهمید، برای من تبعات منفی به همراه داشت و خلاصه تنبیه توسط برادر بزرگتر!

 

*آواز ایرانی را نزد دو استاد و مدرس موسیقی ردیف دستگاهی آموختم

اولین باری که در جایی نشستم و رسما خواندم و دیگران به صدای من گوش کردند برایم بسیار تعیین کننده و سرنوشت‌ساز بود. البته که من در این اثنی چند سالی آموزش حرفه‌ای آواز ایرانی دیدم نزد استاد عزیزم «شاهپور جوزایی» و استاد «رهام خورشیدوند». این دو مدرس آواز ایرانی بر مبنای رپرتوار و اصول ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی تدریس می‌کردند.

اولین بار خواندن من که در اصل برمی‌گردد به دوران ابتدایی و کلاس پنجم که سر صف بخصوص در ایام مبارک دهه فجر می‌خواندم.

رسالت هنر محبت و جمع کردن دل‌ها و مردم به هم است و این عشقی است که بین مردم پخش می‌شود.

به نظرم اگر آواز محلی ما با عنوان «علوسونه» یا «علی دوستی» که یکی از مقام‌های آوازی موسیقی لرستان محسوب می‌شود را با صدای مرحوم «رضا سقایی» خواننده اساطیری لرستان، برای یک آمریکایی یا اروپایی پخش کنی، اولین پاسخی که از آن‌ها می‌شنوی این است که سریع می‌گویند این یک نوع موسیقی راک است. 

جاهایی از کاست که خواننده می‌خواست بخواند من دکمه ضبط را می‌زدم و خودم به جای خواننده می‌خواندم. بعد برادرم متوجه شد که من نوار کاستش را خراب کرده‌ام.او هم خیلی نوارهای کاستش را دوست داشت و همین که فهمید، برای من تبعات منفی به همراه داشت و خلاصه تنبیه توسط برادر بزرگتر!

 


«د کوم کیچه بگردم تور پایات/منِ ویلو دِ کی بِیرم سراغت»(در کدام کوچه رد پاهات را جستجو کنم/منِ آواره از چه کسی سراغت را بگیرم)
«گومم کردی کجانِ ای در‌ان‌دشت/خدا دونه جگر سوزه فراغت»(مرا کجای این در و دشت گم کردی/ خدا میداند که داغت چقدر جگرسوز است).......

ماجرای آمدن من به «عصر جدید» خیلی جالب بود. یک عزیز فکر کنم از شهرستان ملایر یا نهاوند استان همدان بودند آن خانم یا آقایی که ویدیوی خوانندگی من را برای برنامه «عصر جدید» فرستاده بودند. یعنی من خودم نمونه کار برای برنامه نفرستادم. بعد که دست‌اندرکاران برنامه با من تماس گرفتند، گفتم اگر پولی هست و باید مبلغی چیزی پرداخت کنیم که من نیستم! چون فکر کردم شاید اگر کسی بخواهد به این برنامه برود باید هزینه سنگینی متحمل شود که اینچنین نبود. و مسولین برنامه گفتند که اصلا اینجور نیست و ۹ هزار ویدیو و درخواست برای ما ارسال شده و شما از بین این‌ها انتخاب شده‌اید که برای راستی آزمایی باید تشریف بیاورید. 

برج ده سال گذشته بود که برای ارزیابی و راستی‌آزمایی که شامل دو مرحله بود، به برنامه «عصر جدید» رفتم. بعد از آن رفتیم برای ضبط سری اول برنامه که خوشبختانه خوب ازآب درآمد. بعد مرحله مقدماتی و نیمه نهایی را ضبط کردیم.

 

*«عصر جدید» به اندازه نیمی از تماشاچیان داخل سالن فقط عوامل پشت صحنه دارد!

چیزی که من از این برنامه دیدم، یک تیم بسیار قوی در «عصر جدید» حضور دارد. به نظرم به اندازه نیمی از تماشاچیان حاضر در سالن، در آنجا فقط عوامل پشت صحنه حضور دارند که مدام در حال کار هستند. خیلی هم از آن‌ها ممنونم که هوای من و دیگر شرکت‌کنندگان را داشتند. خیلی با محبت و احترام برخورد می‌کردند.

اول فکر می‌کردم جوّی رسمی داشته باشد ولی همه با هم صمیمی و مهربان بودند و جوی بسیار راحت و دوست‌داشتنی بر آنجا حکمفرما بود.

 

*مهم نیست من در نیمه‌نهایی موفق نشدم، همینکه این موفقیت در جغرافیای مملکتم هست و بیرون نرفته یعنی من ضرر نکرده‌ام

با وجودیکه من در مرحله نیمه نهایی نتیجه نگرفتم باز هم من از شرایط و چیزی که اتفاق افتاده راضی هستم. حالا اگر موقعیتی از خانه ما رفته به خانه یک هنرمند از بلوچستان یا اصفهان یا هر شهر دیگری و همینکه این موقعیت از جغرافیای وطنم ایران بیرون نرفته، یعنی من ضرر نکرده‌ام یعنی من و تک تک این هنرمندان فرقی با هم نداریم و از یک خانواده هستیم، خوشبختی و موفقیت آن‌ها موفقیت و خوشبختی من است.

اگر آواز محلی ما با عنوان «علوسونه» یا «علی دوستی» که یکی از مقام‌های آوازی موسیقی لرستان محسوب می‌شود را با صدای مرحوم «رضا سقایی» خواننده اساطیری لرستان، برای یک آمریکایی یا اروپایی پخش کنی، اولین پاسخی که از آن‌ها می‌شنوی این است که سریع می‌گویند این یک نوع موسیقی راک است

 

ضمن اینکه بالاخره برخی گروه‌های سنی هم هستند مثلا یک نوجوان ۱۲ ساله می‌آید و یک آواز می‌خواند یا یک کار هنری انجام می‌دهد، باید شرایط سنی و موقعیت او را هم در نظر گرفت. مثلا اگر رای‌گیری مردمی می بود من شاید رای بیشتری می‌آوردم و آن فرد یا گروه نوجوان حذف می‌شد و این زیبا نبود. زیرا من محبت خود را از شماها دریافت کرده‌ام و همین برایم کافی است و خواهد بود... 

در مورد برنامه حرفه‌ای «عصر جدید» این نکته را هم بگویم که برنامه مذکور واقعا در سطحی بسیار حرفه‌ای و عظیم با عواملی پرتعداد ساخته می‌شود. به تمام هنرمندان و ورزشکاران و کلا همه آن‌هایی که مثل من در همان مرحله اول پذیرفته می‌شوند به نحو شایسته‌ای برخورد می‌شود و تمام هزینه‌های ایاب و ذهاب و اسکان را هم پرداخت می‌کنند. علاوه بر آن من که تا مرحله نیمه نهایی آمدم رقمی نزدیک به ۴۰ میلیون تومان به عنوان جایزه به من پرداخت کردند و در اینجا جا دارد از تمام دست‌اندرکاران این برنامه به‌خصوص آقای احسان علیخانی تشکر کنم که واقعا تمام جوانب را در نظر گرفته بودند.

از برخورد و رفتار با هنرمندان گرفته تا مسائل مادی و رفاه و آسایش شرکت‌کنندگان همه و همه را به درستی رعایت کردند. ضمن اینکه این تیم انقدر برای این برنامه زحمت کشیده که به یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های رسانه ملی تبدیل شده و همین باعث می‌شود منِ هنرمند تنها در عرض دو یا سه برنامه تلویزیونی به اندازه دوسه دهه فعالیت هنری، نزد مخاطبین و در سطحی گسترده شناخته شوم و این مساله مهم نیز مزید بر علت می‌شود تا این برنامه را تمام و کمال کند.