راز سرود بهاران خجسته باد در چهار پرده

پرده اول - عبدالله بهزادی، شعری را با عنوان سرود بهار، چند هفتهای بعد از ترور و کشته شدن پاتریس لومومبا، در سوگ او می سراید و به همسر او تقدیم می کند. [به بانوی سوگوار، که در ماتم شهید، بنالید و زان نوا، دل عالمی تپید.] این شعر در اسفند ماه سال ۱۳۳۹ در مجله سپید و سیاه منتشر می شود.

پرده دوم - کرامت الله دانشیان، بر آن شعر آهنگی می گذارد و آن را با صدای خوش انقلابی اش زمزمه می کند. او آن سرود را به بچه های مدرسه روستای «سلیران» - در شهرستان مسجد سلیمان - هم می آموزد.[به آنانکه با قلم، تباهی دهر را، به چشم جهانیان، پدیدار می کنند.] تا جایی که بچه ها صبح ها به جای سرود شاهنشاهی آن را می خوانند. سال ها بعد اما این سرود، نغمه محبوب همبندی های کرامت در زندان قصر و بعدها در سلول شماره ۱۶ زندان اوین می شود و گوش زندان بانان را پر می کند.[و این بند بندگی، و این بار فقر و جهل، به سر تا سر جهان، به هر صورتی که هست، نگون و گُسسته باد!.] ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ اما کرامت در پای دیواری آن را می خواند که رژیم ستم شاهی، به حکم بیدادگاه شان، فکر می کنند با گلوله – تیر باران - می شود آن نغمه را خاموش کرد که ناگهان از پشت دیوار، سرودی به گوش می رسد.[به جوش آمدست، خون درون رگ گیاه، بهار خجسته فال، خرامان رسد ز راه…]

پرده سوم – اسفندیار منفردزاده، در حال گوش دادن به سرودی است که دو تن از دوستان و همبندهای کرامت آن را برای او می خوانند و به او می گویند: حالا که انقلاب - بهمن ۵۷ - پیروز شده[هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید، پرستو به بازگشت، بزد نغمۀ امید] و یک هفته به سالگرد کرامت مانده، بیا آن را به یاد او اجرا کنیم و تقدیم کنیم به همه.[به خویشان و دوستان، به یاران آشنا، به مردان تیزخشم، که پیکار می کنند] منفردزاده هم آن را می نویسد و خود همه سازهایش را می نوازد و میکس می کند. بعد اسفندیار با پدرام اکبری، حسن فخار، فرهاد مافی، عبدالله و ابوالفضل قهرمانی و علی برفچی آن را می خوانند و ضبط می کنند و نوار ضبط شده را به مراسم یادبود کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی که در مدرسه عالی تلویزیون در حال برگزاری است، می رسانند. سرود، برای اولین بار پخش می شود.[بهاران خجسته باد!… بهاران خجسته باد!…]

پرده چهارم – ۳۳ سال این سرود، بهار خجسته را به یادمان می آورد اما از پرستویی که در پس پرده اش نغمه امید خواند و رفت، هیچ نشانی نیست.

سرود بهار(شعری که در مجله سپید و سیاه منتشر شد)

هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید
پرستو به بازگشت بزد نغمۀ امید

ز بازی ابر و مهر به نیلی سپهر ژرف
به هر لحظه تازه ای نمایان شود شگرف

به جوش آمدست خون درون رگ گیاه
بهار خجسته فال خرامان رسد ز راه

به خویشان و دوستان به یاران آشنا
به مردان تیزخشم که پیکار می کنند

به آنانکه با قلم تباهی دهر را
به چشم جهانیان پدیدار می کنند

به بانوی سوگوار که در ماتم شهید
بنالید و زان نوا دل عالمی تپید
بهاران خجسته باد!

و این بند بندگی و این بار فقر و جهل
به سر تا سر جهان به هر صورتی که هست
نگون و گُسسته باد!

(شرح و عکس این نام ها در این مجال نمی گنجد. پاتریس لومومبا، عبدالله بهزادی، کرامت دانشیان، اسفندیار منفردزاده و دیگران.)

بشنوید