الف زندگی نامه
سوامی ساتیا سای بابا نماد یکی از فرقه های فعال در داخل ایران بوده و از عرفان های هندی به ویژه عرفان بودا به شدت متاثر است. ساتیا سای بابا در نوامبر ۱۹۲۶ در روستای کوچکی در جنوب هند به دنیا آمد.
سای بابا به دو دلیل برای پیروانش محبوب و جذاب است؛ یکی سادگی تعالیم و دیگری معجزاتش! برای او معجزات مختلف و فراوانی ذکر کرده اند! که آنقدر گسترده است که شامل چند بخش می شود. بخش مهمی از معجزات مربوط به لحظه تولد و دوران کودکی اوست. از جمله اینکه در زمان تولد ساتیا تمام وسایل موسیقی به خودی خود شروع به نواختن موسیقی دلنشین کردند. اما چندین سایت شگردها و شعبده بازی های او را آشکار کرده اند.
وی در سن چهارده سالگی تمام زندگی خود را رها کرد و به ارشاد مردم پرداخت. شش کتاب از او به زبان فارسی وجود دارد. او برخلاف اشو اهل سخنرانی طولانی نبوده است.
ب تعالیم و اندیشه ها
یک آموزه های هندو: سای بابا همانند دیگر عارفان هندی به اصول اعتقادی هند معتقد و پایبند است. او تناسخ و قانون کرمه را کاملاً پذیرفته است. او به کرات از ویشنو نام می برد. سای بابا در باب بهگود گیتا می گوید:
بهاگاوادگیتا گنجینه ای از تعالیم معنوی با ارزش و ماندگار است. شاگردان باید با تعمق و توجه دائم آن را تمرین کنند.
دو عالم درون: از دیگر اصول سای بابا توجه به عالم درون است. از میان نمونه های مختلف به بیان یک نمونه اکتفا می شود.
به خود ایمان داشته باشید! اگر در درون، بر ذهن خود چیره شوید، در بیرون می توانید حتی کوه ها را به حرکت در آورید. نیروهای خود را تحت کنترل در آورید و در راه های مفید به کار بندید. برای ایمان داشتن، حقیقت خود را دریابید. برای یافتن حقیقت خود، با ذکر همیشگی نام خدا، با خود برتر که بخشی از آن هستید، یکی شوید.
تحلیل و بررسی
یک درباره خدا
سای بابا درباره خدا تعابیر خاصی دارد. بهتر است بدون هیچ قضاوتی برخی از تعابیر او ذکر شود:
خداوند؛ خود دارما(رفتار صحیح) است و پوشش جهان آفرینش می باشد.
آیا بین شی و تصویرش تفاوتی هست؟ شما همه او هستید و او همه شما.
همه انسان ها جزئی از خدای واحد اند.
عشق و خداوند از یکدیگر جدا نیستند خداوند عشق است و عشق خداست.
من او هستم.
آنچه در جسم به شکل روح الهی وجود دارد، خداوند است.
در موردی توصیه می کند انسان مبتلا به استدلالات در باب خدا نشود که اینها با عشق سازگار نیست و عبادت اهمیتی به آن نمی دهد.
از مجموع گفته های او در باب خدا به دست می آید که سای بابا تصوری روشن از خدا ندارد. گاهی قائل به حلول است، گاهی قائل به همه خدایی یا پانتئیسم و گاه خدا را از سنخ روح کیهانی و انرژی می داند. اما خدایی که قرآن و اسلام به شریعت معرفی کرده است، هیچ کدام از اینها نیست. او خدایی است که مبدا کل جهان هستی است. خداوند دارای وجودی است که فوق تمامی موجودات است. او را اسماء و صفاتی است. از آن جمله این که خداوند احد، واحد، علیم، قدیر، حکیم و خبیر است. تمامی صفات کمالیه عین ذات اوست و در او هیچ نقص و کاستی راه ندارد. از آن جهت که او هادی است، سلسله انبیا و اوصیا و نیز کتب آسمانی را برای
راهنمایی انسان ها فرو فرستاد و از آن رو که او عادل است، عالمی را به نام قیامت به منظور محاسبه اعمال انسان ها مقدر نمود. این خدایی است که دین و قرآن معرفی می کند. چنین خدایی با هیچ یک از کژفهمی ها و کژاندیشی های بشری سازگار نیست.
از سوی دیگر از آثار سای بابا معلوم نیست، عشق به خدا اصل است یا خدا. از بسیاری گفته ها و تعالیم سای بابا به دست می آید که آنچه اصالت و اهمیت دارد عشق است و عشق یک امر انسانی است. آن است که امروزه بشر به مشکلات و معضلات فراوانی گرفتار آمده است و در این میان مشکلات روحی و روانی جایگاه خاصی دارد. مهم ترین پدیده ای که می تواند تا حدی آسیب ها و بیماری های روحی روانی انسان مدرن را التیام بخشد، عشق و محبت است. از این رو نسبت به آن حساسیت وجود دارد. پس آنچه برای بشر مهم است خود عشق است نه متعلق عشق. عشق است که می تواند آلام، رنج ها و خلأهای درونی انسان را کاهش دهد. عشق است که روابط
انسانی را بهبود می بخشد و عشق است که مشکلات به وجود آمده از رفتار و کردار خود انسان را درمان است. لذا خود عشق اهمیت یافته و عشق به خدا بهانه ای است برای دستیابی به اصل عشق.
از اینها گذشته سای بابا از اندیشه ها و تعالیم بودا الهام می گیرد و چنان که گذشت بودا در میان مکاتب عرفانی بدون خدا جای دارد. لذا سای بابا نمی تواند عرفانی با خدا ارائه دهد و به عرفان بودا هم پایبند باشد.
دو سای بابا و دعوی خدایی
سای بابا خود را شخصیتی منحصر به فرد معرفی کرده، می گوید:
من غیر قابل سنجش، منحصر به فرد و غیر قابل مقایسه هستم. من تنها مساوی با خود هستم. من مقیاس خود، شاهد و صاحب مقام خود هستم. من ساتیاشیا ساتیا هستم؛ حقیقت حقیقت ها.
او در این جملات باز ادعای الوهیت کرده و خود را تجسم تمام خدایان معرفی می کند و به پیروانش توصیه می کند در مورد او تردیدی به دل راه ندهند.
اجازه ندهید که تردید، شما را پریشان کند، اگر ایمان به من را در محراب قلبتان جای دهید می توانید تصویری از حقیقت مرا به دست بیاورید. شما بسیار خوشبخت هستید که اکنون و در این زندگی، امکان تجربه دیدن تجسم همه خدایان را داشته اید.
سای بابا خود را به گفته حافظ، عنقایی معرفی می کند که در شکار کسی نمی آید و یا به سبب مشغول شدن ذهن پیروان به معجزاتش از درک عظمت و شکوه وجود او باز می مانند:
اما آنها که ادعا می کنند که مرا درک کرده اند چه مرتاضان، چه عرفا و چه دانشمندان همه آنها تنها از بی اهمیت ترین قسمت آگاهند، آنها هنگامی که فرصتی به دست می آوردند که آموخته های کتابیشان را به نمایش بگذارند یا دانسته هایشان از وداها را نشان بدهند ارضا می شوند و این موضوع که کسی را که وداها از جانب او نازل شده نمی شناسند برایشان اهمیتی ندارد. این موضوع در همه عصرها وجود داشته که کسانی که به آواتار بسیار نزدیک هستند بدون اینکه از این فرصت آگاه باشند زندگی می کنند، اما در نقش و اهمیت معجزه ها اغراق می کنند، معجزاتی که در مقایسه با شکوه و عظمت من بسیار بی اهمیت بوده و از
نظر قدرت و اندازه مانند یک مورچه و فیلی هستند که آن مورچه روی آن نشسته است.
سه عیسی مسیح
بدون شک سای بابا از عیسی مسیح و تعالیم مسیحیت متاثر است و آن را در مواد مختلفی آشکار می کند که تنها به یکی از آنها اشاره می شود.
عیسی رحم و شفقتی بود که در قالب انسان تجلی نمود. او نور رحم و شفقت را پراکند و پریشانی و درد را تسلی بخشید. او با مطلع شدن از رنج پرندگان و چهارپایان در معبد اورشلیم فروشندگان را توبیخ و سرزنش کرد و حیوانات را آزاد ساخت.
مسئله گرایش سای بابا به مسیحیت تا بدان حد روشن است که گردآورنده کتاب «تعلیمات» در پایان آن در ۱۲۸ مورد، ضمن بیان گزیده ای از عهد جدید شباهت سخنان و تعالیم سای بابا را با فرازهایی از کتاب مقدس مسیحیت نشان می دهد.
چهار قدرت های معنوی
یکی از مسائل مهمی که در بیشتر عرفان ها خصوصاً عرفان های هندی(به ویژه مرتاضان) مطرح است، قدرت های خارق العاده می باشد. در این رابطه نکاتی قابل ذکر است:
اولاً؛ بسیاری از این قدرت ها که گزارش می شود، پوشالی، دروغ و خالی از واقعیت است. اما در مورد بعضی از آنها مثل پرواز در فضا، ذهن خوانی یا طی الارض می توان به واقعیت آنها در مواردی که قطعاً اثبات گردد، اذعان نمود.
ثانیاً؛ در مورد برخی توانایی های خارق العاده که واقعیت آنها ثابت شود، باید گفت اینها خاصیت نفس است. یکی از سنن الهی این است که اگر نفس را محدود کنیم و آن را به گونه ای خاص تمرین داده، تربیت کنیم، قدرت ها و توانایی های نهفته آن آشکار می شود.
لذا این گونه حرکات خارق العاده از خصایص و ویژگی های نفس انسانی است که اکتسابی بوده، می توان آنها را با تمرین به دست آورد. ابن سینا در این خصوص مباحثجالبی را مطرح نموده است.
ثالثاً؛ نکته مهمتر این که باید توجه داشت قدرت های معنوی و حرکات خارق العاده فی حدنفسه نه عرفان است و نه نشانه ای از عرفان راستین، به راستی اگر قدرت خصوصاً قدرت های فوق طبیعی نشانه حقانیت و تقرب به خداست، می بایست ابلیس دارای حقانیت بالایی باشد؛ زیرا او دارای قدرت زیادی است، در حالیکه خداوند او را از درگاه خود راند.
عرفان حقیقی چیزی جز تقرب و معرفت به خدا نیست. هدف از عرفان، معرفت حقیقی به ذات الهی، بندگی، نیل به حریم قدس ربوبی و تقرب می باشد. «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْاِنسَ اِلّا لِیَعْبُدونِ» البته اگر انسان در مسیر معنویت راستین و تقرب الهی قرار گیرد، در طی مسیر به او هدایا و جوایزی خواهند داد که ممکن است یکی از آنها قدرت های خارق العاده باشد. ولی باید توجه داشت که اینها هدف نیست، بلکه فقط وسیله ای است برای یاری انسان ها و نزدیک سازی آنان به آسمان ربوبی. همچنین باید توجه داشت که هرکس به این توانایی ها و قدرت ها توجه کرد و آنها را برای خود هدف قرار داد، از همان لحظه سقوط
و انحطاط او آغاز می شود.
منبع: زمزمه های شیطانی آسیب شناسی عرفان های نوظهور - دکتر محمدتقی فعّالی