موقعیت بحرانی قلعه‌نویی در تیم ملی

عملکرد تیم ملی ایران در تورنمنت چهارجانبه العین امارات نه تنها به بهبود وضعیت فنی تیم کمک نکرد، بلکه حجم انتقادات از سرمربی تیم ملی، امیر قلعه‌نویی را بیش از هر زمان دیگری افزایش داد. تیم ملی در این تورنمنت بدون اینکه حتی یک گل بزند یا گلی دریافت کند، مسابقات را به پایان رساند؛ اما آنچه بیش از نتیجه‌ها به چشم آمد، نشانه‌های آشکاری از ضعف مدیریت درون‌تیمی و بی‌نظمی در کوچک‌ترین جزئیات بود؛ مسائلی که منتقدان معتقدند محصول مستقیم «بازیکن‌سالاری» دوران قلعه‌نویی است.

تورنمنتی با نتیجه‌گیری معکوس

قلعه‌نویی و اعضای کادرفنی با این هدف به العین رفتند که از فرصت فیفادی بهترین استفاده را ببرند و نقاط ضعف و قوت تیم ملی را در برابر حریفانی متفاوت محک بزنند اما تیم ملی در دو مسابقه متوالی، نه گل زد و نه گل خورد؛ دستاوردی که نه با اهداف اعلام‌شده همخوانی داشت و نه انتظارات کارشناسان را برآورده کرد.

فراتر از نتیجه‌ها، شدت بی‌نظمی تیم در صحنه‌هایی مثل انتخاب پنالتی‌زن‌ها، زنگ خطری جدی بود؛ موضوعی که منتقدان آن را نمادی از «مسئولیت‌گریزی بازیکنان» و «سستی مدیریت فنی» دانستند.

از شعار «بازیکن‌سالار، نه بازیکن‌محور» تا نمایش‌های اخیر

قلعه‌نویی پس از پذیرش هدایت تیم ملی در ۲۸ اسفندماه ۱۴۰۱ جمله‌ای کلیدی گفت: «من بازیکن‌سالار هستم اما بازیکن‌محور نه!»

او در ماه‌های ابتدایی کارش، به شکل آشکار رویکردی نزدیک به ستاره‌ها در پیش گرفت و بارها پس از پیروزی‌های تیم ملی از بازیکنان بزرگی مانند مهدی طارمی، علیرضا جهانبخش، سعید عزت‌اللهی و سردار آزمون تمجید کرد. این روند ستایش مداوم، فضای تیم را بیش از پیش بر مدار بازیکنان اصلی چرخاند.

اما سه سال پس از آن تعریف‌ها، تیم ملی در موقعیتی قرار گرفته که حتی در حساس‌ترین لحظات از جمله تعیین پنالتی‌زن، بازیکنان جای سرمربی تصمیم می‌گیرند. مشهورترین نمونه، ماجرای مسابقه‌ای بود که مهدی طارمی در صدمین بازی ملی خود به میلاد محمدی اجازه داد پنالتی پنجم را در بازی فینال تورنمنت چهارجانبه العین مقابل ازبکستان بزند که خراب شد. بی شک اگر این توپ، گل می‌شد نیز تأثیری در ورود بازیکن به تصمیمات فنی نداشت بلکه شاید اندکی از این تخریب‌ها کم می‌کرد. تصمیمی که بسیاری آن را نشانه دخالت بیش از حد بازیکنان و کاهش اقتدار کادرفنی دانستند.

تیمی که اصلاً الگو نیست!

تیم ملی قرار بود زیر نظر قلعه‌نویی به الگویی از نظم، تمرکز و همدلی تبدیل شود، اما اتفاقات تکرارشونده در اردوهای اخیر مسیر تیم را از اهداف اولیه دور کرد. رخدادهایی که یکی پس از دیگری روی تمرکز تیم سایه انداخت و به باور کارشناسان، نشانه‌ای از کاهش اقتدار مدیریتی کادرفنی بود.

بازیکنان تیم ملی بدون محدودیت خاصی در فضای مجازی فعالیت می‌کنند و هرگونه اظهار نظر، واکنش، و حتی محتوای غیرمرتبط را منتشر می‌کنند. در این میان، قلعه‌نویی که حتی نسبت به مدل موی بلند برخی بازیکنان مانند جواد حسین‌نژاد و امین حزباوی حساسیت نشان می‌داد در برابر اظهارنظرهای حاشیه‌ساز بازیکنانی چون طارمی، خلیل‌زاده و بیرانوند واکنشی نداشته است.

به اعتقاد بسیاری از منتقدان، همین بی‌تفاوتی باعث شده بازیکنان احساس کنند محدودیتی وجود ندارد و کادرفنی نیز توان اعمال نظم یا عبور از نام‌های بزرگ را ندارد.

قربانیان احتمالی و دشواری برخورد با ستاره‌ها

هرچند هواداران تیم ملی انتظار دارند نظم تیم بر هر نام و اعتباری اولویت باشد، اما واقعیت اردوهای تحت نظر قلعه نویی نشان می‌دهد او تمایلی به برخورد با ستاره‌ها ندارد.

بسیاری معتقدند اگر قرار باشد برخوردی صورت گیرد، احتمالاً نخستین قربانی‌ها بازیکنان سطحی مانند میلاد محمدی خواهند بود؛ بازیکنانی که نقش محوری در تصمیم‌گیری‌های درون‌تیمی ندارند و حذف‌شان هزینه‌ای برای کادرفنی ایجاد نمی‌کند. اما اصل چالش که مدیریت رفتار و تصمیم‌های ستاره‌های بزرگ است همچنان حل‌نشده باقی مانده و به باور کارشناسان، همین مسئله بیشترین ضربه را به انسجام تیم ملی زده است.

افزایش آشکار منتقدان از کارشناسان تا دوستان قدیمی

در آغاز صعود به جام جهانی، منتقدان فنی قلعه‌نویی محدود بودند؛ چهره‌هایی مانند جلال چراغپور و ابراهیم قاسمپور از نظر فنی معتقد بودند گزینه‌های بهتری برای نیمکت تیم ملی وجود دارد. اما امروز شرایط متفاوت است.

نارضایتی از شیوه مدیریت تیم به جایی رسیده که دوستان قدیمی قلعه‌نویی نیز به جمع منتقدان پیوسته‌اند. چهره‌هایی چون علیرضا منصوریان و اصغر مدیرروستا به صراحت برخی روش‌ها و تفکرات سرمربی تیم ملی را زیر سوال برده‌اند؛ اتفاقی کم‌سابقه که نشان‌دهنده شکاف جدی در نگاه کارشناسان به وضعیت فعلی تیم ملی است.

به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، قلعه‌نویی اکنون نه تنها «بازیکن‌سالار» عمل می‌کند، بلکه عملاً به «بازیکن‌محوری» رسیده است؛ مسیری که از همان ابتدا ادعا می‌کرد قصد ندارد در آن قدم بگذارد.

تیم ملی که قرار بود با حضور باتجربه‌ترین مربی داخلی به ثبات برسد، حالا هر روز منتقدان بیشتری پیدا می‌کند و فشارها بر ساختار مدیریتی تیم افزایش می‌یابد. استمرار این روند، آن‌هم در آستانه رقابت‌های جام جهانی ۲۰۲۶ تیم ملی را در موقعیتی قرار داده که نیازمند تصمیم‌های جدی‌تر، شفاف‌تر و مقتدرانه‌تر است. تصمیم‌هایی که هنوز نشانه‌ای از آنها دیده نمی‌شود.