خطر تغییرات سه‌گانه هسته‌ای آمریکا برای امنیت جهانی

 به نقل از شورای آتلانتیک، ایالات متحده سال‌ها است که قدرت بازدارندگی هسته‌ای خود را بر پایه‌ی یک سه‌گانه پیچیده بنا کرده است: موشک‌های بالستیک قاره‌پیما، بمب‌افکن‌های راهبردی و زیردریایی‌های هسته‌ای حامل موشک. این ترکیب به ظاهر بی‌نقص، قرار بود ضامن بقاپذیری و ثبات باشد؛ زیرا در صورت نابودی یکی از این اجزا، دو بخش دیگر همچنان توان بازدارنده را حفظ می‌کردند. اما واقعیت امروز نشان می‌دهد که این «معماری امنیتی» به شدت شکننده شده و حتی ممکن است خود به یکی از بزرگ‌ترین محرک‌های ناامنی در جهان بدل گردد.


میراث سه‌گانه و بحران‌های مالی

سه‌گانه هسته‌ای آمریکا محصول جنگ سرد است؛ زمانی که واشنگتن برای مقابله با اتحاد جماهیر شوروی نیازمند بازدارندگی چندلایه بود. اما شرایط کنونی کاملاً متفاوت است. اقتصاد آمریکا با کسری بودجه عظیم، بدهی‌های بی‌سابقه و فشار‌های اجتماعی جدی مواجه است. در این شرایط، افزایش هزینه‌های برنامه موشکی و گسترش تولید بمب‌افکن‌های B-۲۱ نه تنها عقلانی به نظر نمی‌رسد، بلکه خود به تهدیدی برای اقتصاد داخلی بدل می‌شود. شورای آتلانتیک هشدار می‌دهد که این فشار‌های مالی، تعادل سه‌گانه را بر هم زده و دشمنان آمریکا را به این نتیجه می‌رساند که این کشور دیگر توان پایداری در بازدارندگی ندارد.

زیردریایی‌ها، بمب‌افکن‌ها و آسیب‌پذیری‌های جدید

اگرچه ایالات متحده مدعی است زیردریایی‌های هسته‌ای امن‌ترین و بقاپذیرترین بخش سه‌گانه هستند، اما تهدید‌های نوظهور این تصور را به چالش کشیده‌اند. پهپاد‌های سطحی و زیرسطحی، حسگر‌های کوانتومی و عملیات مشابه حملات اوکراین به بمب‌افکن‌های روسی، نشان می‌دهد حتی پیشرفته‌ترین ابزار‌های نظامی آمریکا نیز در برابر فناوری‌های جدید مصون نیستند. این همان نکته‌ای است که شورای آتلانتیک بر آن تأکید دارد: زیردریایی‌ها و هواپیما‌ها دیگر آن «پناهگاه امن» گذشته نیستند و حتی سیلو‌های موشکی هم می‌توانند با حملات پهپادی کوچک آسیب ببینند.

تناقض بازدارندگی؛ وقتی آمریکا انگیزه حمله ایجاد می‌کند

منطق بازدارندگی بر این اصل استوار است که دشمن باید همیشه مطمئن باشد حمله به آمریکا بی‌فایده است. اما واشنگتن با تغییرات عجولانه و پرهزینه در سه‌گانه خود، دقیقاً برعکس عمل کرده است. به جای اینکه انگیزه دشمن برای حمله را کاهش دهد، این تصور را ایجاد کرده که آمریکا در حال گذار از یک معماری متوازن به ساختاری ناقص و شکننده است. همین برداشت می‌تواند دشمنان را به حملات پیش‌دستانه ترغیب کند. به بیان ساده، آمریکا با سیاست‌های خود بازدارندگی را به «دعوت به جنگ» تبدیل کرده است.

نظامی‌گری بی‌پایان و منافع شرکت‌های تسلیحاتی

یکی از تناقض‌های اصلی سیاست‌های آمریکا، نفوذ شرکت‌های تسلیحاتی در تصمیم‌گیری‌های کلان است. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که هر بار بحث «مدرن‌سازی هسته‌ای» مطرح می‌شود، در واقع جیب مجتمع نظامی ـ صنعتی پرتر می‌گردد. این چرخه معیوب، آمریکا را از هدف اصلی بازدارندگی دور کرده و به سمت مسابقه تسلیحاتی پرهزینه سوق داده است. همان‌گونه که شورای آتلانتیک تأکید می‌کند، توازن سه‌گانه باید حفظ شود، اما آنچه در عمل می‌بینیم، افزایش قدرت یک بخش (مانند بمب‌افکن‌ها یا زیردریایی‌ها) به بهای تضعیف کل ساختار است.

پیامد‌های جهانی؛ بی‌ثباتی به جای امنیت

سیاست‌های واشنگتن نه‌تنها امنیت داخلی آمریکا را تهدید می‌کند، بلکه تبعات سنگینی برای نظام بین‌الملل دارد. کشور‌های اروپایی و آسیایی، که خود در معرض تهدیدات امنیتی هستند، از این وضعیت نگران‌اند. زیرا هرگونه بی‌ثباتی در بازدارندگی آمریکا می‌تواند تعادل قدرت جهانی را به هم بریزد. اگر دشمنان آمریکا به این باور برسند که سه‌گانه هسته‌ای دیگر کارآمد نیست، رقابت تسلیحاتی جهانی شدت خواهد گرفت و جهان وارد دوره‌ای جدید از ناامنی می‌شود.

بازدارندگی یا بی‌ثباتی

در نهایت، آنچه از گزارش شورای آتلانتیک برداشت می‌شود، روشن است: آمریکا به جای آنکه ضامن ثبات جهانی باشد، خود به عامل بی‌ثباتی بدل شده است. سیاست‌های عجولانه، فشار‌های مالی، نفوذ شرکت‌های تسلیحاتی و بی‌توجهی به فناوری‌های نوظهور، سه‌گانه هسته‌ای این کشور را از «ستون بازدارندگی» به «نقطه ضعف استراتژیک» تبدیل کرده است. به زبان ساده، کشوری که ادعا می‌کند پاسدار نظم بین‌المللی است، اکنون بزرگ‌ترین تهدید برای همین نظم شده است. اگر واشنگتن در مسیر کنونی ادامه دهد، نه‌تنها بازدارندگی هسته‌ای خود را تضعیف می‌کند، بلکه جهان را به سمت جنگ‌های جدید و بی‌ثباتی‌های گسترده‌تر سوق خواهد داد.