استان های مرزنشین گرفتار درد،  رنج و فقر

این موضوع یکی دیگر از ویژگی‌ های فقر در ایران است، یعنی همواره در ایران فقر روستایی بیشتر از فقر شهری بوده، اما این پدیده در حال وارونه شدن است به این معنا که یا فقر در شهرها در حال گسترش است و یا اینکه فاصله بین فقر روستایی و شهری در حال کاهش است.

 

در سراسر جهان و در هر کشوری با توجه به شرایط موجود، فقرا با وضعیت حاکم بر زندگیشان کنار آمده و نیازهای خود را از راه های پیش رو برآورد می کنند.

 

سیستم اداری و اجرایی ایران هم به اقشار کم درآمد اجازه نمی دهد که بتوانند قابلیت های خود را به فعلیت برسانند، به این معنی که به بانک می‌ روند اما مقررات به قدری سخت است که نمی ‌توانند وام بگیرند، یا ثبت شرکت‌ ها بسیار زمانبر است، یا اختلاف و نزاعی پیش می ‌آید و چون زمان رسیدگی در دادگاه‌ ها بسیار طولانی است منصرف می‌شوند.

 

مردم از روستاها به حاشیه شهرها کوچ می ‌کنند و فقر در حاشیه شهرها بیشتر می شود، این مهاجرت بی رویه هم که به ازای آن شغل ایجاد نشده است، منجر به ایجاد فقر بیشتر در شهر می شود.

 

اما شواهد نشان می دهد که استان‌های مرزی گرفتار فقر بیشتری هستند، و در این میان زنان بیشتر احتمال فقیر شدنشان می رود.

 

اما بدترین شرایط ایجاد شده در ادامه فقر؛ ترویج گدایی، فساد، فحشا، اعتیاد، دزدی و هزاران معضل دیگر است که این روزها در کردستان هم با گرم شدن هوا، زنان و کودکان در دستشان در خیابان ها بساط گدایی پهن کرده و راه عابران را سد می کنند.

 

خیابان پاسداران شهر سنندج، اینروزها بازار داغ گدایانی شده که در کوچه های منتهی به این خیابان کمین کرده و با دیدن رهگذران مانع آنها شده تا گدایی کنند، یا چیزی را با قسم و قرآن به عابر در حال گذر می فروشند.

 

کاش گذر، شهردار، مدیران ارشد بهزیستی و حتی استاندار و کارمندانش هم به خیابان های شهر سنندج می خورد، کاش غروب پاسداران را مدیران هم می دیدند.

 

در این بخش دولت باید بیشتر کار کند و فقرا دسترسی بیشتری به بازار آموزش، منابع بانکی، کالا، قوانین و مقررات پیدا کنند.