«گیل دخت» سریالی عاشقانه و پر از هیجان

چند قسمت اول « گیلدخت » شروع داستانی است که ظاهرا قرار است تا انتها پر از شکنجه و آزار برای شخصیت‌های اصلی و البته ذهن مخاطب باشد. «گیل‌دخت» سریال تازه‌ایست که پخش آن از ۱۹ آبان از شبکۀ یک سیما آغاز شده است. کارگردانی این سریال را مجید اسماعیلی و نویسندگی فیلمنامۀ آن را مجید آسودگان به عهده داشته‌اند. این سریال یک درام تاریخی عاشقانه است که ماجرای آن در دوران سلطنت قاجار و در دم و دستگاه یکی از خان‌های شمال کشور می‌گذرد. 

گیل‌دخت

در مطلب امروز هم که بخش هایی از آن از روزنامه هفت صبح برداشته شده نگاهی داریم به داشته‌های گیلدخت بر اساس سه قســمتی که روی آنتن رفته. طبعا برای قضاوت بهتر و کامل‌تر باید منتظر ماند. عجالتا می‌توان گفت ســریال ظرفیت جذب مخاطب را دارد و در مجموع اثری قابل دفاع است. با این حال گیلدخت مثل هر اثری دیگر خالی از ایراد نیست. 

فضای کلی سریال

گیلدخت سـریالی تاریخی است که قصه آن در دوران قاجار روایت می‌شـود. با این یادآوری، خواهید گفت که نمونه چنین آثاری بارها دسـتمایه سریال‌ها شده است. کما اینکه در سال‌های اخیر چند نمونـه روی آنتن  رفته‌اند؛ مثل «گیله وا» و «بانوی عمارت». از سوی دیگر لوکیشن «گیلدخت» که در شمال کشور است آثاری مثل «پس از باران» و «واریش» را به یاد می‌آورد. با این همه «گیلدخت» حال و هوایی متفاوت دارد و در مجموع شبیه آثار پیشین نیست و حتی به نظر می‌رسد در قسمت‌های بعد، در کنار تم عاشـقانه ماجراهای سیاسی – اجتماعی را پررنگ کند. 

خلاصه داستان

قصه سریال گیلدخت با محور عشق گلنار به اسماعیل پیش می‌رود. گلنار دختر تقی خان اسـت و از خانواده‌ای متمول. اســماعیل اما یک تفنگچی زبردســت است و از خانوادهای معمولی. کشمکش اصلی دو قسمت ابتدایی، همین شــرح دلدادگی بوده. مشابه این داسـتان را بارها در رمان‌ها و سریال‌ها دیده‌ایم. حتی موقعیت اجتماعی، رفتار و عشــق گلنار به نوعی یادآور شــخصیت محبوبه رمان «بامداد خمار» اســت که از قضا آن هم در دوران قاجار روایت می‌شد. با این حال مخاطب ایرانی همچنان‌ قصه‌های پر سـوز و گداز را دوسـت دارد و سـازندگان «گیلدخت» از این قالب برای پیشبرد داستان بهره برده‌اند. در دو قسمت ابتدایی، برخی شخصیت‌های دیگر هم رونمایی شــدند؛ از جمله پدر و مادر گلنار و سرآشپز خاصه خانوادگی‌شان.

«گیل دخت» سریالی عاشقانه و پر از هیجان

مروری بر عملکرد بازیگران

نقش گلنار را میترا رفیع بازی می‌کند که مدتی اســت ســریال «بی همگان» با بازی او روی آنتن شــبکه سه رفته. او پیشتر تجربه بازی در فیلم و ســریال داشـت اما با «بی همگان» به شهرت رســید. حالا «گیلدخت» شــانس دوباره اوست تا همزمان توانایی‌اش را در یک نقش تاریخی به رخ بکشـد. موفق هم هست. شخصیت اســفندیار به رضا اکبرپور رســیده که به نظر می‌رسد کاری سخت برای محبوب شــدن دارد. سعید راد نقش میرزا رضا، آشــپز نابینا اما حاذق را بازی می‌کند. او هم کاری سخت پیش رو دارد و فعلا بر اساس یک سکانس قضاوت نمی‌کنیـم. محمود پاک نیت بــار دیگر نقش خان بازی کــرده؛ «روزی روزگاری»، «پس از باران» «پشــت کوه‌های بلند» و ... برخی سریال‌هایی هستند که او در آن‌ها خان شــده بود. پاک‌نیت در سریال‌های «جشن سربرون» و «سنجرخان» هم در جلد خان فرو رفته است. این بازیگر با نقش خان پیش مخاطب به اوج محبوبیت رســید و در «گیلدخت» کاری سخت برای پرهیز از کلیشه‌ها دارد. فعلا که فراتر از نقش‌های پیش گام برنداشته.

فضاسازی

در کارنامه مجید اسـماعیلی فیلم‌های کوتاه و سینمایی زیادی دیده می‌شـود و «گیلدخـت» جدیدترین پروژه اوست که در قامت یک ســریال تاریخی به بار نشسته. او با خلق فضای باورپذیر و نیز شخصیت‌پردازی‌های معقول نشان داده از پس کارش برآمده. طبعا قسمت‌های آینده و سـکانس‌های پر برخورد و نیز احساسی، بهتر عیار این کارگردان را نشان خواهد داد. در مجموع، «گیلدخت» این قابلیت را دارد که مخاطب را به یک دوره تاریخی پرت کند.

گیل‌دخت

به طور کلی «گیل‌دخت» در یک تقلید خیلی ظاهری و سطحی از درام‌های تاریخی کره‌ای، سعی کرده با بردن ما به درون مطبخ خان و نشان دادن غذا‌های خوش آب و رنگ و فرایند تهیۀ آن‌ها، حال و هوایی مفرح نیز ایجاد کند، اما ماجرا‌های مطبخ فعلا نه ارتباط قابل درکی با ماجرای اصلی دارند و نه به خودی خودشان نکتۀ قابل توجه و جالبی ارائه می‌کنند.

حتی در تریلر سریال هم که از یکی دو هفتۀ قبل پخش می‌شد، چیزی جز گرفتاری و هجران و مصیبت دیده نمی‌شد؛ دو قسمت اول هم همین برداشت را تایید می‌کنند.