به گزارش افکارنیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، او بازيگري نيست كه مخاطب امروز سينما و تلويزيون با نامش غريبه باشد، اما بتازگي كارگرداني بخش مهمي از فعاليتهاي رضويان را تشكيل ميدهد.
نوروز امسال با «کسی خوابه» به تلویزیون آمد و در حال حاضر سریال «مهمانان ویژه» به کارگردانی او از شبکه تهران در حال پخش است.
به همین بهانه سراغش رفتیم تا دقایقی با او به گفتوگو بنشینیم.
امسال دو مجموعه به کارگردانی شما روی آنتن رفت، پس میتوان نتیجه گرفت کمی از بازیگری فاصله گرفتهاید و بیشتر مشغول کارگردانی هستید.
باور کنید من نه خودم را کارگردان میدانم نه بازیگر. دوستان لطف میکنند مرا دعوت میکنند و گاهی دور هم جمع میشویم و کاری انجام میدهیم، وگرنه هنوز «ب» بسمالله بازیگری هم نیستم چه برسد به کارگردانی. قطعا هنوز دانشآموز بازیگری هستم و حالا حالاها باید در کلاس بازیگری بنشینم. الان هم که جسارت میکنم و پشت دوربین میایستم از بزرگانی مثل فتحعلی اویسی در کار قبلی و علیرضا خمسه در کار جدید و عزیزان دیگر میآموزم.
به هر حال شما به عنوان بازیگری مطرح در گونه کمدی شناخته شدهاید. فکر میکنید این موفقیت را بتوانید در کارگردانی تکرار کنید؟
از همان سال اول که وارد بازیگری شدم شرایطی مهیا نبود که بتوانم در کارم شناخته شوم، اما با گذشت زمان و کسب تجارب مختلف و کار کردن با کارگردانها و بازیگران حرفهایتر به تکاملی رسیدهام که برخی دوستان لطف میکنند و میگویند در کارهای کمدی به توفیقاتی دست پیدا کردهام. در کارگردانی هم نیاز به فرصت دارم. امیدوارم بتوانم اثری که در شأن و اندازه مخاطب مشکلپسند ایرانی است، ارائه کنم.
تجربه طولانیمدت بازیگری در فیلمهایی که نقاط مشترک زیادی داشت و کمدیهایی بود با سبک خاص خودتان چه تأثیری روی کارگردانیتان گذاشت؟ از فیلمنامه و بازیگران انتظار داشتید ادامه مسیری که تا به حال در آن حرکت کردهاید را شکل دهند یا میخواستید کار جدیدی ارائه کنید؟
قطعا میخواستم کار جدیدی ارائه کنم و به اصطلاح طرحی نو در اندازیم؛ چون خودم از جواد رضویان تکراری خسته شده بودم که مثلا در خیلی از فیلمها از روستا وارد شهر میشد. خودم از این تکرار فرار میکردم، اما خیلی وقتها مجبور میشدم و در رودربایستی قرار میگرفتم. بدون تعارف عرض میکنم خیلی وقتها برحسب نیاز بود.
بعضی دوستان هم با سادهپنداری به این کار نگاه و فکر میکردند چه کاری جواد رضویان را نود شب یا بیشتر در تلویزیون نگه میدارد و مردم را هم جذب میکند، همان روش را در سینما اجرا کنیم. اما سینما با تلویزیون کاملا فرق دارد. بهدلیل کماطلاعی، تعداد کارگردانها و نویسندگان کمدی خوبمان به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد. به همین علت اگر کاری کمی از درجه معمولی بهتر شود نمره عالی به آن میدهیم. گاهی که به سریالهای قدیمیای که در آن بازی کردهام نگاه میکنم، میبینم طی این سالها، کمدی پیشرفت چشمگیری نداشته و حتی گاهی پسرفت کردهایم.
شما در مسیری که حرکت میکردید مخاطب خاص خودتان را داشتید و موفق بودید. فکر میکنید ادامه دادن آن مسیر پاسخگوی مخاطب نبود؟
جلب مخاطب را موفقیت نمیدانم. مخاطب در یک اثر با شخصیت همذاتپنداری میکند و این همراهی ادامه مییابد. این دلیل بر توفیق بازیگر نیست، بلکه نشانه صبوری و به عقیده من ترحم مخاطب نسبت به بازیگر است. مثلا در بعضی کارهایی که این اواخر در سینما انجام دادم، دوست نداشتم مخاطب به خاطر گذشتهام به سینما برود. دوست داشتم اگر جذب کار میشود، فردا بگوید بروید ببینید جواد رضویان چه فیلمی بازی کرده، نه این که بگوید او را شبیه فیلمهای قبلیاش دیدیم. این تکرارها آزرده خاطرم میکرد. این تکرار در مورد بسیاری از دوستانمان هم هست. مشکلات زیادی مثل محدودیت در شوخی با اصناف و
مشاغل و گرایشها و عقیدهها هم وجود دارد که باعثمیشود متنها محدود شود.
بهدلیل دور شدن از این تکرار بود که در سریال خودتان بازی نکردید؟
خیلی از دوستان به این باور رسیده بودند که کارگردانی میکنم تا در کار خودم بازی کنم. میخواستم این تفکر را از بین ببرم. همین طور اگر جای هر کدام از بازیگران میخواستم بازی کنم، نمره پایینتری از آنها میگرفتم.
بازیگران سریال شما را میتوان به دو دسته تقسیم کرد، آنها که شناخته شده هستند و مهارتشان نیاز به اثبات ندارد مثل علیرضا خمسه، اسدزاده و بابک و آنها که کمتر مطرح و شناخته شده هستند مثل ایمان صفا و کیایی. این ناهمگونی در انتخاب به چه علت است؟
همه ما تا وقتی کنار بزرگان بازی نکردیم، چندان دیده نشدیم. وقتی کنار بزرگان ایستادیم، آنها فضا را باز گذاشتند و به ما فرصت دادند هنر خودمان را ارائه کنیم. در این سریال بازیگران بزرگ و مطرح اجازه دادند بازیگران کمتجربهتر خودشان را ارائه کنند و از استعدادهایی که داشتند و در تئاتر بهصورت محدود دیده میشد، در تلویزیون به صورت گستردهتر استفاده کنند.
شخصیتهای سریال، لحن علیرضا خمسه و در کنار آن موسیقی سریال عواملی است که در بعضی لحظات، فضای کلی کار را به سریال «پایتخت» ساخته سیروس مقدم نزدیک میکند. قبلا به این شباهتهای لحظهای پیبرده بودید؟
قطعا توانایی ساختن سریالی مثل «پایتخت» را ندارم. شاگرد آقای مقدم هم نیستم. حالا حالاها باید بدوم تا به پای ایشان برسم. آقای مقدم کارگردان بسیار باتجربهای هستند. پیر این حرفه هستند. من جوانتر و کمتجربهتر از این حرفها هستم. دفعه اول است که این نظر را میشنوم. امیدوارم این اتفاق نیفتاده باشد. ایرادی ندارد که این سریال تداعیکننده لحظاتی از کار آقای مقدم باشد، اما قطعا نگاهم این نبود که کارم خدای ناکرده نزدیک به آن شود، چون نه اجازهاش را دارم و نه توانش را.
جلب مخاطب را موفقیت نمی دانم. مخاطب در یک اثر با شخصیت همذات پنداری می کند و این همراهی ادامه می یابد. این دلیل بر توفیق بازیگر نیست، بلکه نشانه صبوری و به عقیده من ترحم مخاطب نسبت به بازیگر است.
روابطی که در سریال میبینیم، گاهی رنگ و بویی از دنیای قراردادی و فانتزی دارد. برای مثال در قسمتهای اول سریال، مجید که قرار است چند روز بعد با خانوادهاش به خواستگاری پریسا برود، سر کلاس درس او را پای میزش میخواهد و با دنگ و فنگ بسیار ماجرا را برای او تعریف میکند. در حالی که برای هر دو این فرصت و موقعیت وجود داشت که خارج از کلاس همدیگر را ببینند یا تلفنی صحبت کنند و چون در یک ساختمان زندگی میکنند براحتی میتوانند به هم دسترسی داشته باشند. پس این فضا کمی از واقعیت فاصله میگیرد. میخواستید فضا کمی فانتزی باشد؟
کاملا دوست داشتم شوخیها براساس منطق جلو برود و سعی نکردم به فضای فانتزی نزدیک شوم. قرار بود لحن حکایتمان بر این اساس استوار باشد که تا جایی که میتوانیم اتفاقات بر مبنای واقعیت باشد. آن اتفاقی که به عنوان مثال گفتید هم قطعا بهعلت نگرانی و محدودیت زمانی بود که مجید داشت. چون مثلا در نشستهای خانوادگی میفهمیم این طور گفته شده که پدر مجید مهندس مکانیک است، اما واقعیت این نیست. بنابراین مجید فرصت کمی دارد که این تصورات را عوض کند و به خانواده کیهانی بفهماند که پدرش یک مکانیک ساده است و خانوادهای شهرستانی دارد که با خانواده دختر که متمول است و در پایتخت
زندگی میکند، تفاوت دارد.
پس این طور نبود که برای به وجود آوردن طنز، شرایطی را به وجود بیاورید که کمی خارج از خط منطق باشد، ولی موقعیت طنز ایجاد کند.
کمدی ما براساس موقعیت اتفاق میافتد. تقابل دو فرهنگ و منش، گفتار و ریتم زندگی میتواند موقعیتهای مختلف را به وجود بیاورد. دعوا کردن و سرزنش و تنبیه کردن پدر خانواده مجید قطعا با آقای کیهانی متفاوت است. آپارتماننشینی برای آدمی که خانه مستقل در شهرستان دارد اصلا مفهومی ندارد. میبینیم پدر مجید میخواهد همان کارهایی را که در خانه مستقل خودش انجام میداده در آپارتمان هم انجام دهد و نمیتواند درک کند که در یک آپارتمان ده خانواده با فرهنگها و سلایق و ایدهآلهای مختلف زندگی میکنند. مثلا میخواهد با لباس راحتی در راهپله راه برود، مینیبوسش را در حیاط
خانه پارک کند یا آنرا جلوی در خانه بشوید. او سادگی و راحتی خودش را دارد و این تقابل دو فرهنگ است که اساس بستر موقعیتهای طنز را به ما خواهد داد.
البته برای این که طنز پررنگتر شود از عوامل دیگری هم استفاده کردهاید، حتی از طنز در شخصیتپردازیها.
همین طور است. مثلا در گویشها، شوخیهای کلامی وجود دارد یا مثلا تقابل پدر و پسر شهرستانی را ببینید. چرا پدر همیشه نسبت به پسرش پرخاش دارد؟ اول قصه میگوییم این طفلک که حرفی نزد. حتی به نویسنده میگفتم این چرا اینقدر ناجور با پسرش رفتار میکند؟! میگفت صبر کن معلوم میشود. بعد دیدیم سعید قصه ما باعثتمام اتفاقات ناجور خانواده است. خوب چنین بچهای را باید خیلی سختتر از اینها تنبیه کرد.
از تقابلهایی که بین فرهنگها به وجود آوردهاید و تفاوتهایی که سعی در نشان دادنش دارید، میتوان اینطور برداشت کرد که این سریال نقدی است بر فرهنگی که در شهری بزرگ یا بالعکس، در شهرستانی کوچک غالب است؟
اتفاقا در نگاه اولیه قصه مان قرار بود یک مهاجرت معکوس داشته باشیم. قرار بود گستره زندگی شهرستانی و کلانشهری مثل تهران را باز کنیم. اما قرار نبود بگوییم کدام خوب است، کدام بد. قرار بود این دو گونه زندگی کردن را باز کنیم و در نهایت شخصیتها را به این نتیجه برسانیم که زندگی کردن در یک شهرستان کوچک آرام، با آسمان آبی، به زندگی در تهران با این همه آلودگی و ترافیک و جمعیت برتری دارد. اما این روند با توجه به این که برای شبکه تهران کار میساختیم منطقی نبود. باید بهایدهآلهای شبکه هم توجه میکردیم.
از تفاوت کار تلویزیونی و سینمایی گفتید. کمی در این مورد توضیح دهید.
نمی توانیم سینما و تلویزیون را به هم نزدیک کنیم. در سینما مواردی هست که شامل ممیزی نمیشود، ولی در تلویزیون به آنها نمیشود نزدیک شد. در سینما در گفتن خیلی از دیالوگها و ساختن خیلی از موقعیتها راحت تر میتوانیم عمل کنیم. ساختار سینما و تلویزیون ما کاملا از هم جداست.
از مجموع صحبتهایتان و این همه تغییری که در تفکرتان به وجود آمده، میشود به این نتیجه رسید که از این به بعد قرار است جواد رضویان را با سبک و سیاق جدیدی ببینیم؟
اصلاً به همین خاطر است که در دو سال اخیر کم کار شدهام. واقعاً دلم میخواهد چیزی که در شأن و لیاقت مخاطب سینما و تلویزیون است، ارائه کنم. بعضی دوستان منتقد ما را نقد میکنند، اما آنقدر نقدها مغرضانه است و کملطفی در آن وجود دارد، آنقدر نقدها شخصی است که آدم متعجب میشود. هرچند اگر جایی حرف حسابی زده شد، سعی کردهام آویزه گوشم کنم. اما وقتی غرضورزی و بیانصافی میبینم، خیلی جدی نمیگیرم. نقد مردم برایم حکم است، آنها هستند که نمره قبولی و ردی کارهایم را میدهند.
نکتهای هست که به عنوان کلام آخر بخواهید به مخاطبان جام جم بگویید؟
اميدوارم مخاطب همانطور كه مرا تا اينجا تحمل كرده باز هم تحمل كند. واقعا اين دو سال سختي كشيدم تا كار نكنم. ما به كار كردن جلوي دوربين عادت داريم. عادت داريم كه در خيابان راجع به كارهايمان صحبت كنند. در اين دو سالي كه كار نكردم واقعا رياضت كشيدم. من بچه تلويزيون هستم، اما گلايههايي دارم. بعد از قرارگاه مسكوني يك سال سريالم بلاتكليف ماند كه باعث شد احساس كنم از خانه خودم رانده شدهام و اين احساس بسيار بدي بود. خودم را بچه گروه كودك ميدانم و آرزو دارم روزي به گروه كودك برگردم.
شناسه خبر:
۱۲۳۷۱۷
آرزوی کودکانه جواد رضویان در گپ شبانه
جواد رضویان را با آن خندههای معروف و میمیک و صدای منحصر به فردش در سریالها و فیلمهای بسیاری بهعنوان بازیگر کمدی میشناسیم؛ هرچند همیشه مخالفان و موافقان خودش را داشته و تقابل نظرات در مورد او زیاد بوده است.
۰