
رهبر انقلاب تاکنون برای افراد بسیاری، صفتهای مثبت بسیاری ذکر کردهاند. اما خاطر نمیآورم در مورد کسی از واژه «مغتنم» استفاده کرده باشند؛ غیر از شهید پرواز اردیبهشت. این واژه یعنی چه؟
مغتنم را در مورد فرصتها به کار میبرند. فرصتها هم ارزشمندند و هم زودگذر؛ تا نرفتهاند باید از آنها بهره برد چراکه معلوم نیست بعداً دوباره به دست بیایند یا نه. هر آن پدیده ارزشمندی که بعد از مدتها انتظار رخ بنماید و زودگذر هم باشد، مغتنم است. اگر به کسی گفتیم مغتنم، تلویحا گفتهایم: تو ویژگیهای خوبی داری که تا پیش از تو، خبری از این ویژگیهای خوب در دیگران نبود. تو همانی هستی که باید باشی، اما دیگران نبودند آنی که باید میبودند.
رئیسی برای ایران یک فرصت بود. امتداد دولت او به اقتصاد داخلی و سیاست خارجی، به سیاست متخلقانه و متقیانه، به حکمرانی مردمی و ایجاد مخرج مشترکی بزرگتر میان مستضعفان و حاکمیت یک جان تازه میبخشید. این به معنای نقد نداشتن به دولت سیزدهم نیست؛ اما رئیسی همت آن را داشت که فرمان کشور را به سمت تحول بپیچاند و به سمت آن حرکت کند، ولو به نحوه این حرکت، انتقادات کوچک و بزرگی هم وارد باشد.
چه ویژگیهایی شهید رئیسی را مغتنم میکرد؟ پیش از بر شمردن ویژگیها میتوانیم مطلب را خلاصه کنیم در همین یک جمله که برای رئیسی مسئولیت مغتنم بود، نه سمت. او با سمت به عنوان غنیمتی برای بهرهبری خودش برخورد نکرد، سمت برای او غنیمتی برای خدمت بود. رئیسی فرصت خدمت را مغتنم شمرد که خودش مغتنم شد. اما به صورت جزئیتر میتوان گفت:
یک. رئیسی یک رئیسجمهور کاملا مردمی بود. رئیسی با بیخبر بودن از درد مردم نسبتی نداشت و معنای جدیدی به سفرهای استانی بخشید. سفرهای استانی در دوران شهید رئیسی هرچه بیشتر از خصلت تشریفاتی خود فاصله گرفت. اگر لازم بود، سفر به یک استان تکرار میشد، به مناطق محروم استان سر زده میشد و رئیسجمهور چهره به چهره با ضعیفترین مردم گفتوگو میکرد و مینشست و بر میخاست. دولت سیزدهم موفق شد تکریم مردم را احیا کند و رنگ و بوی اشرافی دولت را از میان ببرد.
رئیسی در مردمداری به افقی دست یافت که پس از او هم سادگی و مردمی بودن رئیسجمهور در عین وزانت او، تبدیل به ارزشی لایتغیر بشود. او توقع مردم را از مسئول جمهوری اسلامی به جای واقعیاش برگرداند و سادگی امامین انقلاب را دوباره در مهمترین مسند اجرایی حکومت جاری کرد. این مهمترین اقدام و دستاورد شهید رئیسی بود. به زبان صریح، رئیسی آبروی مسند ریاست جمهوری و مسئول ریاست جمهوری را خرید؛ آبرویی که با خون شهیدانی همچون رجایی و باهنر به دست آمده اما با رفتارهای نامتناسب با انقلاب اسلامی ملت ایران، به راحتی تهدید میشود.
دو. رئیسی پس از سالها طعم یک رئیسجمهور همراه با ارکان و آرمانهای نظام را به ملت و حاکمیت چشاند. او رئیسجمهوری بود که ساز مخالف نمیزد و در عین برخورداری از پایگاه اجتماعی و در عین تلاش شبانهروزی، نسبت به مقام ولایت مطیع بود و نسبت به دیگر مسئولان، رفیق. او سعی نمیکرد با ادای اپوزیسیون را درآوردن پیش برخی از اقشار مردم محبوب شود؛ رئیسی خود را تافته جدابافته از نظام جا نمیزد؛ رئیسی به آقا زخم زبان نمیزد و اختلافات با مسئولان را به سطح جامعه نمیآورد؛ کاندیداتوری او روز بعد از انتخابات تمام شد و او در تمام سه سال مسئولیتش دیگر سیاسیبازی نکرد.
سه. رئیسی جهادگری و عملگرایی را با وزانت علمی و حضور مؤثر در محافل جهانی جمع کرد. او هم عالم بود و هم عامل. نه ریاستجمهوری را با یک پست مدیریتی و پشتمیزنشینی و خطابهنویسی و بیتحرک اشتباه گرفت و نه با عملگرایی صرف، وزن این جایگاه را پایین آورد. ریاستجمهوری مسندی است هم اجرایی و هم فکری و این عجیب نبود از رئیسی که هم کار کند و هم شب عاشورا در یکی از هیئات مهم تهران منبر برود؛ هم کار کند و هم در سازمان ملل باری عکس حاجقاسم و باری قرآن را سر دست بگیرد و خطابهای آبرومند ایراد کند.
نویسنده : جواد شاملو