مرد هزار چهره؛ نگاهی به بهترین نقش های «بابک حمیدیان»

نه‌تنها در سینمای ایران بلکه در سینمای جهان هم بازیگران اندکی وجود دارند که توانایی بازی در هر نقشی را داشته باشند. بسیاری از بازیگران شاخص و مشهور دنیا زمانی‌که در یک تیپ خاص جا می‌اُفتند، در همان تیپ مورد توجه تماشاگران قرار می‌گیرند و به سختی می‌توانند از قالب خود خارج شده و نقش‌های متفاوت دیگری بازی کنند. اما دسته‌ای دیگر از بازیگران وجود دارند که با قدرت تمام در هر نقش و قالبی فرو می‌روند و موفق می‌شوند نقش‌های گوناگون و متضاد را با چنان ظرافتی بازی کنند که تماشاگر نتواند آنها را در یک قالب خاص دسته‌بندی کند.

این بازیگران بدون شک ایده‌آل‌ترین گزینه برای بازی در فیلم‌های متفاوت هستند. هر کارگردانی آرزو دارد که چنین بازیگرانی را در اختیار داشته باشد تا با تکیه بر توانایی‌های آنها فیلمی متفاوت بسازد. بنابراین میان انبوهی از بازیگرانی که در سینمای جهان فعالیت می‌کنند تنها تعداد اندکی از بازیگران وجود دارند که به مردان هزارچهره تبدیل می‌شوند؛ مردانی که می‌توانند هر نقشی را با هر میزان از تفاوت با قدرت و ظرافتی مثال‌زدنی بازی کنند.

بدون شک بابک حمیدیان یکی از همین مردان هزارچهره است. بازیگری خاص و قدرتمند که کارنامه‌ی بازیگری‌اش پر است از نقش‌های متفاوتی که هر کدام از آنها می‌توانستند شاه‌نقش بازیگری کارنامه‌ی سایر بازیگران سینمای ایران باشد. بابک حمیدیان با آن پیشینه‌ی قدرتمند تئاتری و ریاضتی که برای بازی در هر فیلمی می‌کشد تبدیل به یکی از معدود بازیگران  سینمای ایران شده که می‌توان هر نقشی را به او سپرد و مطمئن بود که نتیجه‌ی کار متفاوت از کار در می‌آید. بازیگری که توانسته نقش‌های متفاوتی از روحانی بگیر تا یک کودک‌آزار خطرناک را با چنان قدرتی بازی کند که تبدیل به بازیگری منحصربه‌فرد شود. در ادامه نگاهی به ۷ اثر ماندگار بابک حمیدیان می‌اندازیم.

 ریسمان باز ۱۳۸۶ 

کارگردان: مهرشاد کارخانی

 «ریسمان باز» یکی از خاص‌ترین فیلم‌های سینمای ایران است. این فیلم با تکیه بر سنت فیلم‌های خیابانی ساخته شده و داستان زندگی دو جوان فقیر بنام میکائیل و عسگر را روایت می‌کند که در یک کشتارگاه کار می‌کنند. روزی آنها گاوی مصدوم را همراه خود به تهران می‌آورند تا به درمانگاهی در بالای شهر ببرند. در این سفر آنها با زندگی مردم بالا شهر و تضادی که میان طبقات مختلف جامعه وجود دارد آشنا می‌شوند.

بابک حمیدیان در این فیلم نقش عسگر، جوانی شهرستانی و ساده که پر است از محرومیت و حسرت را ایفا می‌کند. حمیدیان نقش این جوان محروم را با ظرافتی خیره‌کننده و طنزی جذاب بازی کرده است. لهجه‌ی بی‌نظیری که او  برای این شخصیت استفاده می‌کند در کنار جزئیاتی که بازی‌اش دارد (مثل آن لبخند درجه‌یک که بعد از استشمام عطر دختری که از وانت پیاده شده می‌زند) محرومیت‌های این جوان ساده‌دل را به خوبی بازتاب می‌دهد. نقش عسگر در «ریسمان باز» با آن حجم از جزییات که حمیدیان به این کاراکتر اضافه کرد، تبدیل به اولین شاه‌نقش کارنامه‌ی این بازیگر شد؛ شاه‌نقشی که جوایز و افتخارات فراوانی برای حمیدیان به ارمغان آورد.

 اسب حیوان نجیبی است ۱۳۹۰ 

کارگردان: عبدالرضا کاهانی

 «اسب حیوان نجیبی است» یکی از آن فیلم‌‌های عجیب سینمای ایران است. فیلمی درباره‌ی یک زندانی به‌ نام بهروز که در ایام مرخصی‌اش لباس مامورین آگاهی را می‌پوشد و می‌کوشد با استفاده از این لباس مردم را تلکه کند. کاهانی در این فیلم پوچ‌گرایانه انبوهی از شخصیت‌های متفاوت را کنار هم می‌نشاند و از کنار هم نشاندن این شخصیت‌های خل‌وضع در یک موقعیت عجیب و پیچیده فضای متفاوتی می‌سازد. فضایی که محصول نهایی آن یکی از هجوآمیزترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است که یک هیچ بزرگ را مدام کش می‌دهد و به انتها می‌رساند.

بابک حمیدیان در این فیلم نقش حمید را ایفا می‌کند؛ نقشی کوتاه و عجیب که بیان‌گر وجه دیگری از توانایی‌های حمیدیان است. حمید این فیلم، جوانی چترباز است که با صاحبخانه‌ی خود سر و سری دارد و با همکاری دوستانش از خارج جنس می‌آورد و در تهران می‌فروشد. او یکی از اولین کسانی است که بهروز می‌کوشد از او اخاذی کند اما حمید به سبک خودش باج نمی‌دهد. حمیدیان در این فیلم با آن خنده‌ی احمقانه که روی صورتش نقش بسته بار دیگر ثابت می‌کند که چه درک درستی از حال و هوای فیلم کاهانی دارد. همین درک درست است که شخصیت او را میان انبوهی از شخصیت‌های متفاوت این فیلم متمایز می‌کند؛ تمایزی که باعث می‌شود تماشاگر کاراکتر جذاب حمید را فراموش نکند.

 هیس دخترها فریاد نمی ‌زنند ۱۳۹۱

کارگردان: پوران درخشنده

 «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» یک فیلم درخشنده‌ای خالص است. فیلمی افشاگرانه و اجتماعی که با اغراق‌های ملودراماتیک تعریف می‌شود. فیلم داستان دختری هشت‌ساله به نام شیرین است که در کودکی به او تعرض می‌شود؛ تعرضی که آثار روحی عمیقی در او به‌ جا می‌گذارد. تاثیری که باعث می‌شود او در بزرگسالی نتواند زندگی عاطفی درستی داشته باشد. او بعد از دو شکست عاطفی واقعاً عاشق می‌شود و یک‌بار دیگر شاهد تعرض به دختری خردسال می‌شود. تعرضی که باعث می‌شود خاطرات تلخ کودکی او دوباره زنده شود و او این‌بار تصمیم به افشاگری می‌گیرد.

کمتر بازیگری در سینمای وجود دارد که جسارت بازی در چنین نقش چندش‌آوری را داشته باشد. نقشی که تا سال‌های سال می‌تواند ذهنیت تماشاگر را نسبت به بازیگری که آن نقش را ایفا می‌کند، تغییر دهد. اما بابک حمیدیان با جسارت تمام بازی در این نقش را قبول کرد و چنان تصویر وحشتناکی از این شخصیت نشان داد که می‌توان آن را در صف منفورترین شخصیت‌های تاریخ سینمای ایران قرار داد. این جسارت حمیدیان در ایفای نقش‌های مختلف (که نقطه‌ی اوج آن هیس  دخترها فریاد نمی‌زنند است) یکی از برگ‌های برنده‌‌ی همیشگی او برای تبدیل شدن به مرد هزار چهره سینمای ایران است.

 چ ۱۳۹۲

کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا

 همان زمان اکران فیلم «چ» هم بحث داغی شکل گرفته بود که فیلم حاتمی‌کیا فیلم شهید چمران است یا فیلم شهید وصالی. سایه‌ی علی‌اصغر وصالی چنان روی فیلم سنگینی می‌کند که در بسیاری از دقایق فیلم او تبدیل شخصیت اصلی می‌شود، شخصیتی کنش‌گر و بی‌قرار که برخلاف چمران رفتاری مسالمت‌جو نداشت و به مقابله با معاندین باور داشت. چنین شخصیتی قطعا بیشتر در ذهن تماشاگر باقی می‌ماند تا چمران که مهم‌ترین کنشی که انجام می‌دهد گفت‌و‌گو با معاندین است.

بازی حمیدیان در «چ» یک بازی برون‌گرا و انرژیک است. بازی جذاب و اکتیو که از اصغر وصالی یک قهرمان کلاسیک به سبک قهرمان‌های وسترن سینمای آمریکا می‌سازد. قهرمانی که قلبش برای مبارزه می‌تپید و هرلحظه آماده بود تا در راه آرمانی که دارد شهید شود. حمیدیان اُستاد بازی در نقش‌هایی است که ما به‌ازای بیرونی دارند؛ نقش‌هایی که احتیاج به دقت فراوانی دارند تا به درستی نمایش داده شوند. دقتی که در بازی بابک حمیدیان وجود داشت منجر شد تا نقش وصالی را با چنان قدرتی بازی کند که به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد دست پیدا کند.

 سیانور ۱۳۹۴

کارگردان: بهروز شعیبی

 «سیانور» داستان یک تسویه‌ی خونین است. تسویه‌ای ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق توسط بدنه‌ی مارکسیست حزب که به رهبری تقی شهرام، رهبران مسلمان حزب یعنی مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف را حذف کردند؛ فیلم شعیبی می‌کوشید به واقعیت وفادار باشد. فیلمی واقع‌گرا و جذاب که می‌کوشید روایتی دراماتیک از یکی از مهم‌ترین اتفاقات سیاسی تاریخ معاصر ایران ارائه دهد. اکثر شخصیت‌های فیلم ما‌به‌ازاهای تاریخی داشتند و برای بازی به‌جای آنها باید جزییات تاریخی هم رعایت شود تا فیلم به لحاظ وفاداری تاریخی هم قابل‌استناد باشد. بنابراین بازیگران کار سخت‌تری نسبت به سایر فیلم‌ها دارند تا تصویری دقیق از شخصیت ارائه دهند.

بازی بابک حمیدیان در «سیانور» درخشان است. سکانس‌هایی که او توسط مامورین ساواک شکنجه می‌شود، رنج ناشی از این شکنجه شدن او را می‌توان در تمام اجزای بدن او مشاهده کرد. همچنین در سکانس‌هایی که او با مجید شریف واقفی ملاقات می‌کند، شک و هراس از تحولات این سازمان را می‌توان در صورت او دید. بازی در «سیانور» ثابت کرد که حمیدیان یکی از بهترین گزینه‌ها برای بازی در نقش شخصیت‌هایی است که ما‌به‌ازای بیرونی دارند. بازی او چنان با شخصیتی که ما‌به‌ازای بیرونی دارد، مطابقت دارد که می‌توان در بسیاری از موارد به آن استناد کرد.

 روز بلوا ۱۳۹۸

کارگردان: بهروز شعیبی

 «روز بلوا» یکی از سیاسی‌ترین فیلم‌های چند سال اخیر است. فیلمی که داستان یک اُستاد دانشگاه روحانی خوش‌نام به نام عماد را روایت می‌کند که در خیریه‌ی پدرزنش هم همکاری می‌کند. عماد ناگهان خودش را در میانه‌ی یک معرکه عجیب می‌بیند، معرکه‌ای که خبر از فساد اقتصادی عظیم در آن خیریه می‌دهد. «روز بلوا» بر روی لبه‌ی تیغ حرکت می‌کند. فیلم در عین‌حال که می‌کوشد افشاگرانه باشد، در تلاش است که از چهارچوب‌های رسمی خارج نشود. بنابراین بازی در نقش روحانی این فیلم هم حرکت بر روی لبه‌ی تیغ است. چراکه بازیگر باید ضمن حفظ وجهه‌ی یک روحانی، مراقب کنایه‌های سیاسی فیلم هم باشد تا داستان از دست نرود؛ کاری که بابک حمیدیان به خوبی از پس آن برآمده است.

بابک حمیدیان در روز بلوا موفق شده شک یک روحانی را نسبت به اوضاع جامعه‌ی امروز ایران بازتاب دهد. شکی که نمایانگر و بیانگر شخصیت متفاوت عماد است. اضطراب دائمی که حمیدیان در این نقش دارد، نقطه تفاوت و تمایز او نسبت به سایر نقش‌هایی است که تا به امروز بازی کرده است. بازی او مثل خود فیلم بر روی مرز شک و ایمان حرکت می‌کند و تماشاگر به خوبی فشاری که روی عماد وجود دارد احساس می‌کند. حمیدیان با بازی در نقش حساسیت‌برانگیز یک روحانی باردیگر ثابت کرد که او برای بازی در هر نقشی آماده است.

 مغزاستخوان ۱۳۹۸

کارگردان: بهروز شعیبی

 «مغز استخوان» از آن فیلم‌های شخصیت‌محور اجتماعی سینمای ایران است. چنین فیلم‌هایی بسیار برای بازیگران مناسب است چراکه بنای اصلی داستان این فیلم‌ها بر روی کش‌ومکش میان شخصیت‌ها استوار است. همین موضوع به بازیگران این فرصت را می‌دهد که بازی‌های متفاوتی ارائه دهند.  «مغز استخوان» چنین فرصتی را در اختیار بازیگرانش از جمله بابک حمیدیان قرار می‌دهد تا بازی متفاوتی انجام دهند.

بابک حمیدیان در «مغز استخوان» موفق می‌شود تا نگرانی‌های یک مرد در قبال فرزندش را نمایش دهد؛ نگرانی‌هایی که از جنس نگرانی‌های عماد «روز بلوا» نیست. نگرانی پدرانه که بسیار رئالیستی و واقع‌گرایانه از کار در آمده است. بازی درخشان حمیدیان قطعا یکی از نقاط قوت مغزاستخوان است. فیلمی که با تکیه بر همین بازی‌های درخشان می‌تواند یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های سال ۱۴۰۱ باشد.

مرد هزار چهره؛ نگاهی به بهترین نقش های «بابک حمیدیان»

 غریب ۱۴۰۱

کارگردان: محمدحسین لطیفی

بازی در نقش شخصیت‌های واقعی، خصوصاً شخصیت‌هایی که روایت و تصاویر زیادی از آن‌ها وجود دارد بسیار چالش‌برانگیز است. بازی در این نقش‌ها زمانی سخت‌تر و پیچیده‌تر می‌شود که این شخصیت‌ها ویژگی‌های مثبت فراوانی داشته باشند. شهدای جنگ تحمیلی به واسطه فداکاری‌ها و رشادت‌هایی که از خود نشان داده‌اند قهرمانانی بزرگ به حساب می‌آیند که در ذهن بسیاری از مردم ایران جایگاه یک قدیس را پیدا کرده‌اند. به همین دلیل بازی در نقش چنین شخصیت‌هایی برای یک بازیگر چالش بزرگی به حساب می‌آید. بابک حمیدیان که بارها ثابت کرده بازیگری اهل ریسک است و می‌تواند نقش‌های سخت و دشوار و چالش برانگیز را خوب از کار در بیاورد در غریب هم یک بار دیگر ریسک کرده و با قبول نقشی واقعی خودش را در معرض آزمونی دشوار قرار داده است.

حمیدیان که پیش از غریب با بازی در نقش رزمنده‌ای پرشور بنام اصغر وصالی توانایی خود را در ایفای نقش‌های چالش برانگیز ثابت کرده بود در غریب هم موفق می‌شود بازی متفاوتی ارائه دهد. شهید محمد بروجردی یکی از متفاوت‌ترین فرماندهان دوران جنگ است. مردی که از نوجوانی چریک بوده و به جز زندگی چریکی شکل دیگری را از زندگی را امتحان نکره با فرماندهانی که بیشتر کار ستادی انجام داده‌اند فرق می‌کند. اقدامات شهید بروجردی در غائله کردستان برای او لقب مسیح کردستان را به ارمغان آورد و از او قهرمانی ساخت که اکثر غریب به اتفاق مرد ایران دوستش دارند. همه این‌ها کار بازیگری که قرار است نقش شهید بروجردی را بازی کند سخت می‌کند. اما بابک حمیدیان که اُستاد بازی در نقش‌های سخت است از این چالش هم سربلند بیرون می‌آید و موفق می‌‍شود یک بار دیگر در ایفای نقش شخصیتی واقعی که ما به ازای بیرونی دارد بدرخشد و شهید بروجردی خلق کند که قطعاً در ذهن تماشاگران ایرانی ماندگار خواهد شد. علاقه‌مندان به خرید بلیت غریب می‌توانند به سایت سینماتیکت مراجعه کنند.

بابک حمیدیان در این فیلم هم نقش شهید بروجردی را با شور و حرارتی که مخصوص خودش است بازی کرده است. بازی پویا و پرتحرک حمیدیان به شهید بروجردی که ذاتاً یک چریک بود ابعاد متفاوتی بخشیده است. تصویری که تماشاگر به واسطه بازی حمیدیان  با خود از شهید بروجردی به بیرون سالن سینما می‌برد تصویر مردی است رئوف و مهربان که زندگی چریکی باعث نشده تا مانند شخصیت منفی همین فیلم انسانیتش تحت‌الشعاع قرار بگیرد. نگاه پرعطوفت حمیدیان که در صحنه‌های ملودراماتیک فیلم تبدیل به یک نقطه عطف می‌شود مهم‌ترین سرمایه محمدحسین لطیفی برای روایت زندگی قهرمانی به نام محمد بروجردی است.

معلوم نیست که اگر بازیگر دیگری نقش شهید بروجردی را بازی می‌کرد همین کیفیتی که حمیدیان از خودش نشان داده را نشان می‌داد یا خیر. بابک حمیدیان درست مانند فیلم «چ» در این فیلم هم کاری کرده که تصور بازیگر دیگری جز او در فیلم غیرممکن است. نقش چنان از صافی روح حمیدیان عبور کرده و صیقل خورده است که فاصله بین شخصیت و بازیگر برداشته شده و بازیگر چنان با شخصیتی که نقش آن را بازی می‌کند یکی شده که عملاً تفکیک آن‌ها از یک دیگر غیر ممکن است. حمیدیان با بازی در غریب یک بار دیگر ثابت کرد بهترین بازیگر برای ایفای نقش‌های مهم و چالش برانگیز است.