محافظت بی‌وقفه از رأی مردم

 14 خرداد 68 مردم ایران چشم گشودند و با دنیای بدون «امام روح‌الله» مواجه شدند؛ مردی که با استقبال اقیانوسی از مردم خشمگین و جان به لب آمده از ظلم و طغیان حاکمان خود، از فرودگاه تهران به بهشت‌زهرا رفت و نخستین حکومت شیعی در سده‌های معاصر را بنا نهاد، 10 سال و 4 ماه و 4 روز بعد، با بدرقه بیش از 10 میلیون مردمی که عاشقانه بر گردش می‌چرخیدند، به بهشت‌زهرای تهران رفت و آرام گرفت. 

آنچه ایران در ذیل رهبری امام روح‌الله، طی 10 سال با آن مواجه شد، در مسیر حیات بسیاری از ملت‌ها و کشورها، طی نیم قرن یا حداقل ربع قرن اتفاق می‌افتد. توفان حوادث، ملتی فراموش شده و درهم کوبیده را از سیاهچال تاریخ بیرون کشید و به ستاره نخست جهان بی‌ستاره تبدیل کرد. 

 و حالا آن ابرمرد آمده از «اقصی‌المدینه»، به حکم قضا، امت خود را پشت سر گذاشته و به جانب «مرسلین» بار سفر بسته بود. یک روز از فروریختن آوار مصیبت نگذشته بود که یکی از شاگردان جوان آن امام، بر منبر وی نشست و روزگاری نو آغاز شد. 

اوضاع چندان خوشایند به نظر نمی‌رسید. حاکمان انقلابی و باورمند به نظام اسلامی، دچار گسل‌های قابل اعتنایی بودند که با پذیرش قطعنامه 598 شروع شد و مردم چشم دوخته به حسینیه جماران، به دعوت مقتدای‌شان، صبوری پیشه کرده و اعتماد خود را از آنان دریغ نمی‌کردند. ملتی که از جنگ برای تنبیه متجاوزان خارجی، نتیجه نهایی دلخواهش را نگرفته بود، ماه‌ها نظاره‌گر جشن و پایکوبی دشمنان قسم خورده خود بود که برای مرگ پیرمرد دلشکسته از «طعم تلخ خیانت دوستان» لحظه‌شماری می‌کردند. در این شرایط، ضربه خردکننده رحلت حضرت امام، شوکی فلج‌کننده بود که می‌توانست فرصتی برای ماهیگیری از طرف صیادان حرفه‌ای میدان سیاست فراهم کند. سنگینی مصائب و شاید خستگی و انفعال، نیروهای انقلابی را تهدید می‌کرد و بخش‌های دیگر بدنه فعال اجتماعی هم، چیزی در چنته نداشتند که در غیاب جوش و خروش انقلابیون، جایگزین کنند. آنان تمام انرژی خود را طی دهه گذشته با غر زدن، زنجموره و تلاش برای اخلال، یا حداقل بی‌نتیجه نشان دادن تکاپوی شبانه‌روزی انقلابیون، به هدر داده بودند و هیچ ایده‌ای برای بهبود امور نداشتند جز تکرار رطب و یابس‌ها و تحلیل‌های فانتزی رسانه‌های خارجی. فقدان انرژی انقلابی متن مردم، به عنوان سرمایه اصلی حرکت ملی، می‌توانست برای کشوری که مختصر سرمایه اقتصادی باقیمانده خود در سال 57 را هزینه تحریم‌های اقتصادی و دفع تجاوز نظامی دیکتاتور دیوانه عراق کرده بود، سمی قاتل باشد. جالب اینکه بخشی از بدنه مدیریت سیاسی و اقتصادی کشور نیز با توجیهاتی به ظاهر عقلانی، به فروکش کردن احساسات انقلابی مردم دامن می‌زدند. 

 امپراتوری‌های رسانه‌ای و بنگاه‌های تحلیل‌سازی جهان ـ که هنوز برای جبران غفلت و انفعال خود در سال 57 در تقلا بودند ـ جنگ قدرتی قریب‌الوقوع را پیش‌بینی می‌کردند که به زعم آنان تیر خلاصی بود بر این موجودیت مزاحم و نامتجانس با «نظم غرب‌محور» دنیا و عمده تصورشان بر این قرار داشت که عزل «قائم‌مقام رهبری»، آن هم تنها 70 روز پیش از درگذشت رهبر کبیر انقلاب، آغازی بر این پایان بوده است. بی‌شک تحلیل‌های غیرواقع‌بینانه و از سر خشم معارضان داخلی که بر گرد جناب «قائم‌مقام» حلقه امنی ‌زده بودند، از دلایل عمده تشدید چنین توهمی به شمار می‌رفت. 

هر چند نباید این مهم را از نظر دور داشت که حضرت روح‌الله، در حالی رهبری‌اش را بر ایران آغاز کرد که هیچ کدام از مخالفان و معارضان، خود را در اندازه‌ای نمی‌دیدند که بتوانند در برابرش عرض اندام کنند، در حالی که مخالفان رهبر جدید، در دایره نظام اسلامی، برای خود قواره‌ای معادل یا در برخی موارد، بالاتر از ایشان متصور بودند که البته این امری طبیعی و مبتلا به تمام انقلاب‌ها و نهضت‌ها، پس از حذف مؤسس یا پیشوای نخستین آنها بوده و خواهد بود. در چنین شرایطی که جزئیاتش در این مختصر نمی‌گنجد، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر مسند رهبری نشست و امروز 32 سال از زعامتش می‌گذرد. بررسی تاریخی مختصری، خالی از غرض ورزی و البته متکی بر درکی درست از وقایع دهه 60 و اتفاقات 32 سال اخیر، نشان می‌دهد دومین رهبر انقلاب اسلامی، برای مواجهه با شرایطی که به اجمال وصفش رفت، مانند شاگردی ممتاز، سیره حضرت امام خمینی را در پیش گرفت و آن الگو را با بردباری قابل تحسینی، در کوره زمان به کمال رساند.

برای مثال می‌توان به شکل مواجهه ایشان با جریانات سیاسی منتقد و پرمدعا اشاره کرد. صبوری ایشان در برخورد با این جریانات که به نظر صاحب این قلم، در بسیاری جهات، مشابه گروهک‌ها در اوایل پیروزی انقلاب عمل می‌کردند (تنها گرایشات کفرآلود و التقاطی آنان را نداشتند)، چیزی کم از حضرت امام نداشت. ضمن اینکه به دلیل آرامش نسبی کشور، پس از جنگ و انقلاب، ایشان موفق شدند از سرخوردگی کامل این نیروها جلوگیری کرده و آنها را در چارچوب ساختارهای نظام نگاه داشته و حتی زمینه به قدرت رسیدن‌‌شان را فراهم کرده یا از تخریب و تضعیف غیرمتعارف آنان توسط رقبای‌شان جلوگیری کنند؛ مهمی که در سال‌های نخست تاسیس نظام، به‌رغم اهتمام «حضرت روح‌الله»، به دلیل هیجانات غیرقابل مهار نیروهای انقلاب و حضور نیروهای تحریک‌کننده فراوان در داخل کشور، چندان مورد توجه نبود و تعارضات خیلی زود به رویارویی در بالاترین سطح منجر می‌شد. از این قبیل، موارد بسیاری را می‌توان مثال زد که البته نیاز به مجالی وسیع‌تر و پژوهشی عمیق‌تر و مستند دارد. در سیاست خارجی و راهبردهای نظامی، حتی انطباق بیشتری مشاهده می‌شود. سرسختی‌ها و انعطافات حضرت روح‌الله در تقابل با فشارهای شکننده دشمنان خارجی، طی وقایعی چون جنگ، پذیرش قطعنامه، ماجرای سلمان رشدی مرتد یا نوع برخورد با ابرقدرت شرق، مواردی هستند که با کمی دقت و تیزبینی، می‌توان موارد مشابه آنها را در سال‌های رهبری «آقا» مشاهده کرد. از سرسختی انقلابی در برابر دشمنان خارجی و بدعت‌ها و بی‌تدبیری‌های لجوجانه معارضان داخلی تا دیپلماسی هوشمندانه برای گذار به سلامت از ۲ جنگ منطقه‌ای، تا پشت سر گذاشتن تلاطم و آشفتگی یک دهه گذشته در غرب آسیا، تا نرمش قهرمانانه در برابر بسته‌ای از تهدیدهای داخلی و خارجی. در آخرین نمونه، محبوبیت بی‌نظیر «حاج‌قاسم سلیمانی» (به عنوان انقلابی‌ترین و جهادی‌ترین وجه جمهوری اسلامی) نمادی بود از مدیریت نظامی و سیاسی کشور ذیل رهبری ایشان که در تشییع خیره‌کننده «ژنرالِ شهید»، نمایشی جهانی یافت و نشانگر این بود که هنوز هم تحلیل‌پراکنی‌های امپراتوری‌های رسانه‌ای، تنها مبتنی بر هوچی‌گری‌های معارضان پرعقده نظام است و به‌ رغم همه دشمنی‌ها، رهبر انقلاب، به افق‌های مورد نظرش بسیار بیش از آنچه تصور می‌شود، نزدیک شده است. اما بی‌شک، مهم‌ترین تشابه رهبری حضرت امام خمینی و حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، تلاشی است که ایشان در جهت افزایش بلوغ سیاسی(فارغ از بستگی یا عدم بستگی عاطفی به گرایشات سیاسی حاکم) در میان توده‌های مردم در پیش گرفتند. مطالعه در این زمینه احتمالا ساده‌تر از سایر حوزه‌هاست چون تمام صحبت‌ها و مکتوبات امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای در دوران زعامت‌شان در دسترس عموم و قابل بررسی است.

در دوران زعامت آیت‌الله خامنه‌ای، در منطقه‌ای آکنده از سلطان، دیکتاتور، کودتا و افراطی‌گری طائفی و فرقه‌ای، 20 انتخابات (هر 18 ماه یک انتخابات) انجام شد که تقریبا همگی عرصه بروز کنش‌های داغ سیاسی و اجتماعی بوده و افزونه‌ای به اندوخته تاریخی ملت به شمار می‌روند. تلاش‌های انجام شده در 32 سال گذشته برای اخلال در مسیر اعمال حاکمیت ملی از طریق صندوق‌های رای حقیقتا مثال‌زدنی و در طول تاریخ کم‌نظیر است. اما محافظت بی‌مسامحه از خروجی صندوق‌های رای، مسیری امن برای کمال سیاسی ملت ایران ایجاد کرد و جایگاهی منحصر به فرد برای رشد سیاسی مردم ایران در مشرق زمین فراهم آورد. برای راستی‌آزمایی این ادعا، تنها نگاهی مختصر اما از سر صداقت و بی‌مرض، به تحولات سیاسی غرب آسیا در 2دهه گذشته، کفایت می‌کند.

محمدعلی صمدی