به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، وحید جلیلی، مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در گفتوگویی که در زیر میآید به بررسی جریانات سینمای روز ایران پرداخته و مسئله امروز سینمای ایران را بررسی کرده است.

• مهم‌ترین مسئله‌ی امروز سینمای ایران چیست و آسیب‌شناسی‌اش را از چه نقطه‌ای باید شروع کرد؟

یک رویکرد مغفول برای نقد آن چیزی که امروز «سینمای ایران» نامیده می‏شود، این است که به جای پرداختن به فیلم‏های موجود از یک زاویه‌ی تازه‏ شروع کنیم و بپردازیم به فیلم‏هایی که ساخته نمی‏شود! چه فیلم‏هایی در سینمای ایران ساخته نمی‏شود؟ و چرا؟ فیلم‏هایی که به طور طبیعی باید ساخته می‏شد، یعنی طبیعت سینما اقتضای ساخته‌شدن این فیلم‌ها را داشت.

* سینمای ایران مرکب از دو دروغ است؛ یکی «سینما» و دیگری «ایران»

قبلاً نیز من این تعبیر را به کار برده‌ام که سینمای ایران مرکب از دو دروغ است؛ یکی «سینما» و دیگری «ایران». یعنی آنچه که ساخته می‌شود عمدتاً نه واجد ارزش‎های فنی، سینمایی، هنری و به اصطلاح جذابیت‏های بالا برای مخاطب است و نه نسبت چندانی با «ایران» دارد. ایران به‌مثابه‌ی یک ملت و مملکت، با فرهنگ، جغرافیا، تاریخ، نقاط عطف و آدم‌های بزرگش شناخته می‎شود و با سیاست، اجتماع و اقتصادش شکل می‎گیرد. اما وقتی به آنچه که «سینمای ایران» نامیده شده رجوع می‎کنید، می‏بینید بسیاری از این مضامینی که ذکر شد اجازه‌ی حضور و ظهور در این سینما را ندارد، که باید پرسید چرا این‌گونه است؟

چرا چنین ظلمی به سینما شده است؟ چرا سینمای ایران که می‌توانسته از این همه ظرفیت‌های دراماتیک برخوردار شود و به‌طور طبیعی با پرداختن به این سوژه‌ها سیر طبیعی خود را به سمت کمال طی کند، از مسیر طبیعی خارج و وارد یک فضای مصنوعی و غیرطبیعی شده است؟ مخصوصاً زمانی که ما از لحاظ فنی و قابلیت نیروی انسانی در رده‏های بالای جهانی قرار داریم، یعنی در منطقه و در بسیاری از کشورهای دنیا این همه بازیگر خوب، فیلم‌بردار کاربلد، کارگردان، طراح صحنه، گریمور و عوامل فنی سینمایی وجود ندارند، که ما داریم. ما جزء ده‌کشور اول دنیا از لحاظ قابلیت‏ها و توانایی‏های بالقوه‌ی سینمایی هستیم. وقتی که به این فضای آماده نگاه می‎کنیم، آن سؤالاتی که عرض کردم پررنگ‏تر می‏شود.

مثلاً شما به عنوان یک سینماگر به جغرافیای ایران نگاه کنید؛ ایران یک موقعیت منحصربه‌فرد از نظر جغرافیایی دارد. چندکشور در دنیا داریم که دریا، دریاچه، رودهای بزرگ، کوهستان، جنگل، کویر و صحراهای بسیار وسیع را با هم داشته باشد؟ یک طرف کشور دمای هوا ۴۰درجه است، یک طرف دیگر برف می‌بارد. این تنوع جغرافیایی چقدر در سینمای ما دیده شده است؟ بالاخره یک وجه سینما، وجه زیبایی‌شناسی تصویر، لوکیشن و لانگ‌شات‌ها است، اما نه مدیوم‌شات تاریخ، نه کلوزآپ سیاست و نه لانگ‌شات جغرافیا، هیچ‌کدام در سینمای ما جلوه‌ی آنچنانی ندارد.



* در سینمای ۲۰ سال اخیر از مضامین دراماتیکی تاریخی و سرزمینی ایران استفاده نشده است



یکی از سرفصل‏های دیگر؛ تاریخ است. ما یکی از بزرگ‌ترین انقلاب‏های تاریخ معاصر جهان را در این کشور داشتیم و امروز حتی دوتا فیلم نداریم که حداقل به واسطه‌ی عطشی که مردم دنیا به شناخت این انقلاب دارند، سینمای ایران هم فرصت بیشتری برای دیده‌شدن پیدا کند. درحالی‌که این اتفاق برای سینمای فرانسه، انگلیس، ژاپن، اسپانیا، شوروی و برای جنگ‌های انفصال و همه مقاطع تاریخی ایالات‌متحده‌آمریکا افتاده است و سینمای آن‌ها را به پیش برده است. اگر ما کشوری مثل فنلاند بودیم که اصلاً قابلیت تولید سینمایی ندارد و سالی چهار تا پنج فیلم می‎تواند تولید کند، آن‌موقع شاید می‌شد گفت که چرا راجع به انقلاب فیلمی نداریم، اما وقتی سالی صدفیلم و در بیست‌سال گذشته صدها و هزاران فیلم ساخته شده و دوفیلم درباره‌ی تاریخ انقلاب تولید نشده؛ معلوم است که وضع کاملاً غیرطبیعی است.

چند جلسه می‌توانیم راجع به ظرفیت‏های دراماتیک تاریخ انقلاب‌اسلامی حرف بزنیم؛ انقلاب‌اسلامی به معنی اخص از سال۴۲تا۵۷ و به معنی اعم از چندسال قبل از مشروطه مثل ماجرای جنبش تنباکو، بعد از مشروطه، کودتای سوم اسفند، دیکتاتوری رضاخانی، دهه‌ی پرفراز و فرود بیست، نهضت نفت، کودتا و دیکتاتوری مجدد پهلوی تا برسد به سال‌های بعد از انقلاب که خود تاریخ بعد از انقلاب حوادث۵۷تا۶۰ و… باز یک دریایی از مضامین دراماتیک است. اینجا تأکید می‌کنم که اکنون صرفاً از موضع سینما حرف می‌زنم. هنوز وارد بحثمصالح ملی و منافع ملی نشده‌ام. از جهت سینمایی وقتی به کشور و ملتی مثل ایران نگاه می‏کنید در سرفصل‏های جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی، سیاسی و بین‏المللی مضامین دراماتیک و قصه‌های بسیار جذاب و مخاطبان مشتاقی برای کار سینمایی می‏یابید که هرکسی جدای از هر اعتقاد سیاسی و فکری و… اگر صرفاً عشق سینما داشته باشد باید به سمت این‏ها برود. مگر می‏شود یک کاسه‌بشقاب‌فروش کنار خیابان بشود رئیس‌جمهور و یک سینماگر این را نبیند؟ و قابلیت‏ها و جذابیت‏های دراماتیکی که در شهیدرجایی وجود دارد را برای کار سینمایی قابل استفاده نداند؟

مگر می‏شود کشوری مهم‏ترین آماج و اولین هدف تمام سازمان‏های جاسوسی بزرگ دنیا باشد و در سینمایش ژانر جاسوسی این‌قدر ضعیف عمل کند؟! بیش از ۱۶هزارو۲۰۰ترور در کشور انجام شده که تا همین امروز هم ادامه دارد. این حجم از فعالیت‏های جاسوسی علیه ایران و در کنارش دوهزار فیلم سینمایی که ساخته شده و ژانر سینمای جاسوسی در این سینما را ببینید و مقایسه کنید با سینمای جاسوسی آمریکا! ببینید آن‏ها چقدر فیلم جاسوسی می‏سازند. از خاورمیانه، مریخ و همه جای دنیا می‏خواهند آمریکا را نابود کنند، در فیلم‌هایشان از همه جای هستی علیه آمریکا توطئه می‎کنند! آن‎ها یکی از ژانرهای اصلی سینمای هالیوود را ژانر جاسوسی و توطئه قرار داده‌اند، اما شما که با یک دشمنی وسیع واقعی طرف هستید، در سینما عرصه را خالی می‌بینید.

این‌ها همه سؤالاتی است که کسانی که عبارت دروغین «سینمای ایران» را به کار می‏برند باید پاسخ دهند. باید پاسخ دهند که چرا این ‏ظرفیت‌های دراماتیک از سینمای ایران دریغ شده؟ واکنش این سینما به این واقعیت‌ها با بار دراماتیک غیر‌قابل انکارشان خیلی غیرطبیعی است. معلوم است که این سینما نمی‌تواند ادعای سینما، درام، قصه و… کند. اگر دغدغه‌ی کسی سینما باشد، باید این فیلم‏ها ساخته شود.

باید فیلمی راجع به «شهیدرجایی»، «نادر مهدوی»(۱)، «جنبش تنباکو»، «قیام گوهرشاد»، «کوه‌های تفتان» و «خلیج‌فارس» ساخته می‎شد. پس اولین مسئله این است که آن‎چیزی که امروز به‌خصوص در بیست‌سال گذشته به عنوان سینما در ایران شکل گرفته، سینما نیست و براساس ارزش‏های سینمایی و قابلیت‏های سینمایی هدایت نمی‎شود و شکل نمی‎گیرد.

* روشنفکرها با نگاه اِنکارگرایانه‌شان سینمای ایران را از قابلیت‌های دراماتیک آن محروم کرده‌اند

• پس بر چه اساسی شکل می‏گیرد؟

براساس ایدئولوژی روشنفکرها. این‌ها سال‌هاست سینما را با این نگاه ایدئولوژیک و اِنکارگرایانه‌شان از این همه قابلیت‌های دراماتیک محروم کرده‌اند.


• چگونه؟


اگر نگویم صدها، اما ده‌ها رسانه‌ی‌ معتبر، مجلات و حتی روزنامه‌‌ی مستقل سینمایی داریم که بعضی از آن‏ها سابقه‌شان به بیش از بیست‌سال می‏رسد. دانشکده‏های متعدد سینمایی، سایت‌های مختلف اینترنتی و هزاران وبلاگ که به مباحثسینمایی، مستقلاً یا درکنار بعضی مباحثدیگر می‏پردازند. حاشیه‌ی سینما در ایران خیلی حاشیه‌ی ضخیمی است. من عرضم این است؛ وقتی ما وارد فضای پیرامونی سینمای داخلی می‏شویم، عوامل زیادی ضدسینما وجود دارند که مهم‎ترین‌شان برخورد ایدئولوژیک این فضای پیرامونی با مقوله‏ای به نام سینما است.

• برخورد ایدئولوژیک یعنی چه؟

یعنی چون آرمان‌های روشنفکری در واقعیت جامعه‌ی ایرانی ظهور جدی ندارد، در این شکاف وسیع بین آرمان و واقعیت، طرفِ یوتوپیای غرب‌زده‌ها را گرفته و تمام توانشان را برای انکار واقعیت‌ها و القای آن یوتوپیا به کار می‌گیرند.

امروز یک جریان ایدئولوژیک، در فضای رسانه‎ای ما شاخ و شانه می‎کشد؛ با همان تبختر و استکباری که «ژنرال ازهاری» انقلاب و دستاوردهایش را انکار می‌کرد. امروز دوربین ژنرال‌ازهاری دست متوهمین حاکم بر فضای پیرامونی سینمای ایران است. مجری رسمی صداوسیما می‌گوید جنبش وال‌استریت «نوار» است!! کدام جنبش؟ کی گفته سرمایه‌داری دچار بحران است؟! این‌ها پروپاگاند جمهوری اسلامی است!!

تا این ژنرال‌ازهاری‌ها با آتش‌بار رسانه‌ای‌شان سینمای ایران را قرق کرده‌اند، چه کار می‌شود کرد؟

• اما آن‌ها معتقدند که منتقدین جریان روشنفکری و غرب‌زدگی توهم دارند و واقعیت‌ها را انکار می‌کنند.

یکی از مهم‌ترین واقعیت‎هایی که در طی صد‌سال اخیر، مردم کشور ما تجربه کرده‌اند؛ واقعیت دشمنی غرب با این ملت است؛ از قاجار و قتل امیرکبیر تا دیکتاتوری رضاخان. رضاخان را چه کسی بعد از یک انقلاب عظیم ملی در ایران برای رسیدن به عدالت و آزادی سرکار آورد؟ یک آدم قلدر و دیکتاتوری مثل رضاخان با حمایت انگلیس و با سکوت و همراهی غرب‌زده‌ها حدود بیست‌سال بر کشور حاکم می‎شود که بسیاری در آن کشته می‎شوند. میرزاده عشقی، فرخی یزدی، مدرس، حتی خود داور و تیمورتاش را چه کسی کشت؟ یک دیکتاتوری خشن و عجیب و غریب که تا عمق حریم خصوصی ملت حضور پیدا می‎کند و برخلاف همه ارزش‎های ملی، تاریخی و فرهنگی ملت حتی با زور سرنیزه چادر از سر زن‏ها می‎کشد. در واقعه‌ی مسجدگوهرشاد، صدها نفر را مرده و زنده دفن کردند؛ صرفاً به خاطر اینکه گفتند ما این نوع کلاه را سرمان نمی‌گذاریم! مسجدگوهرشاد، قبل از کشف حجاب است. ملت فقط به کلاه اعتراض کرد. هنوز کسانی در مشهد هستند که زنده‎اند و آن خاطرات در ذهنشان هست که حکومت مورد حمایت انگلیس صدها نفر را در دوسه‌کیلومتری حرم، مرده و زنده دفن کرد.

در دهه‌ی‌بیست چه کسی ایران را اشغال کرد؟ چه جنایاتی که متفقین در ایران مرتکب نشدند! قحطی که اتفاق افتاد، تحقیری که نخبگان و نظامیان ایران از آن درامان نبودند که مشهور است، سرود «ای ایران» را هنرمندی ساخت که به خاطر تحقیری که از سوی اشغالگران دید، برانگیخته شد.(۲) تا برسد به نهضت نفت. باز ملت در کودتای۲۸مرداد خیزش کرد. چه کسی ۲۸مرداد کودتا کرد؟ سرکوب ۱۵خرداد، انقلاب اسلامی و جنگ را چه کسی راه انداخت؟ این‌ها را که خود آمریکا گفت ما بودیم(چون آقایان می‏گویند تا موقعی که به غرب کاری نداشتیم آن‎‏ها به ما کاری نداشتند!! از موقعی که ما انقلاب کردیم…). درصورتی که قبل از انقلاب ملت چه‌کار کرده بود؟ با انگلیس‏ها چه کار کرده بودیم؟ در نهضت نفت، ملت جز حق خودش چه می‏خواست؟ تا… ماجراهای سال‌۶۰ و بعد هم جنگ. در سال۶۰ محبوب‎ترین چهره‎های سده‌ی گذشته ایران یکی‌یکی ترور شدند؛ از شهدای محراب، رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، بسیاری شخصیت‎های روحانی، ده‎ها نماینده پارلمان تا بسیاری از وزرا و معاونان وزرا. توسط چه کسی؟ توسط کسانی که امروز در بلژیک و فرانسه و آمریکا دفتر دارند و تا همین الان هم مورد حمایت هستند. این دشمنی‏ها آیا واقعیت است یا خیر؟ دویست‌هزار شهید، آیا نشانی از دشمنی غرب با ملت ایران است یا خیر؟ ده‏هاهزار جانباز شیمیایی، آیا نشانه‌ی دشمنی غرب، آن هم در وحشیانه‏ترین و غیرانسانی‏ترین شکل با این ملت است یا خیر؟ چهره‏های شاخص روشنفکری ایران چه اعتنایی به این‏همه ظلم و دشمنی واقعی، آشکار، صریح و وحشیانه‏ای که دشمنان ملت در طی سده‌ی اخیر انجام دادند، کردند؟ چه کار کردند؟ همین ماجرای ترورهای هسته‏ای، که روز روشن در خیابان، دانشمندان ما را ترور می‎کنند. سینمای ما بعد از دوسه‌سال چه واکنشی نشان داد؟

این یک بخش از واقعیت‌های مورد انکار جریان‌های غرب‌زده است. از آن طرف، واقعیتی به نام جمهوری اسلامی! واقعیتی به نام جمهوریت در کشور. درکدام مقطع تاریخ، این‌قدر ملت ما در تصمیم‏گیری‏های کلان مملکت دخیل بوده است؟

یک جریان در این مملکت نمی‏خواهد سینما با واقعیت‏ها تعامل پیدا کند و بلکه برعکس. تمام تلاش خود را می‏کنند که آن تصویری که غرب می‏خواهد از ایران ارائه دهد، در فیلم‌هایشان منعکس کنند. به نظر من سؤالات مهمی است که باید آن‌هایی که اسم وضعیت موجود را «سینمای ایران» می‎گذارند به آن پاسخ دهند.


(۱): فرمانده ناوگروه‏هاى قرارگاه نوح نبى(ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. عملیاتی که نام شهید مهدوی را در تاریخ ایران ماندگار کرد به این شرح است: «در سال۱۳۶۶، سال آغاز اولین دور از جنگ‏هاى دریایى میان قواى نظامى جمهوری اسلامی ایران و ناوگان متجاوز خارجى بود که این جنگ در ادبیات سیاسى با نام «جنگ اول نفت‏کش‏ها» شناخته مى‏شود. مسئولیت اصلى عملیاتى در این میدان، بر عهده‌ی نیروى دریایى سپاه پاسداران بود و روش عملیاتى سپاه بر استفاده از قایق‏هاى کوچک تندرو موسوم به «عاشورا» و «طارق» تکیه داشت. نقطه اوج این جنگ، طرح ناکام حمله به بندر نفتى «رأس‌الخفجى» و عملیات موفق سرنگون‌ساختن هلى‏کوپترهاى نیروى دریایى آمریکا بود که توسط ناوگروه‏هاى قرارگاه نوح‌نبى(ع) به فرماندهى شهید نادر مهدوى به اجرا درآمد. هرچند در جریان عملیات شهادت‏طلبانه علیه هلى‏کوپترهاى آمریکایى، اکثر اعضاى این ناوگروه به شهادت رسیدند، اما بدون شک ۱۶‌مهرماه۱۳۶۶ را به‌واسطه رویارویی مستقیم با نیروهای نظامی ارتش آمریکا در خلیج فارس، باید یکی از درخشان‌ترین مقاطع ‌تاریخ دفاع مقدس دانست. شهید نادر مهدوی پس از اسارت بر عرشه‌ی ناو جنگی «یو. اس. اس. چندلر» آماج شکنجه‌های قرون وسطایی سربازان آمریکایی قرار می‌گیرد و سینه‌اش با میخ‌های بلند آهنین سوراخ می‌شود. وی پس اصابت تیرهایی به بازو، قلب و پیشانی، به شهادت می‌رسد. پیکر مطهر شهید مهدوی با دست‌های بسته به نیروهای ایران تحویل داده شد.»



(۲): اسماعیل نوابصفا در کتاب خاطرات خود به نقل از حسین گلگلاب، شاعر سرود ای ایران آوردهاست: وقتی در سال۱۳۲۳ ایران تحت اشغال متفقین بود، بعدازظهر یکی از روزهای تابستان در خیابان، شاهد حرکات دور از نزاکت بعضی از سربازان خارجی با مردم بودم و از ناراحتی نمیدانستم چه کنم، بیاختیار راه انجمن موسیقی را که تازه تأسیس شده بود، پیش گرفتم. وقتی روحالله خالقی مرا دید، گفت: چرا ناراحتی؟ واقعه را برایش تعریف کردم. او گفت: ناراحتی فایدهای ندارد بیا کاری کنیم و سرودی بسازیم. این بود که سرود ای ایران خلق گردید.